تاریخ بعثت و عصر ظهور( فصل دوم ) - جلسه دوم
غرورِ مؤمنانۀ اهل مکه، مسئلۀ اصلی پیامبر(ص) در آغاز بعثت بود / مسجدیها و هیئتیها، کمی این حرف را به خودشان بگیرند، چون تمام مسائل زمان پیامبر مسائل زمان ما هم هست / شیعیانی که دچار غرور مؤمنانه باشند در فتنههای قبل از ظهور، یا پاک میشوند یا غربال
شناسنامه:
- زمان: 1401/01/15
- مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
- موضوع: تاریخ بعثت و عصر ظهور(فصل دوم)
- صوت: اینجا
باید تصورمان را از دوران جاهلیت اصلاح کنیم
در این جلسات میخواهیم بحث را با این سؤال دربارۀ دوران بعثت آغاز کنیم که رسول خدا(ص) یا عموم آیات قرآن، با چه بدیای مواجه بودند که با آن درگیر شدند؟ کسانی در مقابل پیامبر(ص) ایستاده بودند چه بدیای داشتند؟
الآن خیلیها تصورشان این است که «یک عده ملحد خدانشناس و بیدین مطلق، مقابل پیغمبر ایستاده بودند، آنها به جای خدا بت میپرستیدند و اصلاً دین و ایمان نداشتند!» این تصور را ما باید اصلاح بکنیم. برای همین، در مباحث سال قبل گفتیم که دوران جاهلیت با همۀ بدیهایی که داشت، در واقع یک گروه از مؤمنان بودند که این بدیها را داشتند. آنها علیرغم دینداریها، اخلاقیات و حتی عبادتهایی که داشتند، این بدیها را هم داشتند؛ پس فضا را باید درست ببینیم.
غرورِ مؤمنانۀ اهل مکه، مسئلۀ اصلی پیامبر(ص) در آغاز بعثت بود /مسجدیها و هیئتها، کمی این حرف را به خودشان بگیرند!
مسئله و مشکل اصلی که پیامبر اکرم(ص) در آغاز بعثت با آن مواجه بود ناشی از کدام بدی بود؟ غرور آن مؤمنینی بود که دور خانۀ کعبه بودند. این غرور از کجا ناشی شده بود؟ مرحلۀ اول این غرور از این ناشی شده بود که اینها دور خانۀ کعبه بودند و مردم هم مؤمن به این خانۀ کعبه بودند و میآمدند آنجا حج و طواف میکردند؛ این یک کلاسی برای آنها بود، یک قدرت، عزّت و جایگاه اجتماعی برای آنها بود.
اگر کسی خواست تاریخ اسلام را دقیق شروع بکند، برای اینکه اثرش خیلی امروزیتر و کاملتر باشد باید از اینجا شروع بکند که «پیامبر گرامی اسلام در کجا مبعوث شدند؟» در کنار خانۀ کعبه. خانۀ کعبه چیست؟ باید قصهاش را از حضرت ابراهیم(ع) شروع بکنند و اینکه این قوم در میان اقوام دیگر به واسطۀ خانۀ کعبه برتری یافته بودند. این پایۀ اول غرور و استکبار آنهاست.
الآن ما باید اینطور بگوییم؛ هر کسی مسجد یا هیئت میرود یک کمی این حرف را به خودش بگیرد که «نکند ما هم دچار غرور بشویم؟!» چون تمام مسائل زمان پیامبر مسائل زمان ما هم هست. این نکتۀ مهمی است. یکطوری تاریخ اسلام را نگوییم که مردم بگویند «خُب الآن که بتپرستی نیست! ما هم که بتپرست نیستیم، پس بیخیال آن!» با این حساب، تقریباً یکسوم آیههای قرآن را باید کنار بگذاری و بگویی «الآن که این آیات به درد ما نمیخورد چون مسائل زمان ما نیست!» تمام مسائل زمان پیامبر گرامی اسلام مسائل زمان ما هم هست.
معجزۀ نابودی سپاه ابرهه دومین پایۀ غرور اهل مکه شد؛ بعد از آن حادثه قریش در عبادات سختگیرتر شدند
دومین مرحله و پایۀ غرور اهل مکه معجزۀ نابودی سپاه ابرهه بود چون چنین معجزههایی در تاریخ بشر معمولاً رخ نمیدهد! سه تا معجزۀ خیلی برجسته در تاریخ انبیاء رخ داده است، یکی اینکه حضرت ابراهیم(ع) در آتش نسوخت، دوم شکافته شدن دریای نیل در مقابل حضرت موسی(ع) و غرق شدن فرعونیان. سومین معجزۀ برجسته ماجرای حفظ خانۀ کعبه در مقابل سپاه ابرهه بود. اینطور معجزات تقریباً در تاریخ رخ نمیدهد. بعد از اینکه این معجزه رخ داد، همه ده برابر گذشته از قریش حساب بردند و غرور قریش هم ده برابر افزایش پیدا کرد.
جالب این است که دو تا اتفاق در قریش افتاد؛ یکی اینکه در عبادتها سختگیرتر شدند. مثلاً حج را سختگیرانهتر اجرا میکردند. میگفتند که در تمام موسم حج مردان با زنان ارتباطی نداشته باشند. پیامبر گرامی اسلام بعد از جاانداختن اسلام طبق آیۀ قرآن فرمودند زن و شوهر فقط در مواقع خاصی ارتباط نداشته باشند ولی در بقیه مواقع میتوانند. بعد از اینکه رسولخدا(ص) از دنیا رفتند بعضیها این حکم را به دوران جاهلیت برگرداندند. الان بعضی از مذاهب همانطور عمل میکنند. میخواهم بگویم این تحریفها ریشۀ دوران جاهلی دارد، که آن زمان اسمش دینداریِ شدیدتر بود. چرا دینداری را شدیدتر کردند؟ این هم از روی غرورشان بود. با این تصور که «ما قوم برگزیدۀ خدا و اُولی به خانۀ کعبه هستیم!» چند آیۀ قرآن داریم که فقط مربوط به این میشود که قریشیها آن سختگیریها دربارۀ حج را کنار بگذارند. بعد از آن اتفاق و در اثر آن معجزهای که دیدند، قریش شروع کرد به مغرور شدن که ما چنین و چنان هستیم.
اتفاق دوم این بود که در کنار این سختگیریهای عبادی، هرزگیهایشان هم افزایش پیدا کرد، یک کمی ثروت به آنها رسید، چون اقبال مردم هم به آنها افزایش پیدا کرد.
پیامبر(ص) در آغاز بعثت، با غرورِ مؤمنانۀ اهلمکه مواجه بود / شیعیانی که دچار غرور شده باشند در فتنههای قبل از ظهور، یا پاک میشوند یا غربال میشوند
همۀ این توضحیات نشان میدهد که آن فضا، فضای دینی و معنوی بوده است. همان فضا اسمش جاهلیت است، همان فضا همۀ آن بدیهایی را که دربارهاش صحبت شده است دارد، بنابراین پیامبر اکرم(ص) در واقع برای اصلاح کجرویهایی که در دینداری واقع شده بود آمدند و به عبارتی برای مقابله با غرور مؤمنان آمدند. این نکته خیلی مهم است و باید به آن توجه کنیم.
چرا اهل مکه، بساط شراب و هرزگیهایشان را افزایش دادند؟ چون خودشان را مست این غرور میدیدند و نه مضطرّ و عبادتکننده. لازم است در این باره نکتهای را عرض بکنم. اول اینکه ما باید به خدا، به تاریخ و به امام زمان ارواحنالهالفداء تضمین بدهیم که بعد از ظهور، دچار این غرور نمیشویم. دوم اینکه، باید قبل از ظهور، این غرور در ما از بین رفته باشد. تمام کسانی که به نوعی از همین عقاید شیعی دچار غرور شده باشند در فتنههای قبل از ظهور یا پاک میشوند یا بیرون ریخته میشوند.
غرور مؤمنین، ماجرایی است که از صدر خلقت انسان وجود داشت/ پیامبران و بهویژه رسولخدا(ص) در مقابل ادیان انحرافی آمدند نه در مقابل بیدینی
اصلاً ماجرای غرور مؤمنین، ماجرایی است که از صدر خلقت انسان بوده است. ابلیس هم شش هزار سال عبادت کرد ولی استکبار ورزید. غرور، مسئلۀ درگیریهای بین مؤمنین بوده است. الآن در جهانی که ما زندگی میکنیم، یک عدهای هستند که با دین و ایمان کاری ندارند، این وضعیتِ موقت جدیدی است که از بین میرود و دورهاش گذشته است. خیلیها تصور میکنند که پیامبران در مقابل این بیدینان قرار داشتند درحالیکه اینطور نبود. پیامبران و به ویژه پیامبر گرامی اسلام، در مقابل ادیان انحرافی آمدند. در این زمینه آیات قرآن و نکات تاریخی بسیار زیاد است. من چند تا جملهاش را عرض بکنم و بعد یک جملۀ شهید مطهری تا فقط تحلیل تاریخ نگفته باشیم بلکه یک مقدار خودِ تاریخ را هم گفته باشیم.
پس از نابودی سپاه ابرهه، قریش به خودشان گرفته بودند که «ما اهلالله هستیم!»
این جملات را از روی کتاب «سیرۀ ابن هشام» میخوانم که سیرۀ نبوی است و از اولین کتابهایی است که در تاریخ اسلام نوشته شده است. البته ایشان از کتاب «ابن اسحاق» ویراستاری یا جمعآوری کرده است که قدیمیتر از او بود، ولی کتاب او در دسترس نیست. گفتهاند که ابن اسحاق شیعه است.
جملاتی از کتاب ابن هشام را میخوانم: «انتشار این خبر وحشتزا رعب عجیبی در دل مخالفان کعبه افکند و مقام کعبه و قریش را در انظار عرب بالا برد. آنها میگفتند اینان (یعنی قریش) اهل الله هستند. قریش هم به خودشان گرفته بودند ما اهل الله هستیم. چه آنکه خداوند از ایشان دفاع نمود و دشمنانشان را نابود ساخت.» در چند صفحۀ بعد آمده است: «از این زمان به بعد مرزهای خیالی قریش آغاز شد. آنها برای خود یک نوع مصونیت خیالی تراشیده بودند.» در بخش دیگری از این کتاب آمده است: «خلاصه این پیروزی سبب فسادها، آلودگی و تبعیضها گشت و این فسادها باقی بود تا آفتاب درخشان اسلام طلوع کرد و همۀ آن خرافات را با اشعۀ خود سوزاند.»
قریش از یک طرف با تقویت عبادت، یک دین قشری را تقویت کردند، و از طرف دیگر، هوسرانیهای خودشان را هم گسترش دادند، و بعد یک استکباری در مناسبات اجتماعی خودشان جریان دادند که غیرخودشان را اصلاً آدم حساب نکنند و تحقیر کنند و الی آخر؛ این فضا درست شد که رسولخدا(ص) آمد با آن درگیر بشود. خیلی خوب است این را با جزئیات بیشتر ببینیم.
اعتقادات به تنهایی و بدون انجام وظایف اجتماعی ارزش ندارد
من یاد جملهای از آقای شاه آبادی میافتم که میفرماید مشکل اول شیعیان امروز مشکل غرورشان است که به خاطر عقایدشان برای خودشان یک مصونیتی قائل هستند. آقای شاه آبادی میفرمایند که شیعیان به همین خاطر خیلی از وظایف اجتماعیشان را رها کردند و در واقع غیرسیاسی شدند. شیعهای که میگوید من عقاید حقّه دارم، بقیه را آدم حساب نمیکند و برای نجاتشان تلاش نمیکند و اتفاقهایی را که باید رقم بزند نمیزند. اینها نتیجۀ این است که کسی از دین فقط بخش اعتقاداتش را بگیرد و به خاطر اعتقادات برای خودش امتیاز هم قائل باشد.
البته اعتقادات ارزش دارد، ولی اعتقادات به تنهایی بدون انجام وظایف اجتماعی ارزش ندارد. میگوید «من معتقدم، و هر کسی معتقد باشد نجات یافته است. پس بقیه بروند بمیرند!» آدم باید این را لمس بکند با دقت در روحیۀ بعضیها که ادّعای شیعه بودن میکنند ولی حاضر نیستند تلاش کنند و فعالیتهایی که در جلسات بعد خواهیم گفت انجام بدهند، ما چهطور باید جلوی این غرور را بگیریم؟
هر کسی سراغ عبادت یا اعتقادات رفت دچار غرور میشود، مگر اینکه برای جلوگیری از غرور، طرح داشته باشد
هر کسی سراغ عبادت یا اعتقادات رفت دچار غرور میشود، برای اینکه دچار این غرور نشود باید طرح داشته باشد و بگوید «من این طرح را هم دارم برای اینکه از این غرور جلوگیری کنم...» امام زمان(ع) بعد از ظهور، جلوی این غرور را میگیرند. حضرت بعد از ظهور با معدود افرادی که دچار غرور طرفداری از جبهۀ حق و غرورِ بودن در جبهۀ حق میشوند، سنگینترین برخورد را خواهد کرد!
قبل از ظهور هم بحثهایی داریم که چه کسانی در میان شیعیان دچار این غرور میشوند، شما همین الآن میتوانید احیاناً نمونههایش را پیدا کنید. باید دربارۀ اینها بحث کرد، اینها درگیری ما است، ما نمیخواهیم اینجا حرفی با همدیگر بزنیم که به درد امروز نخورد.
تبلیغ دین نباید محدود به گذشته باشد، باید معطوف به آینده باشد
در پرانتز عرض بکنم، تبلیغ دین نباید محدود به گذشته باشد، باید معطوف به آینده باشد. هر حرفی از دین گفتیم و شنیدیم و خواندیم و نوشتیم و ترویج کردیم و تعلیم یافتیم که ربطی به آینده ندارد تقریباً به نحوی تحریف دین است اگرچه درست باشد. تبلیغ دین باید معطوف به آینده باشد. تاریخ پیامبر اکرم هم میخوانی باید برای آینده از آن درس بگیری، البته درسگرفتن برای زمان حال که قطعی است. آینده را هم باید از آن دربیاوری.
اگر فقط خودت را در فضای حال محدود بکنی و از آینده غافل بشوی، باز این یک نوع فریب ابلیس است. اگر آینده را نگاه نکنیم، غیرهوشمندانه با معارف دین برخورد کردیم. در زمان ما بعضیها برای اینکه خودشان را از زحمت اندیشیدن دربارۀ آینده خلاص بکنند میگویند «اصلاً ما نمیدانیم ظهور کِی است؟ این مسئله دست خداست و به ما هم ربطی ندارد!» پس آیا همۀ مسئولیتهای ما در مورد آینده برداشته شد؟ بعضیها علاقه دارند به آینده اینطور نگاه کنند و خودشان را از تکلیفشان دربارۀ آینده خلاص کنند. اگر کسی دربارۀ آینده پیشبینی نداشته باشد چهطور میتواند الآن برنامهریزی بکند؟
شهید مطهری: بعد از داستان اصحاب فیل، مردم جزیرة العرب اعتقاد عظیمی به کعبه پیدا کرده بودند، غرور قریش هم از همانجا بود
کلام شهید مطهری را هم در اینباره بخوانم: «مکه در جزیرة العرب از نظر روحی وضع و موقعیت عجیبی داشت. بعد از عام الفیل و داستان اصحاب فیل که حمله کردند به مکه و به آن وضع عجیب شکست خوردند، تمام مردم جزیرة العرب یک اعتقاد عظیمی به کعبه به عنوان معبد بزرگ پیدا کرده بودند. غرور قریش هم از همانجا بود.» ببینید اینها با این غرور جلوی پیغمبر ایستادند. ما باید این را بدانیم. بعد میفرماید: «قریش این قضیه را به حساب خودشان گذاشتند و گفتند بله این کعبه است که چنین احترامی دارد که لشکری با آن قدرت میآید آنچنان دچار بلای آسمانی میشود که کسی از ایشان باقی نمیماند، ببینید ما چقدر مهم هستیم!» اینها عبارتهای شهید مطهری است. خواستم اگر کسی احیاناً در مورد این تحلیلها تردید دارد راحتتر بپذیرد. حالا باز هم البته جای اندیشیدن برای همۀ دوستان هست که بررسی کنند.
شهید مطهری در ادامه میگوید: «از آن پس، قریش عجیب غرور پیدا کردند و در مردم جزیرة العرب نیز یک نوع اطاعت و فرمانبرداری از ایشان پدید آمده بود.» رسولخدا(ص) به طائف رفتند ولی یک نفر هم ایمان نیاورد. گفتند تا قریش کاری نکرده مگر ما میتوانیم جرأت کنیم و با آنها مقابله کنیم؟ «بازار مکه رواج بسیار یافت، آنها هر تحکمّی که دلشان میخواست به مردم میکردند. مردم هم اطاعت میکردند.» (امامت و رهبری، مرتضی مطهری/ ص 125-124)
نمونهای از غرور دینی یهودیان و مسیحیان
خیلی اهمیت دارد که فضا را درست ببینیم. آیات قرآن در این زمینه، فراوان هستند. البته آیات قرآن فقط به غرور مردم مکه و قریش اشاره نمیکند. مثلاً در مورد یهودیان میفرماید: چرا شما اینقدر به خودتان مغرور هستید که ما قوم برگزیده هستیم؟ اگر واقعاً شما قوم برگزیده هستید آرزوی مرگ کنید «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین»(جمعه،6) یعنی غرورشان خیلی مسئله دارد.
مسیحیان نجران آمدند با رسولخدا(ص) مباحثه و مناظرهای بکنند ولی از قبل نقشه داشتند که بعد از صحبت کردن با رسولخدا(ص) بگویند ما قانع نشدیم. این کار یک اثر منفی دارد، مناظره در اصل یک عملیات روانی میشود. اینها آمدند و بعد داستان به مباهله کشید. وقتی که به مدینه آمدند رسولخدا(ص) سه روز اینها را تحویل نگرفتند. گفتند چرا رسولخدا(ص) ما را راه نمیدهد؟ ایشان که همه را دعوت میکند، ما را هم دعوت کند. گفتند کسی جز علی بن ابیطالب اسرار ایشان را نمیداند، بروید از ایشان بپرسید. وقتی پیش امیرالمؤمنین(ع) آمدند حضرت فرمودند این چه لباسهای مغرورانه و مستکبرانهای است که پوشیدید؟ با این لباسهایی که بوی تفاخر و تکبّر میدهد پیغمبر(ص) شما را راه نمیدهد. آنها رفتند لباسهایشان را عوض کردند. این یک نمونۀ خیلی کوچک است.
غرور، تکبر و طغیان مؤمنان مسئلۀ و درگیریِ اصلی قرآن است
میخواهم اهمیت بحث غرور، تکبر و طغیان مؤمنان را بگویم. ما الان داریم این را به یک مسئله تبدیل میکنیم؟ کاش ما میتوانستیم از همۀ بینندگان که بحث را دنبال میکنند نظرخواهی کنیم که میخواهید آیات قرآن مربوط به این بحث را هم به تفصیل بخوانیم یا بحث را جلو ببریم؟ اگر برنامه اقتضاء داشته باشد مینشینیم آیات قرآن را مفصّل با هم مرور میکنیم، چقدر در این زمینه خداوند متعال محکم برخورد میکند و انگار این بحث مسئلۀ و درگیری اصلی قرآن است.
ولی الآن برای اینکه ببینیم آیا غرور مؤمنان مسئلۀ اصلی قرآن هست یا نه یک آیۀ قرآن بخوانم. این سؤال مطرح است که مردم دوران جاهلیت با آن ایمانهای قبلی و معجزات قبلی و همجواری خانۀ کعبه، به این غرور رسیده بودند. یا رسولالله(ص)! حالا شما آمدید بر این تاریخ قریش اضافه شدید، از کجا معلوم است، اینهایی که به شما ایمان آوردند مغرور نشوند؟ چون خود ایمان و دیانت ممکن است غرور بیاورد! آیا این در آیهای از آیات قرآن گفته شده است یا نه؟ باید مسئلۀ مهمی باشد. آنقدری که حرف مهم زدن اهمیت دارد، حرف صحیح و حرف درست زدن اصلاً اهمیت ندارد. درک اهمیت و اولویّتِ یک حرف، خیلی مهم است. اگر آدم یک حرف غیرمهم را مهم جلوه بدهد، خیلی اثر بدی دارد حتی اگر آن حرفِ غیرمهم، صحیح و درست باشد. لذا من از بینندگان عزیز تقاضا دارم که داوری کنید «آیا مسئلۀ غرور مؤمنان مسئلۀ مهمی در قرآن هست یا نه؟»
آیهای که پیامبر(ص) را پیر کرد، به طغیان و غرور مؤمنین اشاره دارد
میخواهم یک نمونه را به عنوان دلیل بیاورم. یا رسولالله(ص) حالا اینهایی که به شما ایمان آوردند اگر به همین ایمانِ خودشان مغرور شدند چه؟ مگر ابلیس به نمازش مغرور نشد و قریش به مکۀ نجات یافته از سپاه ابرهه مغرور نشد؟ اتفاقاً این موضوع در قرآن آمده است. اهمیتاش اینجاست که این مطلب در سوره و در آیهای آمده است که گفتند رسولخدا(ص) بعد از نازل شدن آن، دیگر لبخند نزد. رسولخدا(ص) از بین شش هزار آیۀ قرآن، فرمودند که این آیه من را پیر کرد. «شَیَّبَتی سورةُ هود» (تفسیر کنز الدقائق/ج6/ص250) این آیه کدام آیه است؟ «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا» (هود،112) یعنی ای پیامبر من، این راه را ادامه بده، به فکر استقامت و در اندیشۀ تداوم این راه باش. آنانی که با تو هستند هم همینطور. اما نه به هر شیوهای، با آن شیوهای که به تو دستور داده شد. آن دستور چیست؟ «وَ لا تَطْغَوْا» طغیان نکنید.
هشدار امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ غرور مؤمنانه: از ابلیس عبرت بگیرید، بعد از 6هزار سال عبادت، دچار غرور شد/ مصادیق غرور مؤمنان در زمان ما چیست؟
میتوانیم نیم ساعت روضه بخوانیم از طغیانهایی که شد. ماجرا ماجرای غرور مؤمنان است. خطبۀ قاصعۀ نهج البلاغه طولانیترین خطبه است که امیرالمؤمنین علی(ع) در اواخر عمر شریفشان بیان فرمودند. امیرالمؤمنین علی(ع) در آغاز این خطبه با یک سینۀ دردمند میفرماید: از ابلیس عبرت بگیرید، شش هزار سال عبادت کرد و بعد دچار غرور و تکبر شد. درد امیرالمؤمنین(ع) هم با آن مردم همین است. آیا دچار غرور دینی شدهاید؟ (فَاعْتَبِرُوا بِمَا کانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ وَ کانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ؛ نهجالبلاغه/خطبه192)
این از سخنرانی امیرالمؤمنین(ع) در آخر عمر شریفشان، آن از آیۀ قرآن. آیا الآن نباید این را درس بگیریم؟ آیا ما نمیتوانیم مصادیق غرور مؤمنان را در زمان خودمان پیدا کنیم؟ البته این موارد به قدری درشت است که ممکن است کسی اسم اینها را غرور نگذارد. شاید بعضی از آنها را جسورانه در روزهای بعد بحث کنیم، ضمن اینکه بندۀ گوینده ابدا مبرّا نیستم و بیش از همه در معرض خطر هستم.
غرور مؤمنانه اینقدر مهم است که بیشترین عبادت ما برای از بین بردن همین غرور است
مسئله غرور مؤمنان اینقدر مهم است که بیشترین عبادت ما برای از بین بردن همین غرور است. فرمودهاند که فلسفۀ نماز برای از بین بردن تکبر است، آیا برای از بین بردن تکبر در دل کافران است یا در دل مؤمنان؟ مؤمنان من و شما هستیم، چرا باید اینهمه سر به سجده بگذاریم؟ برای اینکه تکبر را از بین ببریم.
خدایا! ما به شما ایمان آوردیم دیگر از ما دست بردار! وقتی ایمان آوردیم یعنی آدم خوبی هستیم... خداوند میفرماید: حالا که تو آدم خوبی هستی بیا هر روز پنج مرتبه تکبرت را از بین ببریم. حضرت زهرا(س) میفرماید خداوند نماز را قرار داد برای از بین بردن استکبار «فَفَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْر» (من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق/ج3/ص568). امان از تکبر و غرور و طغیان مؤمنانه. رسولخدا(ص) با اینها مواجه بودند.
راه میانبر و مؤثر برای از بین بردن این غرور چیست؟ روضۀ اباعبدالله الحسین(ع)
کسی که وضعیت حج را به دوران قبل از پیامبر(ص) برگرداند، گفت که حج باید یک کمی سختگیرانهتر باشد. اصلاً قبل از بعثت به قریش میگفتند «حُمس» یعنی قوم سختگیر در دین (فرهنگ ابجدی/ص25). درواقع پیامبر اکرم(ص) بر قوم سختگیر در عبادت (یعنی قریش) نازل شدند. آیا اینها به ما گرا نمیدهد؟ آن کسی که حج را تغییر داد، میگفت که همان زمان هم که پیامبر(ص) این تسهیل را در حج انجام دادند مردم اعتراض کردند و راضی نبودند. میبینید چه وضعیتی است!
انشاءالله خدا لطف کند بتوانیم ماه مبارک رمضان را مایۀ از بین بردن غرور و تکبرمان بگیریم. البته فقط با دعا درست نمیشود، آقای بهجت میفرمودند بعضی چیزها با دعا درست نمیشود با دعوا درست میشود. باید در زمان خودمان بگردیم، الان وضعمان نسبت به سابق از نظر ایمانی واقعاً رشد پیدا کرده است. باید ببینیم این ایمان دچار غرور شده است یا نشده؟ علائمش چیست؟ و چهکار کنیم که این تواضع برگردد؟ واقعاً باید خاک قبر معطر و نورانی شهدایی مثل شهید سلیمانی را بوسه زد که با آن همه عزتی که بین مردم داشت، با آن همه قدرتی که برای ایران ایجاد کرده بود و مظهر قدرت ایران بود، او را غرور نگرفت. این خیلی مهم و البته خیلی سخت است که غرور را از بین ببریم، ولی گاهی شاید با یک روضه درست بشود. یعنی آدم باید با روضۀ اباعبداللهالحسین(ع) ارتباط بگیرد، اگر کسی بیرون از اینجا از من بپرسد اصل راه میانبر و مؤثر برای از بین بردن این غرور چیست؟ میگویم روضۀ اباعبدالله الحسین(ع).
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید