تاریخ بعثت و عصر ظهور( فصل دوم ) - جلسه سیزدهم
شهید صدر: مردم زمان پیامبر(ص) با دیدن فواید دین، آن را پذیرفتند؛ نه صرفاً با اصول عقاید / رهبر انقلاب: باید مفاهیم دینی را عملیاتی کنیم تا طعم آن در جامعه چشیده بشود
شناسنامه:
- زمان: 1401/01/27
- مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
- موضوع: تاریخ بعثت و عصر ظهور(فصل دوم)
- صوت: اینجا
امروز باید دین را بهگونهای جهانی عرضه کنیم که همه بهعنوان یک روش معقول برای زندگی، آن را بپذیرند
مجری: در جلسات گذشته تعریف جدیدی از امر به معروف و نهی از منکر شنیدیم. اگر بدون اینکه اسم امر به معروف و نهی از منکر را بیاوریم، این طرح را هر جای دنیا ببریم و بگوییم «اگر این طرح یا این ساختار در جامعه پیاده بشود، هریک از شما جزئی از حکومت هستید، در تصمیمگیریها و انجام همۀ کارها مشارکت دارید، منافع و سود شما تأمین خواهد بود...» طبیعتاً همه آن را میپذیرند. ما باید چطور این طرح را توضیح بدهیم که به دل همه بنشیند و مردم آن را بپذیرند؟
بله؛ مطلبی که شما فرمودید من را یاد اعتراض یکی از نمایندگان پارلمان اروپا انداخت که میگفت: ما در واقع در ادارۀ اروپای واحد نقشی نداریم ما در اکثر نهادهای مالی اروپا تعیینکننده نیستیم... واقعش هم همینطور است. اگر به آمار نگاه بکنید دموکراسیِ واقعی در غرب بسیار ضعیف است. جوامع غربی در واقع به دست کارتلها و تراستها اداره میشود ولی با تبلیغات اغواگر، وانمود میکنند که این دموکراسی خواستۀ همۀ ابناء بشر است.
ما باید امروز دین را به گونهای جهانی عرضه کنیم که آن مسیحی یا آتئیست که در یک گوشهای از دنیا هست هم به عنوان یک روش معقول برای زندگی آن را بپذیرد. در آن صورت میتوانیم دین را به جوان خودمان هم انتقال بدهیم. ما فکر نکنیم که میتوانیم با این جوان با یک ادبیات دیگری بهطور خصوصی صحبت کنیم و او را متقاعد کنیم ولی نمیتوانیم مردم جهان را متقاعد کنیم. هر حرفی که بتوانی امروز با آن، مردم جهان را متقاعد کنی جوان خودت هم آن را میپذیرد.
ممکن است در شرایطی مجبور بشویم لیستی رأی بدهیم؛ ولی این روش درست نیست و باید عوض بشود
تعبیری که شما فرمودید شاید مقدمۀ خوبی باشد برای پرسشهایی که من میخواهم امروز به بعضی از آنها جواب بدهم. یکی از این پرسشها دربارۀ جهاد تبیین بود. چندتا سؤال را آوردم که امروز پاسخ بدهم. بعضی از سؤالها در روزهای اخیر، بیشتر تکرار شده بود، مثلاً اینکه برخی دربارۀ لیستی رأی دادن، پرسیده بودند و اینکه باندهای سیاسی، لیست انتخاباتی تعیین میکنند تا مردم رأی بدهند. این سوال، البته جواب مفصّلی میخواهد. یک روز باید مفصّل به حساب این باندهای سیاسی برسیم و در اینباره صحبت کنیم. من دربارۀ حزب و این شکل از حزب که در کشور ما رواج دارد و این اختلافات چپ و راست که در کشور ما هست، اسنادی از سخنان امام و رهبری دارم که باید بخوانم، اگر ما بخواهیم خودمان صادق باشیم و امر به معروف و نهی از منکر بکنیم باید از خجالت این فضای سیاسی موجود در کشور دربیاییم. الآن هم نزدیک انتخابات نیست و میشود یکمقدار راحت حرف زد. البته تا یکمقدار سراغ باندهای قدرت میروی، صدایشان در میآید، پس هیچوقت راحت نیست. ولی ما اگر بخواهیم واقعاً خودمان هم حرف کتابخانهای نزنیم و به میدان بیاییم، باید در اینباره صحبت بکنیم. در اینجا یک جواب کوتاه، به این سؤال بدهم.
سؤال این است که به بنده میگویند: شما که خودت گاهی از اوقات، به بعضی از لیستها رأی دادی یا پیشنهاد کردی مردم رأی بدهند... یا میگویند: یکبار مقام معظم رهبری فرمودند «به کسانی که نمیشناسید بر اساس اعتمادی که به لیستها دارید رأی بدهید» بله، من خودم از باب أکل میته، گاهی ممکن است این کار را کرده باشم، ولی این روش صحیح نیست. بنده خیلی از حرفها را میزنم؛ مثلاً میگویم که شما باید از نظر مالی مستقل باشید و کارمند نباشید... یک کسی نوشته بود که خودت کارمند فلان نهاد هستی. گفتم بله متأسفانه اینطوری است. من روش زندگی صحیح را میگویم ولی چهبسا خودم شرایط آن زندگی صحیح را نداشته باشم.
در برخی از زمینههای دیگر هم وقتی گفتگو میکنیم یا فکر میکنیم دربارۀ اینکه «چه روش بهتری است؟» ممکن است هیچ کدام از ما واقعاً شرایطش را نداشته باشد. یا ممکن است حتی به ضرر خودِ ما باشد و نقدی بر خودِ بنده هم وارد کنند. آدم نباید سخن را صرفاً با برخی از مصادیقش ارزیابی کند. ما الآن در شرایطی هستیم که چهبسا انتخابات بعدی هم مجبور بشویم لیستی رأی بدهیم؛ ولی اینکه یک گروهی آن بالا بنشینند و خودشان خودشان را انتخاب کرده باشند و برای بقیه لیست بدهند -چپ و راست، فرقی نمیکند- روش درستی نیست. باید روشها عوض بشود و سطح مشارکت افزایش پیدا کند. این هم یک جواب کوتاه برای سؤالی که پرتکرار بود. برای جواب مفصّل باید از خجالت این فضای سیاسی دربیاییم یعنی در موردش حرفهای جدی وجود دارد که باید در فرصت مناسب این حرفها را زد.
ضعفهای ما در تبیین دین دقیقاً چه چیزهایی است؟
یک سؤال دیگری هم مطرح شده است که با فرمایش شما دربارۀ اینکه «امروز باید دین را جهانی عرضه کنیم» تناسب دارد، آن هم اینکه ما در جلسات اول گفتیم «جهاد تبیین لازم است به خاطر اینکه ما در تبلیغات ضعیفیم و چهل سال آنچنان که باید و شاید درست عمل نکردهایم» سؤال این است که چرا میگویید چهل سال است ما درست عمل نکردهایم؟ شما زحمات مبلّغین را قدرناشناسی میکنید... برخی انتقادهای دیگر هم به این سخن ما وارد کردند.
در نوبت قبل به صورت اجمالی عرض کردم که ما در تبلیغات ضعیفیم، بعضیها انتقاد کردند و بعضی هم مطلب برایشان ابهام داشت، بگذارید بهطور مشخص بگویم ضعفهای ما در تبیین دین دقیقاً چه چیزهایی است؟ خیلیها میگویند این حرف جدید است در حالی که نمونههایش هست که باید آنها را از کلام امامین انقلاب به صورت خاص مطرح بکنم. روشی که ما در پیش میگیریم با استفاده از آیات قرآن، تاریخ اسلام و سخنان بزرگان است، و میخواهیم سعی کنیم اصولی را که نوعاً رعایت نمیشود رعایت کنیم.
بنده به سهم خودم به عنوان یک شهروند یا عضوی از این امّت اسلامی، از زحمات مبلّغین، اساتید ارجمند، فضلا و طلبههای پا به رکابی که دلها و اندیشۀ مردم را در جلسات مفصّل به معارف دینی روشن میکنند، نه تنها قدردانی میکنم، بلکه این حرکت را بسیار مفید و مقدس میدانم و همینجا هم از کسانی که در عرصۀ تبلیغ دین با همۀ غربت دارند عمل میکنند التماس دعا دارم، انشاءالله خدا از آنها قبول بکند. اگر همین حرکتها نبود معلوم نبود الآن ما کجا بودیم. همین حرکت یک تنه در مقابل این جریان عظیم ماهوارهای و اینترنتی دشمن ایستاده است. هر وقت ما از آموزش و پرورش انتقاد میکنیم برای جلو بردن است و الّا معلمان عزیز، شریفترین کارمندان نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند و واقعاً انسان به شغل شریف معلمی غبطه میخورد.
ضمن تقدیر از همه تلاشها، دوستان اجازه بدهند که ما رو به جلو حرکت بکنیم و کاستیهای خودمان را ببینیم و تعارف هم نداشته باشیم، این حرف را جلوی مردم هم بگوییم چون در این صورت، مردم روحیه پیدا میکنند؛ برای اینکه درک میکنند ما هنوز راهِ نرفته داریم که اگر برویم انشاءالله وضع بهتر میشود. یکی از آثار انتقاد سازنده این است که مردم میگویند «ما میتوانیم بهتر از این عمل بکنیم و آینده بهتر خواهد شد» اما اگر هیچ انتقادی، یعنی هیچ نقطه ضعفی تصریح نشود، مردم احساس میکنند که ما در نقطۀ آخر عملکرد خودمان هستیم ولی هنوز مشکلات باقی مانده است. این طرز نگاه، خودش یأس میآورد. انشاءالله که نقدها با ادبیات سازنده باشد. بعضی از سؤالها موجب شد که من این نقدها را جدیتر و با جزئیات مطرح بکنم.
طبق کلام امام(ره)، فاصله ادبیات حوزه و دانشگاه باید کم بشود/ حوزویان یکمقدار ملموستر و درگیرتر با واقعیتها مسائل را بیان کنند
حضرت امام(ره) در سال آخر عمر شریفشان میفرماید: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزهای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.» (صحیفه امام/ج21/ص99) الآن معنای این کلام برای شما کاملاً واضح و معلوم است. فرهنگ نظری و فلسفی، براهینی است که مثلاً ما برای اثبات وجود خدا میآوریم و در علم کلام و مباحث فلسفی از آنها در دفاع از دین استفاده میکنیم، امام میفرماید «با تلفیق این دو فرهنگ و کمکردن فاصلهها»، یعنی فاصله ادبیات حوزه با ادبیات دانشگاه کم بشود، «حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.» یکی از نتایج این حرف این است که حوزویان یک کمی ملموستر و درگیرتر با واقعیتها مسائل را بیان کنند. صرفاً استدلال عقلی و برهان نظری نیاوریم. بیاییم یک کمی با ادبیات واقعگرایانه سخن بگوییم.
در چند سطر قبل از این، امام میفرماید: اگر حوزه اقدام شایسته در تبلیغ برای جوانها نکند جوانها جذب لیبرالها میشوند... ما به این کلام امام، گوش نکردیم، هنوز هم گوش نمیکنیم و کم نیستند جوانهایی که جذب لیبرالها شدند. لیبرالها واقعنمایی میکنند و خیلی این ادا را درمیآورند که «ما واقعبین هستیم» و بعد ذهن جوانها را خراب میکنند. درحالیکه اساساً دین، ما را به واقعبینی دعوت کرده است.
دینِ ما همه را به واقعبینی دعوت کرده است
بعد از سی و چند سال از این فرمایش امام، من در دانشگاهها یک روایت میخوانم هنوز همه تعجب میکنند. میگویم که امیرالمؤمنین علی(ع) به ابوموسی اشعری وقتی نمایندۀ مذاکرهکنندۀ خودشان در ماجرای حکمیت بودند، فرمودند: کسی که عقل و تجربه را زیرپا بگذارد شقیّ است، پس عقل و تجربه را زیرپا نگذار «فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَة» (نهج البلاغه، صبحی صالح/ص466) امیرالمؤمنین(ع) به تجربه اهمیت میدهد.
اولین جزوۀ آموزشی دین در تاریخ اسلام، نامۀ سی و یکم نهجالبلاغه است. امیرالمؤمنین(ع) بعد از جنگ صفین، در کنار سنگی نشستند و این نامه را نوشتند که یک جزوۀ آموزشی و دورۀ مختصر معرفی دین است. حضرت در این نامه به جوانشان چه میفرماید؟ امیرالمؤمنین علی(ع) در اوائل نامه میفرماید: جوان من! حرف من را گوش بده، به آن اعتماد کن، چون من به قدری تاریخ را دقیق مطالعه کردم که انگار از اول تا الآنِ تاریخ را شاهد بودم. بعد میفرماید: انگار من با آنها زندگی کردم و یکی از آنها بودم. تاریخ یعنی یک امر واقعی! و بعد میفرماید من دارم برداشت خودم را از تاریخ بشریت به شما میگویم. «وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِم»(نهج البلاغة، صبحی صالح/ص394)
ادبیات حوزه ما بیشتر نظری و فلسفی است / در حوزه، بیشتر یاد میگیریم برای اثبات حقایق، استدلال بیاوریم و کمتر یاد میگیریم چگونه حقایق را توصیف کنیم
اینکه امام(ره) میفرماید «فرهنگ حوزه، بیشتر نظری و فلسفی است» فرهنگ رفتاری که اینجا منظور نیست، بلکه منظور، فرهنگ گفتاری و نوشتاری است که همان ادبیات است. ادبیات حوزه الآن بیشتر نظری و فلسفی است. من از شما سؤال میکنم، ادبیات قرآن و روایات بیشتر چگونه است؟ بیشتر واقعی است چون آثار و فوائد بسیاری از مفاهیم و احکام دینی را توضیح میدهد مثل آثار امامت و... یا اینکه مثلاً مؤمنان را توصیف میکند. یعنی بیان میکند که واقعیت یک مؤمن یا واقعیت یک کافر چگونه است. گاهی از اوقات، ادبیات قرآن شبیه ادبیات دانش روانشناسی است. مثلاً در روانشناسی میگویند «کسی که فلان تیپ شخصیتی را دارد این رفتارها از او سر میزند...» قرآن کریم پُر است از آیاتی که تیپ شخصیتی مؤمن و منافق و کافر را توضیح روانشناختی میدهد.
ما در حوزه از این درسها کمتر میخوانیم که بخواهیم برای مردم توضیح بدهیم؛ مگر اینکه یک طلبۀ فاضلی خودش کار کرده باشد. ما در حوزه بیشتر از اینکه توصیف کنیم یا آثار را بیان کنیم، بیشتر یاد میگیریم مبانی را بگوییم و برای اثبات حقایق، استدلال بیاوریم و کمتر یاد میگیریم چگونه حقایق را توصیف کنیم. خب این وضعیت بین ادبیات ما و ادبیات جامعه فاصله ایجاد میکند؛ باید این فاصله را پر کنیم. هر کسی این فاصله را پر کند موفقتر است. کسی که در انقلاب ما اولین بار فرمود «باید اینطوری صحبت کنیم» حضرت امام بود. ما در تبلیغات ضعف داریم یا نه؟ اگر این فرمایش امام را اجرا میکردیم، این ضعف را نداشتیم.
شهید صدر: مردم زمان پیامبر(ص) چون فوائد دین را دیدند رفتارشان دینی شد نه صرفاً بهخاطر اعتقادات
شهید سید محمدباقر صدر فقیه و فیلسوف بزرگ عراقی دربارۀ شیوۀ دعوت به دین، کلامی دارند که اگر ایشان نگفته بود به هیچ وجه بنده جرأت نمیکردم چنین نظریهای از خودم صادر بکنم. شهید صدر حدود ده سال قبل از انقلاب، یعنی حدود بیست سال قبل از این فرمایش حضرت امام (دربارۀ ادبیات نظری حوزه) این مطلب را خطاب به حوزه بیان میکنند که در جزوه یا کتابی تحت عنوان «حوزه و بایستهها» چاپ شده است. فرمایش ایشان مفصّل است. من یک جملۀ کوتاه از ایشان میخوانم که میفرماید: «اینکه مسلمانان صدر اسلام جانشان را فدای اسلام میکردند و در راه اسلام ازخودگذشتگی مینمودند و در این مسیر از هم پیشی میگرفتند به خاطر بهشت و جهنم نبود، بلکه بهخاطر این بود که به اسلام عشق میورزیدند و میدیدند که جاهل بودند و اسلام آمد و آنها را عالم کرد، پراکنده بودند اسلام آمد آنها را یکپارچه کرد، سرگردان بودند هدایتشان کرد، فقیر بودند سیرشان کرد...» یعنی ایمان آوردن آنها بهخاطر اصول عقاید نبود، درحالیکه من و شما وقتی میخواهیم دین را یاد بدهیم اصول عقاید یاد میدهیم. وقتی میخواهیم کسی بیدینی نکند، میگوییم «مگر تو اعتقاد نداری؟ مگر اصول عقاید نخواندی؟» و بعد هم از او انتظار داریم دینداری بکند. کسی که پیش رسولخدا(ص) بود بهخاطر اصول عقاید رفتارش دینی نشد! به خاطر اینکه فوائد دین را دید، رفتارش دینی شد.
خُب الآن هم ما همینکار را بکنیم؛ یعنی فوائد دین را برای مردم بگوییم. این ادبیات در تبلیغات دینی ما نیست خصوصاً تعلیم در آموزش و پرورش. شهید صدر، مفصّل این معنا را توضیح میدهد و میفرماید: حتی در زمان خودِ پیامبر اکرم(ص) هم صرفاً به خاطر اعتقادات نبود که به دین گرایش پیدا میکردند، بلکه آثار اجتماعی حرکت پیامبر(ص) را دیدند... و بعد ایشان میفرماید: امروز هم باید اسلام را اینطور معرفی کرد.
به جای پرداختن به مبانی ولایت فقیه، آثار و نتایج ولایت فقیه را در جامعه بیان کنیم
مقام معظم رهبری بیش از بیست سال پیش فرمودند: شما چهطور میخواهید مردم را به حج، زکات و... ترغیب کنید؟ فلسفۀ حج را میگویید. فلسفۀ حج، یعنی حکمت و فوائد حج. بعد میفرماید برای ولایت فقیه هم همینطور تبیین کنید. (براى مردم تبیین کند، براى مردم بیان کند جاذبهها را، چیزهایى که مردم را به شوق مىآورد، همچنانی که ما برای حج، مردم را تشویق میکنیم، ترغیب میکنیم، تبیین میکنیم، احکام حج را میگوییم، فلسفۀ حج را میگوییم...؛ بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان 15/11/1376- برگرفته از کتاب: ولایتفقیه کانون عزت و افتخار، ج4، ص242)
این کلام ایشان را در کنار کلام حضرت امام بگذارید که میفرمود «از دین، واقعی و ملموس حرف بزنیم» من کلام امام را اینطور تفسیر میکنم که آثار ملموس و واقعی یک حکم اسلامی را توضیح بدهیم. شهید صدر هم همین مطلب را میفرمود.
من از بینندگان محترم سؤال میکنم، آیا یک کتاب در مورد ولایت فقیه داریم که بهجای پرداختن به مبانی ولایت فقیه، آثار و نتایج ولایت فقیه را در یک جامعه بیان کند؟ الان بیش از چهل سال تجربه هم داریم و میتوان این تجربیات را به عنوان سند ارائه کرد. شاید یکی دوتا کتاب باشد که بیشتر تاریخچهای از آثار راهبردها و رهنمودهای رهبری و امام(ره) را ذکر کرده است. بیاییم اینطوری ولایت فقیه را آموزش بدهیم. از اعتقادات و احکام شروع نکنیم.
ما طلبهها روی احکام خیلی کار میکنیم ولی زیاد به آثار احکام نمیپردازیم. میگوییم از کجا معلوم است که این حکم، حکمِ اسلامی است؟ استنباط میکنیم. استنباط با بیان آثار یک حکم، خیلی فرق میکند. مقام معظم رهبری آن زمان فرمودند که شما آثار و برکات ولایت فقیه را برای جامعه بگویید. تقریباً در این بیست سال میتوانم بگویم یک کتاب هم در اینباره نوشته نشده است. در این صورت جوانها چه ارتباطی با ولایت فقیه پیدا بکنند؟
دربارۀ آثار و فواید ولایت فقیه باید کتاب جهانی بنویسیم
این فرمایش رهبری اینجاست که میفرماید: «باید مسئلۀ ولایت فقیه و حکومت الهی توأم بشود با جنبۀ مردمی.» بعد میفرماید: «براى مردم تبیین کند، براى مردم بیان کند جاذبهها را، چیزهایى که مردم را به شوق مىآورد، همچنانی که ما برای حج، مردم را تشویق میکنیم، ترغیب میکنیم، تبیین میکنیم، احکام حج را میگوییم، فلسفۀ حج را میگوییم خیلی از غیرمعتقدین به حج را معتقد به حج رفتن میکنیم... خب، در قضیۀ ولایت فقیه هم میخواهید مردم نقش داشته باشند بسم الله. اینجا جای نقش مردم است وارد بشوند در این میدان، زیباییهای این مسئله را از نظر عقل بشر و منطق بشری تبیین کنند برای مردم.» همان حرفی که شما اول زدید. «مردم را در صحنه حاضر کنند تا اینکه حقیقتاً متّکی باشد به مردم.» ما در این زمینه کتاب ننوشتهایم.
الآن شما دربارۀ ولایت فقیه باید کتاب جهانی بنویسید. ما آمدیم پارادوکس دموکراسی را حل کردیم. این مطلب را برای کسانی که دموکراسی را میفهمند عرض میکنم. چرا نتیجه دموکراسی در کشورهای شما این میشود که رذلترین انسانها و جنایتکارترینها روی کار میآیند؟ و هیچ وقت کارتلها و تراستها که همیشه سوارند پایین نمیآیند؟ به هر کدام از دو جناح کشورتان رأی میدهید سرکار هستید. چرا انتخابات در کشور ما واقعیتر از شماست؟ باید این جزوه را برای آنها بنویسیم که بچههای ما هم بخوانند. چون الآن ما واقعاً در یک دهکدۀ جهانی زندگی میکنیم. این حرف را امام(ره) خیلی قبل از طرح بحث دهکدۀ جهانی همان اول انقلاب بیان فرمودند که الآن دیگر جهان اینطور نیست که یک اتفاقی در یک گوشهای بیفتد آن گوشۀ عالم خبر نداشته باشند، همه چیز به همدیگر مرتبط است. (امروز مثل دیروز نیست. این عصر ما مثل عصرهاى سابق نیست که هر طایفهاى در محل خودشان منافع خودشان را به دست بیاورند... امروز هر مسئلهاى در یک گوشه دنیا واقع بشود، مسئله دنیاست، نه مسئله همانجا. امروز منافع همه کشورهاى اسلامى بههم پیوند خورده است. منافع کشور اسلامى ایران با منافع کشور اسلامى سایر کشورها، اینها با هم پیوند دارند.»(صحیفۀ امام/ج13/ص 133-134)
باید مفاهیم دینی را عملیاتی بکنیم تا طعم آن در جامعه چشیده بشود
من بهطور مشخص دارم عرض میکنم اینها ضعف تبلیغات ماست. مقام معظم رهبری در تاریخ 12/5/1400 یعنی در حدود هشت ماه پیش فرمودند: «کار تبلیغاتی کار مهمی است ما در این زمینه ضعف داریم» بگذریم از کسانی که سوءاستفاده هم میکنند. ایشان میفرماید ما در زمینۀ کار و حرکت تبلیغاتی درست کمکاری داریم و باید در کارهای رسانهای قویتر و هوشمندانهتر عمل بکنیم.
ایشان در مورد فرق تبلیغات دینی قبل از انقلاب با بعد از انقلاب یک کلامی دارند و بعد هم سخنی دارند در اینباره که ما باید نظریهپردازی کنیم. یکماه بعد، ممکن است نظریۀ جدیدی بیاید. ایشان میفرماید اگر ما بخواهیم امروز دین را تبلیغ بکنیم باید به جبنۀ سیاسی هر کلامی که میگوییم واقف باشیم؛ ببینیم حرف ما به نفع کدام جناح فکری در جهان تمام میشود؟ ممکن است یک حرف فی نفسه درست باشد ولی یک جریان انحرافی را تقویت بکند. فرمایشهای ایشان دربارۀ تبلیغات دینی خیلی روشن است و عموماً هم عملیاتی نشده است. یکی از فرمایشهای ایشان که پارسال فرمودند این است که باید مفاهیم دینی را عملیاتی بکنیم تا طعم آن در جامعه چشیده بشود امام این کار را کرد و ما باید ادامه بدهیم.
بخشی از درست عمل نکردن صداوسیما در تبیین دین، تقصیر ما طلبههاست
بنده ترجیح میدهم اگر بتوانم خدمتی انجام بدهم، به دوستان طلبه اهل انقلاب و مذهب باشد؛ ما فرضمان را بر این گذاشتیم که اگر اهالی انقلاب و اهالی دین و معنویت حرکت رو به جلو داشته باشند، بقیۀ مردم به خوبی مجاب خواهند شد و زیباییهای دین را خواهند دید. ما گاهی خودمان مانع هستیم؛ اینقدر دور امامزادۀ دین را گرفتهایم که گاهی احساس میشود مواظب هستیم کسی نزدیکش نشود. آقا دورش را خالی کنید بگذارید دیگران هم ببینند این امامزاده چه ضریح قشنگی دارد.
ترجیح بنده این است که در گفتگوهایی بسیار جدی و عمومی که همه بشنوند و نقد کنند، کسانی که دغدغۀ معنویت دارند بیایید اگر راههای جدیدتری هست فراسوی خودشان باز بکنند یا باز ببینند و تحرکی صورت بگیرد. حضرت آقا صریحاً میفرماید که من در جهاد تبیین از صداوسیما انتظار دارم. صداوسیما باید در تبلیغات انقلاب و نظام درست عمل بکند. بخشی از درست عمل نکردنش تقصیر ما طلبههاست. این آقای تولیدکنندۀ برنامه حرفهای دینی را از کجا باید بگیرد که به یک محصول رسانهای تبدیلش بکند و ارائه بدهد؟ از کتابهای بندۀ حوزوی. آیا من چنین کتابی را نوشتهام؟ که مثلاً او بیاید از آن یک قصۀ تاریخی قشنگ از آب دربیاورد. خُب من این را ننوشتم!
ما رهنمودهای امامین انقلاب را در تبیین اجرا نکردهایم
الآن من میتوانم موارد بسیار فراوانی بگویم که در اساسیترین مسائل، ما رهنمودهای امامین انقلاب را در تبیین اجرا نکردهایم. لذا آن تهیهکنندهای که میخواهد از این موادّ خام(مثلاً کتاب و...) استفاده کند و آن را به یک محصولِ رسانهای تبدیل بکند دستش خالی میماند. اگر هم بخواهد از حرفهای قدیمی استفاده بکند، آنوقت شامل این فرمایش مقام معظم رهبری میشود که میفرماید «تبلیغات دین قبل از انقلاب با بعد از انقلاب فرق میکند...»
بعضی از حرفهایی که ما در تبیین دین میگوییم، انصافاً اگر در دورۀ قاجار هم بودیم، همین را میگفتیم درحالیکه این باید یک فرقی بکند! چند دوره گذشته است و الآن دیگر دورۀ قاجار و قبل از آن نیست. یا مثلاً طوری حرف میزنیم که انگار الآن دوران صفویه یا آل بویه است. البته بعضی از حرفهای قدیمی الان هم جاذبه دارد ولی بعضی از حرفها انصافاً باید تغییر کند؛ در ادبیات، در ورود و خروج، در انتخاب، در تأکید، در تکرار، در تعبیر، اینها باید یک تغییرات اساسی پیدا بکند و نظریههای جدیدی بیاید که اندیشۀ مخاطبین علاقهمند به دین را اشراب کند.
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید