شهدای گمنام/تاریخ تحلیلی اسلام-27
مفهوم «قول سدید» باید تبدیل به یک ضرورت فرهنگی شود/ هر لقمۀ سیاسیای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از طریق قول سدید نباشد، گلوگیر خواهد شد
- مکان: تهران - هیئت شهدای گمنام
- زمان: 1393/03/01
- انعکاس در:
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
پناهیان: امروز به عنوان یکی از ضرورتهای فرهنگی برای جامعۀ خودمان باید به موضوع «قول سدید» توجه کنیم. بر اساس سیرۀ نبوی میتوان فهمید که وزن این توصیۀ دین چقدر بالاست؛ چون رسول خدا(ص) هر جمعه در خطبههای نماز جمعه این آیه را قرائت میفرمودند. اینکه پیامبر(ص) در میان تمام آیات قرآن، این آیه را انتخاب میفرماید و هر هفته در نماز جمعه قرائت میفرماید، وزن و اهمیت این مفهوم را به ما میفهماند.
باید تفاوت وزن توصیههای دینی را درک کنیم و الا دینداری ما عوامانه خواهد بود/ مفهوم «قول سدید» باید تبدیل به یک ضرورت فرهنگی شود
- برخی مفاهیم دینی یا توصیههای دین برای رفتارهای ما، باید به عنوان ضرورتهای مهم فرهنگی تلقی شوند. ما باید تفاوتِ وزن توصیههای دینی را درک کنیم و الا دینداری ما عوامانه خواهد بود. کسی که حجم انبوهی از علم و آگاهی داشته باشد اما تفاوت وزن معارفی را که دارد درک نکند، یک عالم عوام خواهد بود.
- یکی از مفاهیم دینی که وزن بسیار بالایی دارد و باید تبدیل به یک فرهنگ بلکه یک ضرورت فرهنگی شود و باید تبدیل به یک مطالبۀ اولیۀ فرهنگی در جامعۀ اسلامی شود و در نتیجه، موضوع اول امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرد، مفهوم قول سدید است؛ یعنی سخن گفتن محکم و استوار و صحیح، یعنی سخن بیپایه و اساس نزدن، یعنی سخنی که از سویی مطابق با واقع باشد و از سوی دیگر برای خدا و به امر خدا باشد.
میتوان راست گفت، ولی با بیان فقط بخشی از یک حقیقت مردم را به اشتباه انداخت
- در قرآن کریم دو مرتبه در کنار توصیه به تقوا، به قول سدید توصیه شده است. (اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً؛ احزاب/70) و(فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداْ؛ نساء/9) قول سدید، سخنی است که هم راست و صحیح باشد(غلط و اشتباه نباشد)، و هم «دقیق» باشد. شما گاهی میتوانید راست بگویید ولی «بخشی» از یک حقیقت را بیان کنید و با آن، مردم را به اشتباه بیندازید. یا میتوانید زمانِ گفتن یک سخن درست را نابهجا انتخاب کنید و مردم را گمراه کنید. و میتوانید بدون زدن قید و حاشیۀ لازم به یک سخن صحیح، با آن سخنِ صحیح، مردم را گمراه کنید و اغراض غیرالهی خودتان را تعقیب کنید.
- کسانی که در جنگهای روانی از هر گزارهای برای تخریب غیرمنصافۀ طرف مقابل استفاده میکنند و هنر برپا کردن جنگ روانی با سوء استفاده از کلمات را دارند، بویی از فضیلت «قول سدید» نبردهاند. البته معمولاً اهالی رسانه و تبلیغات، در جنگ روانی سعی میکنند سخن راست بگویند تا اعتبارشان خدشهدار نشود و اگر هم سخنی میگویند که تا حدودی ناصحیح است، سعی میکنند طوری نباشد که پایشان به دادگاه کشیده شود؛ یعنی کلمات خود را طوری انتخاب میکنند که دروغ نباشد ولی به هدف شوم خود یعنی تخریب طرف مقابل برسند.
امروز به عنوان یکی از ضرورتهای فرهنگی برای جامعۀ خودمان باید به موضوع «قول سدید» توجه کنیم/ قول سدید، سخنی است که برای خدا بر زبان جاری شود
- امروز به عنوان یکی از ضرورتهای فرهنگی برای جامعۀ خودمان باید به موضوع «قول سدید» توجه کنیم. بر اساس سیرۀ نبوی میتوان فهمید که وزن این توصیۀ دین چقدر بالاست؛ چون رسول خدا(ص) هر جمعه در خطبههای نماز جمعه این آیه را قرائت میفرمودند. اینکه پیامبر(ص) در میان تمام آیات قرآن، این آیه را انتخاب میفرماید و هر هفته در نماز جمعه قرائت میفرماید، وزن و اهمیت این مفهوم را به ما میفهماند.
- قول سدید، سخنی است که برای خدا بر زبان جاری شود. یعنی جدای از اینکه باید به حقّ بیان شود و صحیح باشد، باید با انگیزۀ صحیح هم باشد و برای خدا باشد و به امر خدا باشد. مثلاً اگر کسی غیبت کند، سخنش قول سدید نیست هرچند راست بگوید.
قول سدید آنچنان در جامعۀ ما باب نیست
- متاسفانه بسیاری اوقات دیده میشود که در جامعۀ ما از قول سدید پرهیز میشود. لذا باید ببینیم قول سدید چه ضررهایی دارد که ما از آن پرهیز میکنیم؟! مثلاً اگر روزنامهها در دست احزاب و جریانهایی باشند که غالباً متعهد به حزب هستند نه متعهد به حق، آنها هیچوقت خودشان را موظف به قول سدید نمیدانند. حداکثرش این است که خودشان را به «قول صحیح» موظف بدانند، آن هم قول صحیحی که به نفعشان باشد، به دردشان بخورد و بتوانند رقیبشان را تخریب کنند. و البته آنها اکثرً فقط «بخشی از سخن صحیح» را بیان میکنند نه همۀ آن را. یک روزنامۀ اینطرفی یا آنطرفی پیدا کنید که وقتی بدیهای طرف مقابل خود را میگوید، خوبیهایش را هم بگوید. نه بدیهای او و نه خوبیهای خودش بزرگنمایی نکند.
- اصلاً گفتن قول سدید آنچنان در جامعۀ ما باب نیست. باید یک گروهی فداکاری کنند و قول سدید داشته باشند. متاسفانه در این جامعۀ ما اگر کسی قول سدید بگوید، به عنوان یک آدم نامتعادل و غیرسیاسی تلقی میشود! مثلاً اگر شما در یک انتخابات، بگویید نظر من فلان شخص است، بعد از شما بپرسند، نظرتان نسبت به آن شخص دیگر چیست؟ شما بگویید: ایشان هم آدم خوبی هستند، در این صورت احتمالاً به شما خواهند گفت: «شما ثبات نظر نداری و تحت تأثیر فشارهای سیاسی هستی! چون وقتی میگویی نظرم فلان شخص است باید دیگران را انکار کنی! و نباید از خوبیهای دیگران سخن بگویی»
بیتقوایی فقط دروغ و غیبت نیست، بعضیها دروغ نمیگویند اما سخن سُست و بیپایه میگویند
- بیتقوایی فقط به این نیست که انسان دروغ بگوید یا غیبت کند یا تهمت بزند. قول سدید نگفتن، بیتقوایی است. آیۀ «اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً؛ احزاب/70) نشان میدهد که اقتضای تقوا، قول سدید داشتن است نه اینکه بیتقوایی فقط به دروغ گفتن باشد. بعضیها دروغ نمیگویند اما سخن سُست و بیپایه میگویند.
- اگر برخی سخنان که در روزنامهها و رسانهها منتشر میشود بیتقوایی باشد،. چه انتظاری از تقوا در میان مردم میتوان داشت که با رعایت تقوا مرتکب گناهان دیگر نشوند؟! به ویژه اگر توجه داشته باشیم که وزن قول سدید بالاتر از وزن بسیاری دیگر از مصادیق تقواست.
- بنده به کسی که زمانی روزنامهای داشت گفتم: چرا شما در بالای صفحۀ روزنامۀ خود، این شعار را میزنید که «دانستن حق مردم است»؟ گفت مگر دانستن حق مردم نیست؟ گفتم شما خودت استاد جنگ روانی هستی و میدانی که این یک شعار است نه یک آگاهی. و این شعار القاء میکند که «ای مردم! کسانی میخواهند جلوی دانستن شما را بگیرند!» و شما میدانی که کسی نمیخواهد جلوی دانستن مردم را بگیرد. نمونهاش همین روزنامۀ شماست که هرچیزی دلتان میخواهد میگویید. لذا مصداق سخن راستی است که برای یک القاء منفی، غیرمنصفانه و دروغ بیان میشود. آیا خداوند در روز قیامت از چنین بیتقواییها میگذرد؟
هر لقمۀ سیاسیای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از طریق قول سدید نباشد، گلوگیر خواهد شد
- هر لقمۀ سیاسیای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از طریق قول سدید نباشد، آن لقمه گلوگیر خواهد شد. فرقی هم نمیکند آن گروه خود را حزباللهی بداند یا غیرحزباللهی. شما حتی به نفع خدا، انبیاء الهی، ولایت ائمۀ هدی و ولایت فقیه هم نمیتوانید از سخنی غیر از قول سدید استفاده کنید.
- پیامبر(ص) وقتی شخصی را به تبلیغ دین و دعوت مأمور کردند، بعد از رفق و مهربانی، به او توصیه کردند که قول سدید بگوید.(فَقَالَ عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِید؛ کنزالفوائد/1/210) قول سدید یعنی همۀ جوانب سخن را رعایت کنیم، یعنی سخن ما هم صحیح باشد، هم انگیزهاش درست باشد و برای خدا باشد و هم به امر خدا باشد.
شنیدن قول سدید هم ظرفیت میخواهد/مردم به شنیدن قول سدید عادت ندارند
- شنیدن قول سدید هم ظرفیت میخواهد. بسیاری از مردم به شنیدن قول سدید عادت ندارند. قول سدید ممکن است فضیلت کسی را به اندازهای که هست بیان کند و اصلاً قصد تبلیغات او را هم نداشته باشد. اتفاقاً گاهی اوقات وقتی به آن اندازه او را تأیید کند در واقع معنایش این است که من بیش از این مقدار او را تأیید نکردهام. بسیاری از اوقات به دلیل عادت نداشتن بخشی از مردم به شنیدن قول سدید، در جامعه برداشت نادرستی از تعریفهای حضرت امام یا مقام معظم رهبری در مورد مسئولین پدید میآید. مثلا بیان یک امیتاز یک مسئول توسط رهبر را به معنای تایید کامل او میگیرند، یا بیان یک ایراد از او را به معنای رد کامل او میگیرند؛ در حالیکه اگر انسان ظرفیت شنیدن قول سدید را داشته باشد، دچار اینگونه افراط و تفریطها نمیشود.
- در اغلب ادوار ریاست جمهوری از ابتدای انقلاب تاکنون این مشکل را داشتهایم که بعضیها سخنان امام یا مقام معظم رهبری در حمایت و پشتیبانی از دولت را به معنای طرفداری کامل از رؤسای دولتها تعبیر کردهاند. در حالی مقام معظم رهبری نیز مانند حضرت امام، اهل قول سدید است و هر جا کسی را تأیید کردند، باید دقت کنید و ببینید کدام قسمت را تأیید کردند. و این تأیید را نباید به چیزی بیشتر از آن مقداری که ایشان تأیید کردهاند، بسط داد. ایشان نه اهل تبلیغ افراد هستند و نه اهل تخریب. نه اهل جنگ روانی هستند و نه اهل تحمیق مردم.
- به عنوان مثالی از دوران حضرت امام، بعضیها وقتی حضرت امام سخنرانی میکردند و به یکی از وجوه مثبت بنیصدر اشاره میکردند، میگفتند: دیدید امام(ره) از بنیصدر دفاع کرد؟! در حالی که آن سخنان امام(ره) در دفاع از بنیصدر کاملاً دقیق و صحیح بوده است. مثلاً یکبار امام(ره) دربارۀ بنیصدر فرمود که ایشان فرزند یک عالم بزرگوار است. و بعضیها این سخن امام را تأییدی برای بنیصدر در مقابل شهید بهشتی تلقی کردند و شعار مرگ بر بهشتی سر دادند.
- گاهی اوقات فضای جامعه برای گفتن قول سدید بسیار تنگ میشود. اگر کسی اهل قول سدید باشد، او را به وابستگی سیاسی و حزبی به این جناح یا آن جناح متهم میکنند یا او را به عدم تعادل سیاسی و نداشتن تشخیص سیاسی متهم میکنند. وقتی برخی حتی به امام(ره) و مقام معظم رهبری چنین اتهاماتی میزنند، دیگران که جای خود دارد.
- متاسفانه بعضیها منتظر هستند گوشهای از کلمات شما را برجسته کنند و به شنونده جهت بدهند و آن جهت را به گوینده هم تحمیل کنند؛ یعنی با تیتر زدن، همان جهتی که خودشان میخواهند را به سخن او بدهند. هیچ دادگاهی هم به این سادگی نمیتواند به کار این رسانهها ایراد بگیرد و جلوی قول غیر سدید را بگیرد. این مشکل بیش از هر چیز با ارتقای فرهنگ سیاسی و زشت شدن قول غیرسدید در فرهنگ جامعه پدید میآید.
دینداری معمولا ما را «دیر» و «غیرمستقیم» به نتیجه میرساند/ اگر بخواهیم شتابزده به مقصد برسیم حتماً از قول سدید فاصله خواهیم گرفت
- بعضیها فکر میکنند که میتوانند با قول غیر سدید جلوی ضرر را بگیرند یا منفعتی را جلب کنند. اما این امکان ندارد چون آن ضرر یا بدتر از آن بالاخره از ناحیۀ دیگری به شما خواهد رسید و در مجموع هیچ منفعت بلندمدتی با قول غیر سدید به شما نخواهد رسید.
- هر کسی میخواهد دینداری کند باید به این مسأله توجه کند که دینداری از جهت رسیدن به نتیجه دو ویژگی دارد: یکی اینکه عمل کردن مطابق دستورات دینی، معمولاً موجب میشود دیر به نتیجه برسید و دوم اینکه دستورات دین کاری میکند که غیر مستقیم به نتیجه برسید. و این دو ویژگی، آدم نابردبار را دقمرگ میکند! و آدمها چون معمولاً صبوری ندارند، نمیتوانند خوب دینداری کنند. چون معولاً دین نمیگذارد از راه پرشتاب به نتیجه برسیم. در مورد قول سدید هم همینطور است. یعنی اگر بخواهیم شتابزده به مقصد برسیم حتماً از قول سدید فاصله خواهیم گرفت.
- ممنوعیتهای دینی معمولاً در آن جاهایی است که شما میخواهید با عجله به نتیجه برسید. مثلاً پدر و مادر مذهبی وقتی در تربیت فرزند خود بخواهند با عجله به نتیجه برسند، نتیجۀ ضعیفتری میگیرند. برخی مصادیق شتاب کردن در تربیت عبارت است از: بیش از پیش موعظه کردن و سرزنش کردن، نابهجا اجبار به کار بستن، تشویقهای زیادی و بیجا. همۀ اینها به خاطر این است که کسی میخواهد در کار تربیت، زود به نتیجه برسد در حالی که کار تربیتی یک کار دراز مدت است.
- گاهی اوقات ما میخواهیم مستقیم به نتیجه برسیم در حالی که خداوند روزی مؤمن باتقوا را غیر مستقیم و از جایی که حساب نمیکند به او میرساند.(وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب؛ طلاق/3) شما وقتی تقوا پیشه کنید، معمولاً احساس میکنید دارید از هدف خودتان دور میشوید. ولی اینطور نیست. یعنی شما به ظاهر از هدف خود دور میشوید ولی یکدفعهای هدف را در آغوش خواهید کشید. این خاصیت دین است.
اگر قول سدید بگویید خدا کار شما را درست خواهد کرد/ امام صادق(ع): تا سخن عادلانه بر زبان جاری نکنی خدا از تو چیزی را قبول نمیکند
- خداوند بعد از توصیه به قول سدید میفرماید: «...قُولُواْ قَوْلًا سَدِیداً * یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَلَکمُْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم»(70 و71) یعنی اگر قول سدید بگویید خداوند کار شما را درست خواهد کرد. چون معمولاً انسان از قول سدید فاصله میگیرد، تا کار خودش را درست کند. لذا در اینجا خدا میفرماید: اگر شما قول سدید داشته باشید، خودم کارهای شما را درست خواهم کرد.
- امام صادق(ع) میفرماید: «خداوند در قرآن فرمود: ‹قول سدید بگویید تا خدا کار شما را اصلاح کند›، بدان که تا سخن عادلانه بر زبان جاری نکنی خدا از تو چیزی را قبول نمیکند؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنْکَ شَیْئاً حَتَّى تَقُولَ قَوْلًا عَدْلًا»(کافی/8/107) یعنی خدا از ما هیچ چیزی را قبول نمیکند مگر اینکه قول سدید بگوییم.
بچه باید قول سدید را از مادرش یاد بگیرد چون اثر تربیتی مادرها بر فرزندان بیشتر است
- خیلی گفتهاند که مادران از پدران در تربیت فرزند مؤثرترند.( آنقدرى که بچه از مادر چیز مى شنود از پدر نمىشنود. آنقدرى که اخلاق مادر تأثیر دارد در بچه کوچولوى نورس و به او منتقل مىشود از دیگران نمىشود؛ صحیفۀ امام/9/136) پس طبیعتاً بچه باید قول سدید را از مادرش یاد بگیرد. لذا مادرها در قول سدید باید کار بیشتری روی خود انجام دهند تا پدرها. چون اثر تربیتی مادرها بر فرزندان بیشتر است. خانمها مخصوصاً وقتی عصبانی میشوند یا دچار احساسات و هیجان میشوند، خیلی باید مراقب کلماتی باشند که بر زبان جاری میکنند.
- زبان و سخن گفتن، علامت خیلی بزرگی برای سلامت روح انسان است. در خطبۀ همام که امیرالمؤمنین(ع) اوصاف متقین را بیان میفرماید، اولین صفت اهل تقوا را چنین بیان میفرماید: «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ» یعنی اولین فضیلت متقین از نگاه امیرالمؤمنین(ع) مربوط به زبان و سخن گفتن آنهاست (فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَاد و...؛ نهجالبلاغه/خطبۀ193)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید