کلیپ صوتی | امتحان، هدف عملیاتی خلقت انسان برای بیرون راندن تکبر از قلب
شناسنامه:
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 00:14:41
- صوت مرجع: چگونه امتحان می شویم؟ - جلسه2
مدت: |دریافت با کیفیت: [پایین(3MB) | متوسط(7MB) ]
متن:
ما در چنبرۀ مقدّرات الهی اسیر هستیم. ما بسیار کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم حتی شدّت احاطۀ مقدّرات الهی بر خود را ببینیم. مهمترین عامل تعیینکننده در مقدّرات زندگی انسان در بین همۀ عواملی که وجود دارند، رفتار ما، نیّت ما، افکار ما، دعای ما، دعای دیگران در حقّ ما، محبت خدا به ما، محبت اولیاء خدا به ما. بسیاری از امور در مقدّرات ما نقش دارند.
من و شما چهجوری توجّه نداریم به مهمترین عامل تعیینکننده در مقدّرات حیات خودمان. آن مهمترین را اصلاً نمیدانیماش که بعد بدانیماش که مهمتر از بقیۀ عوامل است. و اینچنین بود که بحث از امتحان به عنوان مؤثرترین یا مهمترین عامل تعیینکننده در مقدّرات حیات بشر انجام گرفت.
یکی از نکات کلیدی و ابتدایی بحث این است که یکوقت خدا یک ملّتی را امتحان میکند. خدا یک جامعه را چگونه امتحان میکند؟ این یک بحثی دارد. خدا یک فرد را چگونه امتحان میکند؟ این یک بحث دیگری دارد. هر دو تایش را باید دید. کسی که شیوۀ امتحان گرفتن از خود را نداند زندگی کردن را نمیداند؛ چون زندگی تمامش امتحان است. «الذّی خَلَقَ المَوتَ وَالحَیاة لِیَبلُوَکُم». اصلاً مرگ و زندگی آفریده شده است «لِیَبلُوَکُم»، بهخاطر امتحان گرفتن از شما.
جامعهای که نداند در وضعیت امتحانی قرار گرفته است، تحلیلگران سیاسی آن جامعه وقتی شرایط سیاسی آن جامعه را یا اقتصادی یا دیگر شرایط را تحلیل میکنند و سرمقالههای روزنامهها میزنند، تحلیلها سرشار از جهالت است. همهاش امتحان است ها! میفهمی اینها امتحان است؟ حالا تحلیل کن. تحلیلگر سیاسیای که نداند جامعهاش در حال امتحان پسدادن است و از کدام امتحان بیرون آمده است و وارد کدام امتحان شده است، میخواهد وضع جامعۀ خود را بررسی بکند و راهبردی برای عبور از مشکلات بدهد، اگر نداند در چه وضعیت امتحانیای قرار دارد و باید در این امتحان چه پاسخی بدهد، تمام تحلیلش سراسر جهالت است! هر چی میخواهد باشد! چقدر سخت است آدم بعضی از حرفها را بخواهد پوستکنده بزند. بعضیها برّهوار به محیط خود نگاه میکنند! وقتی امتحانات الهی را در نظر نمیگیرند! الآن فصل چه امتحانی است؟!
وقتی میگوییم خدا چگونه از ما امتحان میگیرد؟ این ما یعنی من و جامعه، هر دو. این ما یعنی ملّت ما و شخص من و تکتک ما. این ما یعنی من در دوران پیری یا من در دوران جوانی، من در دوران مجرّد بودن یا من در دوران متأهل بودن، من در حال فقیر بودن یا ثروتمند بودن، من بالاشهری یا پایینشهری بودن؛ من را چگونه امتحان میگیرد؟ این ما یعنی جامعۀ اسلامی ما را امتحان میگیرد؛ با این ترکیب، با این مشخصات، در این زمان، در این موقعیت.
دوستان من، فقر ماهیّتی خارج از امتحان ندارد. فقر فقط در امتحان معنا دارد. ثروت ماهیّتی خارج از امتحان ندارد. یعنی چی تو ثروتمند هستی؟ یعنی چی؟ باید این را فقط توی فضای امتحان برای خودت تصویر بکنی. یعنی من در حال ثروت دارم امتحان میشوم. خدایا به من رفاه بده، امکانات بده. یعنی خدایا من را با رفاه و امکانات امتحان کن. خدایا درد بیماری را از جان من ببر، یعنی من را با بیماری امتحان نکن، با سلامت امتحان کن.
جوانها! امتحانی جوان هستید. ببینم جوان باشد چهکار میکند. شما فکر میکنید واقعاً جوان هستی الآن؟ شما الآن امتحانی جوان هستی. بعد حتماً فکر میکنی پیرمردها آخر دیگر پیرمرد شدند دیگر. نه امتحانی پیرمرد شدند. شما امتحانی آفریده شدی. ببینم این چهکار میکند. و الّا اصل حیات شما که بهشت است، آخرت است، آنجاست. حیات آنجاست! در قرآن کریم میفرماید حیات آنجاست. اینجا اصلاً زنده نیستی، امتحانی زنده هستی. نگاه خودمان را به زندگی امتحانی قرار بدهیم.
دوستان من، خداشناسی به جای خود. انسانشناسی هم به جای خود. هم خودشناسی لازم است، هم خداشناسی. امّا ای انسان، تو در حرکت بهسوی خدا از بستر حیات عبور میکنی. گیر بزرگ و فقر بزرگی که ما داریم در آموزشهای دینیمان این است که حیاتشناسی حلقۀ مفقودهای است که ما در میان معلومات دینی خود داریم.
رکن رکین حیاتشناسی است بحث امتحان. اگر کسی گفت بحث امتحان آیا یک بحث اخلاقی است، شما لبخند بزن. بگو اخلاق یعنی چی؟ اخلاق به مَلَکات انسان کار دارد، به فضائل و رذائل انسان کار دارد. امتحان ربطی به مَلَکات ندارد. بله مَلکات انسان را لو میدهد، ولی امتحان جزء علمی است به نام حیاتشناسی. نه انسانشناسی است، نه خداشناسی؛ بلکه حیاتشناسی است. بعد اگر گفت حیاتشناسی چیست؟ قواعد حاکم بر هستی را بشناسی تا بدانی کجا هستی، و از کجا میخواهی عبور کنی و به خدا برسی؟
سخن گفتن از امتحان، سخن گفتن از احکام الهی و رفتارهای انسان نیست. سخن گفتن از بستر تلفیق دستورات خدا و رفتارهای انسان است. که در این بستر این دو تا معنا پیدا میکند. بایدها و نبایدها وقتی در ظرف امتحان به تو متّصل میشوند از تو رفتار خاصّی را میخواهند یک دفعهای معنای خودشان را پیدا میکنند!
سخن گفتن از امتحان، سخن گفتن از حیاتشناسی است. ما باید زندگی را بشناسیم، حیات را بشناسیم. ما در بستر زندگی بناست امتحان پس بدهیم. صبر، صبر خوب است؟ بله خوب است. فهمیدی؟ بله فهمیدیم. حالا برو تو امتحان ببینم صبر را چهکار میکنی. همینجوری صبر خوب است؟
میخواهم کلامی از کلمات امیرالمؤمنین علی(ع) را که صریحاً این هدف مهمّ امتحان را برای ما توضیح میدهند را درک بکنیم. اینجا میفرماید: «ولکنّ الله عزّوجل»، در بیان هدف امتحان. «یَخْتَبِرُ عَبیدَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ»؛ بندگان خود را به انواع شدائد میآزماید. «وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِأَلْوَانِ الْمَجَاهِدِ»؛ یعنی آنها را دوباره میآزماید به دستورات سختی که به آنها میدهد. «وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ»؛ و آنها را مبتلا میکند با زدنهای سختیها، برای چی؟ «إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ».
پس ببینید، اوامر تقدیری الهی و اوامر تشریعی الهی، هر دو برای امتحان است، امتحانی که هدفش چیست؟ «إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ». فلسفۀ امتحانات الهی این است که از اول عمر تا آخر تکبّر را از قلوب مؤمنین خارج کند. فرآیند دائمی اخراج تکبّر از دل موجودی به نام انسان که تولیدکنندۀ دائمی علفهرزۀ تکبّر است!
مگر ما دائماً در حال تولید تکبّر هستیم؟! بله. انسان آفریده شده است برای خدای بزرگ.
و انسان دوست دارد بزرگ بشود. و وقتی عجله میکند برای رسیدن به این بزرگی و وقتی بزرگ نشده ادّعای بزرگی میکند؛ و وقتی بزرگی را در چیزهای غلطی میبیند همۀ اینها معنایش میشود تکبّر. چون انسان اساساً برای خدای بزرگ آفریده شده است و میخواهد به خدای بزرگ برسد، دائماً در میل بزرگ شدن است! دائماً در حال خودبزرگبینی است! دائماً در حال اشتباه گرفتن این است که بزرگی به چیست؟! دائماً در حال انتخاب راه غلط برای رسیدن به این بزرگی است! بزرگی مسئلۀ اصلی حیات بشر است!
به همین دلیل تا سر سجادۀ نماز میرسد که عمود خیمۀ دین یعنی زندگی انسان و حیات بشر است، با الله اکبر یادآوری بزرگی خدا شروع میکند که آرزوی اصلی حیات اوست. و در هر رکعتی بارها سر به سجده و رکوع میگذارد که تو کوچک هستی تا به آن بزرگ برسی. بزرگترِ من! آرزوی بزرگ شدنِ من! بزرگیای که من باید به تو برسم تا آرام بگیرم! من کِی بزرگ میشوم؟ با سجده و با این رکوع.
وقتی که میخواهیم هدف عملیاتی خلقت را بیان کنیم، نه هدف غائی خلقت را. بله هدف غایی خلقت قربةً، تقرّب الیالله هست و رسیدن به مقام عبودیت و بله اینها. ولی هدف عملیات خلقت چی شد؟ امتحان شد. من را الآن آفریدی برای چی؟ الآن هدف عملیاتی شما بله، الآن در قرآن صریحاً میفرماید، ما برای امتحان آفریدیم.
خب این هدف عملیاتی برای چیست برای اینکه تکبّر از بین برود و تذلّل به جای آن بیاید. تذلّل به جای آن بیاید هدف دوم نیست، آن روی سکۀ همین هدف اول است. گاهی برای اینکه امتحانها آسان بشود دوستان من، یک سری به هدف بزنید. اصلاً تمام این امتحان خدا را دور بزنید.
من امشب میخواهم کار را برای شما آسان کنم. اگر تا حالا فکر میکردند دوستان که من دارم کار را سخت میکنم گرچه اینها همه آسان کردن کار هست. دوستان من، هر موقع دیدی امتحان سخت است و دارد میپیچاندت و دارد اذیتت میکند و سر در نمیآوری و زمین میخوری و بالا پایین دارد، امتحان را دور بزن. برو سر سجادۀ نماز. سرت را به سجدۀ هدف بگذار و برندار. طولانیتر سجده کن. بگو خدایا تو با این امتحانهایت داری پدر من را درمیآوری که من به اینجا برسم. ببین آ رسیدم. یک شیرجه بزن. سرت را به سجده بگذار عمیقاً. بگو خدایا آه ببین من، من کوچکت هستم. آه ببین!
نماز امتحانات الهی را آسان میکند؟ بله. حضرت زهرای اطهر، امیرالمؤمنین علی(ع)، میفرماید فلسفۀ نماز چیه؟ «إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ». برای اینکه تکبّر از دلهای مردم خارج بشود. اِ! امتحانات الهی هم که برای خارج شدن تکبّر است که! نماز هم که برای خارج شدن تکبّر است. چه نسبتی بین این دو تا هست؟ برای همین فرمود: «اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ».
تکبّر را شوخی نگیرید. تکبّر یکی از صفات بد نیست. یکی از حالات انسان نیست. حال انسان است. نماز برای آن تعبیه شده است.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید