دانشگاه امام صادق(ع)| تعیینکنندهترین عامل در مقدّرات بشر-9
اگر همۀ حوادث تلخ و شیرین دنیا را «امتحان» بدانیم، هیجان زندگیمان از بین نمیرود؟/ امتحان گاهی مستقیماً از طرف خداست و گاهی بهواسطۀ دیگران/ مهمترین امتحان ما «امتحان بهواسطۀ ولیّ خدا» است
- زمان: 1392/08/21
- مکان: تهران - مسجد دانشگاه امام صادق(ع)
- انعکاس در:
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: دانلود | بشنوید
پناهیان: وابستگیهایی که در اثر توجّه به تقدیر و امتحان، پدید میآید، «وابستگیهای عاقلانه» است، نه وابستگیهای هیجانی و سطحی و زودگذر که اوج و فرود دارد و زود فروکش میکند. یعنی این وابستگی، بر اساس یک سلسله استدلالات عقلی انسان را عمیقاً وابستۀ خدا میکند. اگر کسی میخواهد وابستگی عاقلانه و عمیق و باثباتی به خداوند پیدا کند، راهش این است که به مقدّرات و امتحانات الهی توجه کند و ببیند که واقعاً دستش به جایی بند نیست، و فقط باید به خداوند متعال پناه ببرد. اگر انسان ببیند که مدام دارد امتحان میشود و راه فراری از امتحانهای الهی ندارد، همین مسأله یک نوع خوف و خشیتی در او ایجاد میکند، آن هم نه خوف و خشیت از عذاب، بلکه خوف از مقام و قدرت ربوبی.
بخشهایی از نهمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) را با موضوع: «تعیین کننده ترین عامل در مقدّرات بشر» در ادامه میخوانید:
اگر زندگی را زاویۀ «امتحان الهی» نگاه کنی، در حوادث تلخ و شیرین، آرامش خواهی داشت
- وقتی انسان موضوع امتحان را در زندگی خودش جدّی بگیرد، به هر حادثهای-تلخ یا شیرین- از موضعِ بالا نگاه خواهد کرد. لذا هم در ارتباط با اتفاقهای خوشایند، هم در ارتباط با اتفاقهای ناخوشایند، با یک نوع آرامش برخورد میکند. اگر کسی اصل امتحان و آزمایش را بپذیرد، وقتی که سختی و رنجی برایش پیش میآید، قبل از اینکه دنبال مقصر باشد و بخواهد عوامل پدیدآورندۀ این سختی را مؤاخذه کند، یک نگاه به پروردگار عالم میکند و میگوید: «خدایا! حتماً تو خواستهای با این سختی مرا آزمایش کنی» لذا با پدیدآورندۀ آن مشکل، با آرامش برخورد میکند؛ چون میداند در هر گرفتاری و مشکلی با دو منشأ مواجه است: 1- پروردگار عالم(دستگاه امتحان خدا) 2- عوامل پدیدآورندۀ آن مشکل و گرفتاری.
- حتی اگر در شرایط خاصی لازم باشد انسان با کسی که برایش مشکل بزرگی پدید آورده است، درگیر شود و بجنگد و او را به قتل برساند، همین کارِ مهم را هم باید با آرامش انجام دهد، نه با نگرانی و اضطراب. لذا وقتی صدّام معدوم و ملعون یک جنگ سنگین را به ما تحمیل کرد و بر ما لازم بود که با او بجنگیم، حضرت امام(ره) که از زاویۀ امتحان به جنگ نگاه میکرد و الطاف خفیۀ الهی را هم در این امتحان میدید، در کمال آرامش، در همان روز اول جنگ فرمود: «یک دزدى آمده است یک سنگى انداخته و فرار کرده، ... من به ملت ایران سفارش مىکنم که چند جهت را ملاحظه کنند: یک جهت اینکه خونسردى خودشان را حفظ کنند...»(31/06/59- صحیفۀ امام/ج13/ص223) شکی نیست که جنگ تحمیلی ناشی از تعرض و ظلم صدّام و قدرتهای جهان به کشور ما بود، اما در واقع یک امتحان الهی نیز بود. حتماً بخشی از این آرامشِ امام(ره) در مواجهه با مسألۀ جنگ و حملۀ عراق، ناشی از توجّه ایشان به امتحانبودنِ کلّ زندگی بوده است.
معنای حفظ آرامش در جریان امتحان این نیست که دست روی دست بگذاری و کاری نکنی
- ما همیشه در مواجهه با امتحان، باید آرامش خود را حفظ کنیم، اما معنای حفظ آرامش در جریان امتحان الهی این نیست که دست روی دست بگذاریم و کاری نکنیم! نه؛ باید وظیفۀ خودمان را انجام دهیم؛ اما با آرامش.
- اگر اتفاق خوشایندی هم برایتان پیش بیاید، شما باز هم باید خودتان را با دو منشأ مواجه بدانید: یکی خداوند و دیگری عامل پدید آورندۀ آن. لذا هم خدا را شکر کنید، و هم از کسی که موجب این اتفاق خوشایند شده تشکر کنید. این نگاه باعث میشود که به خاطر خدمتی که به شما انجام داده است، خودتان را بیش از حدّ مدیون او ندانید چون طرفِ اصلی خود را خدا میدانید، ضمن اینکه از آن شخص هم تشکر میکنید.
- اگر نگاه انسان به همۀ زندگیاش اینگونه باشد که از دریچۀ امتحان به هر اتفاقی نگاه کند، در این صورت سایر اتفاقات مثبت زندگی را هم هنرِ خودش نمیداند، بلکه هنرِ خدا میداند. لذا امام(ره) بعد از آزادی خرمشهر ضمن تشکرکردن از رزمندگان فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.» این یک نگاه عرفانیتوحیدی است، که اگر این نگاه را انسان باور کند، به آرامش میرسد.
اگر همۀ حوادث تلخ و شیرین زندگی را «امتحان» بدانیم، هیجان زندگیمان از بین نمیرود؟
- یکی از آثار تربیتی امتحان این است که آدم حساسیتها و هیجانات زیادیِ خود را نسبت به دنیا از دست میدهد؛ نه زیاد عصبانی میشود، نه زیاد خوشحال میشود، بلکه یک روحیۀ متعادل پیدا میکند.
- در اینجا یک سؤال مطرح میشود: با این نگاه به زندگی-که همۀ اتفاقات خوشایند و ناخوشایند را امتحان تلقی کنیم- هیجان زندگی انسان از بین میرود؛ چون دیگر هر اتفاقی بیفتد، برایش زیاد تفاوتی ندارد؛ وقتی مشکلی پیش میآید، انسان در کمال آرامش، فقط به انجام وظیفه و تکلیفش در آن امتحان فکر میکند، و اگر هم به پیروزی و موفقیتی برسد، زیاد خوشحال و سرمست نمیشود چون آن را هم امتحان میداند و این نگاه، هیجان زندگی را میگیرد. اما بالاخره زندگی انسان نیاز به شور و حال و هیجان دارد! پس این هیجان از کجا باید تأمین شود؟!
- واقعش این است که زندگی مؤمنانه، زیاد «هیجانات زمینی» ندارد، چون همهچیز را به چشم امتحان نگاه میکند. امیرالمؤمنین علی(ع) دربارۀ مؤمنان میفرماید: «حالتِ روحی آنها در بلا مانند همان حالتی است که در آسایش دارند؛ نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاء» (نهجالبلاغه/خطبۀ 193) حضرت امام(ره) در بهمن 57 که در هواپیما نشسته بود و از پاریس به تهران میآمد، وقتی خبرنگار از ایشان پرسید: چه احساسی دارید؟ ایشان فرمود: هیچ احساسی ندارم! حضرت امام(ره) بعدها فرموده بودند که حالِ من در بهمن 57 که داشتم به ایران برمیگشتم، با آن وقتی که در سال 42 مرا در قم دستگیر کردند-و معلوم نبود مرا اعدام میکنند یا زندانی میکنند- فرقی نداشت.
وقتی مؤمن همۀ زندگی را امتحان ببیند؛ هیجان و سرگرمیِ او از کجا تأمین میشود؟
- هیجانهای زمینی در نظر مؤمن، مثل هیجانی است که جغجغه و اسباببازی برای کودک ایجاد میکند بهحدّی که وقتی اسباببازی را از او میگیرند، ناراحت میشود و گریه میکند. کسی که موحّد شود، یکمقدار هیجانات دنیایی از او گرفته میشود. حالا سؤال این است که سرگرمی و لذت زندگی این آدم موحّد چگونه تأمین میشود؟ در این دنیا از چه چیزی لذّت میبرد؟ مگر سرگرمی زندگی به همین تلخ و شیرینها نیست؟! واقعش این است که این هیجانات کودکانه، برای مردمِ عادی است؛ سرگرمی اصلیِ مؤمن در ذکر و یاد مولای خودش است.
- امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزۀ ثمالی عرضه میدارد: «مَوْلَایَ بِذِکْرِکَ عَاشَ قَلْبِی» (مصباحالمتهجد/2/592) خدایا! عیشِ دل من به ذکر تو است، اصلاً من به عشق تو زنده هستم. هیجانات آدمِ مؤمن که همهچیز را امتحان میبیند، همینجا تأمین میشود؛ یعنی با ذکر بهشت و جهنّم، با ذکر فراق و وصال. همین ذکر، آنچنان التهاب و تلاطمی در درونش ایجاد میکند که هرگز با هیجانات دنیایی ایجاد نمیشود.
- البته اولیاء خدا معمولاً از محبّت خدا، کمتر صحبت میکنند، دعاهای آنها معمولاً دعاهای عاشقانه نیست؛ اولیاء خدا بیشتر از اینکه بخواهند «عاشقانه» مناجات کنند، «مؤدبانه» با خدا سخن میگویند، چون وقتی یک عبد بخواهد با مولای خودش مؤدبانه سخن بگوید، معمولاً از محبّت مستقیماً دم نمیزند. لذا میبینید که اکثر ادعیۀ اهلبیت(ع) سرشار از استغفار و خوف از عذاب هستند. چون عبد به خودش اجازه نمیدهد زیاد به مولایش بگوید «من تو را دوست دارم!» غالباً وقتی بخواهد محبتش را بروز دهد، میگوید: من طاقت جهنّم را ندارم، من را وارد بهشتت کن، چون در همین لحنِ سخن، یک تواضع و فروتنی نسبت به خدا وجود دارد.
هیجان روضۀ امامحسین(ع) نمونهای از هیجانات اصلی و حقیقی عالم است
- شما خودتان را در هیجانات دنیایی متوقف نکنید و تصور نکنید که عزا و عروسی، مرگ و ماتم، تصادف و جایزه بردن و این اتفاقات دنیایی، خیلی هیجانانگیز است! خودتان را از این امور دنیایی بیرون بیاورید تا ببینید واقعاً در عالم چه خبر است!
- یک نمونۀ خوب از هیجانات عمیق را در روضۀ اباعبداللهالحسین(ع) میتوانید درک کنید. التهاب و هیجانی که در روضۀ اباعبداللهالحسین(ع) در دل انسان ایجاد میشود، هیچوقت در مسائل دنیایی، نه در لذّتش و نه در غمش پیدا نمیشود و زیبایی و شکوه و هیجانش، به اندازۀ روضۀ اباعبداللهالحسین(ع) نیست. لذا آدم واقعاً به کسانی که غرق عزاداری میشوند، غبطه میخورد. این نمونهای از هیجانات اصلی و حقیقی عالم است. انسان با درک این هیجانات تازه وارد هیجانات حقیقی عالم میشود که بسیار بزرگ و تأثیرگذار هستند.
اگر همهچیز را به چشم امتحان ببینی، کمکم میتوانی «فصل یا زمان امتحان» خودت را تشخیص بدهی
- یکی دیگر از آثار و برکات توجه به امتحان این است که اگر یکمدتی بهطور دقیق اتفاقات زندگیات را به دید امتحان نگاه کنی، کمکم میتوانی فصلهای امتحانی خودت را هم درک کنی. مانند هواشناسی که از روی زمان و با توجه به فصلهای سال، میتواند تا حدود زیادی تغییرات آب و هوایی را پیشبینی کند و بر اساس آن، خودش را برای مواجهه با طوفان، باران، برف و حوادث دیگر آماده کند. مثلاً اگر زمستان است، میداند که ابرهای بارانزا در هوای سرد چگونه حرکت میکنند و دمای هوا تا چه حدّ پایین میآید. اتفاقات جزئیتر هم با یک مقدار نگاهکردن به آسمان، قابل تشخیص است. شما هم میتوانید در آسمان امتحانات خودتان شبیه این هواشناسی را انجام دهید.
- درست است که جهل در امتحان، یکی از ارکان امتحان است، ولی برای انسانهای فرهیخته و برجسته که در مسائل، خیلی دقت میکنند، کمکم این جهلها برطرف میشوند. مثلاً مؤمن میداند که هر چهل روز باید منتظر یک بلا و گرفتاری باشد. امام صادق(ع) میفرماید: «هیچ مؤمنى نیست، مگر اینکه هر چهل روز، گرفتارى و بلایی به او مىرسد که این گرفتاری یا در مالش یا در فرزندانش یا در خودش خواهد بود، و یا غم و غصهاى است که نمىداند از کجاست به او میرسد؛ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ هُوَ یُذْکَرُ فِی کُلِ أَرْبَعِینَ یَوْماً یُصِیبُهُ بِبَلَاءٍ إِمَّا فِی مَالِهِ أَوْ فِی وَلَدِهِ أَوْ فِی نَفْسِهِ فَیُؤْجَرُ عَلَیْهِ أَوْ هَمٍّ لَا یَدْرِی مِنْ أَیْنَ هُو» (جامعالاخبار/114) و (الْمُؤْمِنُ لَا یَمْضِی عَلَیْهِ أَرْبَعُونَ لَیْلَةً إِلَّا عَرَضَ لَهُ أَمْرٌ یَحْزُنُهُ وَ یَذَّکَّرُ بِه؛ مشکاتالانوار/ص293)
- تو میتوانی فصلها یا زمانهای امتحانات خودت را بفهمی و تشخیص دهی. وقتی فصل امتحانت را درک کنی، میفهمی که مثلاً هر چهل روز یک امتحان باید از آسمان برسد. بهعنوان مثال-بعد از یک دورۀ چهلروزه- تلفنت زنگ میخورد، گوشی را برمیداری و یک خبر بد، به تو میدهند... تو لبخند میزنی! چون میدانی که امتحان است.
- نداشتنهایت امتحان است و اگر پولی هم به تو برسد باز در قالب امتحان است، پس نگویید: فلانی آمد این پول را به من داد! خُب، معلوم است، فلانی هم در قالب امتحان این کار را انجام داده است، حتی اگر این پول حقوق سرِ ماهت باشد این حقوق سرِ ماه نیز از قالب امتحان عبور کرده و به تو رسیده است.
اگر حالات خودت را دقیق محاسبه کنی، دلیل بلاها و امتحانهای خودت را میفهمی
- اگر همهچیز را از منظر امتحان نگاه کنید، کمکم زمانها دستتان میآید. کمکم حالات خودتان هم دستتان میآید. مثلاً میفهمی که اگر الان یکمقدار عُجب پیدا کردهای (یعنی یک حالت فَرح و شادیِ توأم با غفلت) باید منتظر باشی که یک ضربهای به تو بخورد، مثلاً یکدفعهای یک کسی پیدا میشود و چند تا ناسزا به تو میگوید! (حالا ممکن است او مقصر باشد و یا خودت مقصر باشی، فعلاً به این بخش ماجرا کاری نداریم) اما تو میفهمی که این مسأله به خاطر عُجبی بود که به دلت راه پیدا کرده بود.
- اگر نسبت به این جزئیات، دقت و مراقبت داشته باشی و خودت را محاسبه کنی، کمکم به جایی میرسی که مثلاً اگر پایت به گوشۀ میز برخورد کرد، میفهمی این بلای کوچک برای چه بود. اگر آدم به جایی برسد که این جزئیات را بفهمد، حتماً موضوع مهمی مانند «مرگ» را هم به موقعش میفهمد، یعنی اگر وقت رفتنش نزدیک شود، خودش میفهمد که به زودی از این دنیا خواهد رفت.
اگر دقت کنی، مهربانی خدا را در پشت هر بلا و امتحانی خواهی دید
- اگر این دقتها و مراقبتها را داشته باشی، یک اتفاق مهم دیگر هم برایت میافتد؛ «خدای مهربانی که در پسِ پردۀ امتحان است را خواهی دید.» اصلاً آدم مهربانی خدا را کجا باید بفهمد؟ مهربانی خدا را آنجا باید بفهمد که وقتی از ما امتحان میگیرد و میخواهد بلایی به ما برساند، خیلی آرام و ملایم به ما رنج میدهد، یعنی خیلی مراعات میکند.
- خداوند وقتی میخواهد گرفتاری یا بلایی به بندهاش بدهد، اول به ظرفیت و توان او نگاه میکند و متناسب با توانش به او رنج و سختی میدهد. ضمن اینکه خداوند به بندهاش امکاناتی میدهد که تحمل آن رنج و سختی برایش کمی راحتتر شود. مثلاً رفیق و همراه خوبی به او میدهد که در آن مصیبت کمکش کند. محبّت خدا را در بلا و امتحان ببینید! خدا وقتی میخواهد بندهاش را بزند، یواش و مهربان میزند. مهربانی خدا را میتوان در پشت همین بلاها و امتحانات دید.
فضای امتحانِ الهی، فضای هولناکی نیست؛ خدا متناسب با ظرفیت هرکس به او رنج میدهد
- واقعش این است که فضای امتحان، فضای وحشتناک و هولناکی نیست که بترسید و از آن فرار کنید؛ خدا متناسب با ظرفیت هرکس به او رنج میدهد. خدا اینقدر زیبا به انسان رنج میدهد؛ مثل مادری که میخواهد بچهاش را آمپول بزند! شدت مهربانی و دلسوزی خدا به بندهاش را در این روایت ببینید: رسول اکرم(ص) میفرماید: «خداوند متعال فرمود: من هیچوقت در انجام هیچ کاری مردّد نشدهام، جز در یک مسأله! فقط در یک مورد مردّد میشوم: وقتی میخواهم جان بندۀ مؤمن خود را بگیرم و او دوست ندارد بمیرد، مردّد میشوم. از یک طرف، من دیدار او را دوست دارم و از سوی دیگر او مرگ را نمیخواهد؛ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ إِنَّنِی لَأُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ یَکْرَهُ الْمَوْتَ» (کافی/2/246)
- یک جلوۀ دیگر از مهربانی خدا در موضوع امتحان، این است که مثلاً بنا بوده خدا یک بلایی بفرستد تا بندهاش رشد کند، یا در جریان یک ابتلاء یا امتحانِ سخت قرار بگیرد و رشد کند یا اینکه گناهی انجام داده بود که باید یک بلایی بر سرش میآمد، اما قبل از آمدنِ بلا، این بندۀ خدا یک کار خوب-مانند صدقه یا صلۀ رحم یا استغفار- انجام میدهد و این بلا از سرش برداشته میشود و خداوند به ملائکه میفرماید: همان اجر و پاداشی را که در صورت نزول بلا بنا بود به بندهام بدهم، الان به او بدهید!
امتحان گاهی مستقیماً از طرف خدا میرسد و گاهی غیرمستقیم؛ یعنی بهواسطۀ دیگران
- نکتۀ دیگر این است که گاهی امتحان مستقیماً از طرف پروردگار عالم میرسد و گاهی غیرمستقیم و باواسطه به ما میرسد. واسطۀ امتحان، گاهی اوقات، ذویالحقوق و نزدیکانِ ما هستند، مثلاً پدر و مادر، همسر، همسایه، معلم، استاد و هر کسی که حقی به گردن ما دارد. اینها ممکن است محل امتحان ما بشوند و شاید ما را اذیّت هم بکنند.
- وقتی امتحانات بهصورت مستقیم به ما برسند، یکمقدار راحتتر با آنها تعامل میکنیم. اما اگر این امتحانات غیرمستقیم و باواسطه برسند، احکامی دارد. مثلاً یکوقت بناست سختی و رنجی به من برسد، لذا یک آدم بد، از راه میرسد و این سختی را به من تحمیل میکند. در این صورت -همانطور که بیان شد- باید اول آرامش خود را حفظ کنیم و بعد با آن آدمِ بد، برخورد کنیم. البته گاهی نیز خدا میخواهد یک نعمتی برساند و این نعمت را از طرف یک آدم بامعرفت میرساند. در چنین مواردی، شما اول باید این لطف را از طرف خدا بدانی و بعداً از آن کسی که واسطۀ رسیدن نعمت است هم تشکر کنی.
خودت را در امتحاناتِ سخت، نینداز!
- امتحانات الهی گاهی بهواسطۀ دیگران از ما گرفته میشود. دیگران چه خوب باشند و چه بد، ما را امتحان میکنند و ما در پشت صحنۀ این امتحانات، اول باید خدا را ببینیم و بعد دیگران را؛ نه کینۀ سنگین پیدا کنیم، نه ذلیل کسی بشویم.
- لازم نیست خودت را در امتحانات سخت بیندازی! مثلاً چرا با دیگران بد برخورد میکنی که دیگران هم با تو بد برخورد کنند؟! چرا با آدمهای نادرست، نشست و برخاست میکنی که تو را در امتحاناتِ سخت بیندازند؟! چرا رفیقبازیِ خودت را به یک حدّی میرسانی که در رودربایستی قرار بگیری؟! یککمی محکم باش! بعضیها قدرتِ «نه گفتن» ندارند و این بد است.
یکی از امتحانات سازمانیِ ما، از طریق ذویالحقوق گرفته میشود؛ مثلاً بهواسطۀ پدر و مادر
- گاهی اوقات ذویالحقوقِ ما، واسطه و محل امتحان ما قرار میگیرند. اصلاً یکی از امتحانهای سازمانی یا ثابت پروردگار عالم، امتحانشدن و ابتلا از طریق ذویالحقوق است. (منظور از امتحان سازمانی، امتحانی است که تقریباً برای همه پیش میآید) مثلاً یکی از امتحانات مهم نسل جوان که تقریباً از همه گرفته میشود، امتحان بهواسطۀ پدر و مادر است.
- خداوند میداند که شما با پدر و مادرت تفاوت فرهنگ، تفاوت زمان و تفاوت سن دارید و اتفاقاً همین تفاوتها دستمایۀ امتحانات قرار میگیرد. مثلاً به خاطر همین تفاوتها، شما با پدرت اختلاف نظر و سلیقه پیدا میکنی اما باید نظر پدرت را ترجیح بدهی. حتی ممکن است که پدر یا مادرت، بداخلاق هم باشند و تو باید بداخلاقی آنها را تحمل کنی. اگر اینها نبود، پس خدا چهجوری باید از تو امتحان میگرفت؟! مراقب باشید؛ کسی که در این امتحانهای تفاوت نسلی، رفوزه شود گناهش خیلی سنگین است، مثل «عاق والدین»
- معمولاً اولین جایی که خدا امتحانگرفتن را از جوان شروع میکند، بهواسطۀ پدر و مادر است. و بچهها هفتسال فرصت دارند که این مسأله را در مدرسه یاد بگیرند. لذا مدرسهای که این را بعد از هفت سال به بچه آموزش نداد، فایدهای ندارد. نظام آموزش و پرورشی که بعد از هفت سال تربیت، فرزندِ مؤدب نسبت به پدر و مادر بار نیاورده باشد، آن نظام تربیتی درستی نیست، این مسئولیت نظام تعلیم و تربیت است.
کسی که ازدواج میکند، فصل جدیدی از امتحانات به رویش باز میشود
- یکی دیگر از نزدیکان انسان که معمولاً محل امتحان او قرار میگیرد، همسر است. بعد از پدر و مادر که محل امتحان فرزندان هستند، زوجین هم محل امتحان یکدیگر قرار میگیرند. اصلاً کسی که ازدواج میکند، در واقع وارد یک عرصۀ جدیدی از امتحان میشود و فصل جدیدی از امتحانات برایش باز میشود. یعنی زن و شوهر واسطۀ امتحان همدیگر قرار میگیرند و از هم امتحان میگیرند. امتحانهای زن و شوهر هم امتحانهای سازمانی است(یعنی تقریباً از همه گرفته میشود) مثلاً غیرت مرد نسبت به زن، یک امتحان سازمانی است. گاهی یک مرد، زیادی غیرتورز است که البته این صحیح نیست، ولی این محل امتحان خانم قرار میگیرد و خانم اذیّت میشود، که مثلاً این غیرت را چگونه تمکین کند؟
- از سوی دیگر، خانم هم محل امتحان آقاست. مثلاً یکی از امتحانات این است که خانمها گاهی نسبت به همسرشان بدزبانی میکنند. اساساً خانمها وقتی میخواهند ناشکری کنند، مبالغه میکنند. در این موارد آقایان باید سکوت کنند و صبر داشته باشند و بدزبانیِ خانمشان را جدی نگیرند. این هم به تعبیری یک امتحان سازمانی است.
- به عنوان یک قاعدۀ مهم در روابط خانوادگی میتوان گفت: آقا باید نسبت به همسرش رحم داشته باشد و دلش را نشکند، خانم هم باید غرور شوهرش را نشکند و به او احترام بگذارد.
در روابط زن و شوهر، کدامیک بیشتر محل امتحان دیگری است؟
- در روابط زن و شوهر، چه کسی بیشتر محل امتحان آن دیگری است؟ در امتحان پدر و مادر و فرزند، پدر و مادر بیشتر محل امتحان هستند، یعنی فرزند خیلی باید مراقب باشد که پدر و مادر خودش را مراعات کند و «چَشم» بگوید (البته نه چَشم به معنای مطلق کلمه) هرچند روابط زن و مرد، مثل روابط پدر و مادر و فرزند نیست، اما رسول خدا(ص) به خانمی که در مورد حقوق زن و شوهر سوال کرد، فرمود: «حقوق شوهرت از تو بیشتر است» (فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الْمَرْأَةِ ، قَالَ زَوْجُهَا قَالَتْ فَمَا لِی عَلَیْهِ مِنَ الْحَقِ مِثْلُ مَا لَهُ عَلَیَّ قَالَ لَا وَ لَا مِنْ کُلِّ مِائَةٍ وَاحِدَةٌ؛ کافی/5/507) و همانطور که میدانید هر تعداد حقی که شوهر به گردن زن داشته باشد، آن حقها همه میشود محل امتحان. لذا خانمها توسط همسرانشان، بیشتر امتحان میشوند؛ یعنی مردها محل امتحان بانوانشان هستند و این برعکس نیست، یعنی زنها زیاد محل امتحان شوهرانشان نیستند. لذا امام موسیبن جعفر(ع) میفرماید: «جهاد زن خوب شوهرداری کردن است؛ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّل»(کافی/5/507) یک معنایش این است که بدخلقیها و برخی از رفتارهای نامربوط شوهر را تحمل کن. بعضی از خانمها میخواهند حتماً شوهر خودشان را درست کنند، که این امکان ندارد، باید به یک صورتی آن را تحمل و مدیریت کنند.
- اینکه پیامبر گرامی اسلام(ص) صریحاً میفرماید «حق مرد بر گردن زن، بیشتر از حق زن به گردن مرد است» یعنی اینجا بیشتر، زن محل امتحان است. این معنایش چیست؟ یعنی قدرت و توان زن از یکجنبههایی بالاتر است که مسئولیت بیشتری به او داده شده است. واقعش هم این است که قدرت زن در تنظیم روابط همسری بالاتر از مرد است، لذا مسئولیت او هم بیشتر است؛ مثل اینکه مسئولیت یک رئیس، بالاتر از رعایاست. خانمها استعدادی دارند و میتوانند از روشهایی استفاده کنند که در عین تواضع و فروتنی، همسرشان را درست کنند. اما خیلی از خانمها هنرمندی و تدبیر به خرج نمیدهند و از تواناییها و استعدادهای خودشان درست استفاده نمیکنند و با همسرشان صبورانه برخورد نمیکنند و بهجای آن، اولین ابزاری که استفاده کنند از زبان تلخ و تند و تیزشان استفاده میکنند که همهچیز را به هم میزند و الّا قدرت خانمها برای اصلاح شوهری که محل امتحان اوست، خیلی بالاست.
- البته در بین زن و شوهر نیز، هرکدام خوشرفتارتر باشند و در امتحانها به همسرشان کمک کنند، نور و اجرش را خواهند گرفت و اثرش را در فرزندان خودشان خواهند دید و برکات بسیار زیادی برایشان خواهد داشت. ما باید سعی کنیم همیشه امتحانگیرنده و واسطۀ خوبی برای امتحان دیگران(از جمله همسر و فرزندان خود) باشیم.
مهمترین امتحان در زندگی ما «امتحان به واسطۀ ولیّ خدا» است
- کسانی که محل امتحان ما قرار میگیرند، گاهیاوقات ذویالحقوق و نزدیکان ما هستند، مثل پدر و مادر، همسر و فرزند. گاهیاوقات هم آن کسی که محل امتحان ما قرار میگیرد «ولیّ خدا» است. درست است که ذویالحقوقِ ما بیشتر محل امتحان ما هستند اما در بین ذویالحقوقِ ما، ولیّ خدا بیشتر از هر کسی به گردن ما حقّ دارد، لذا ولیّ خدا میشود محل امتحان ما.
- یکی از محلهای امتحان برای انسان، که به تعبیری مهمترین و سختترین محل امتحان است، «امتحان ولایت ولیّ خدا» است. این امتحانی است که اگر در آن روسفید شوی، خدا در بقیۀ امتحانات با تو سهلگیری خواهد کرد، چون روسفیدی در این امتحان از سلامت عمیق قلبی تو خبر میدهد. هر کسی باید ببیند در این امتحان چگونه دارد برخورد میکند؟
اگر امتحان با «ولیّ خدا» را خوب پس ندهی، در امتحان با «عدوّ خدا» گرفتار میشوی
- ولیّ خدا، محل امتحان دیگران است. اگر امتحان با ولیّ خدا را خوب پس ندهی، خدا تو را در امتحان با «عدوّ خدا» گیر میاندازد و عدوّ خدا را بر تو مسلّط میکند. مهمترین امتحان در زندگی ما امتحان به واسطۀ ولیّ خداست؛ چه ولیّ حاضر، چه ولیّ غایب! این ولیّ خدا، هم چهارده معصوم(ع) هستند، هم برخی از اولیاء خدا که احیاناً در شهر شما زندگی میکنند. امام محمد باقر(ع) میفرماید: «خداوند اولیاء خود را در میان مردم پنهان کرده است، پس به همۀ آدمها احترام بگذار و هیچکسی را تحقیر نکن، مبادا آن یک نفر ولیّ خدا باشد؛ إِنَّ اللَّهَ خَبَأَ ثَلَاثَةَ أَشْیَاءَ فِی ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ...وَ خَبَأَ أَوْلِیَاءَهُ فِی خَلْقِهِ فَلَا تُحَقِّرَنَ أَحَداً فَلَعَلَّه ذَلِکَ الْوَلِی»(نزهة الناظر/ص99)
- کسی که به ولیّ خدا بیاحترامی کند خداوند با او خیلی سخت و شدید برخورد میکند. رسول خدا(ص) میفرماید: «خداوند فرمود: کسی که به یکی از اولیاء من بیاحترامی و اهانت کند، به جنگ با من برخواسته است؛ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی»(کافی/2/351) آیتالله شاهآبادی(ره) داشت از حمام بیرون میآمد، که یک افسر طاغوتی به ایشان بیاحترامی کرد و یک سخن زشتی به زبانش جاری کرد. فردای آن روز آقای شاهآبادی(ره) دید کسی را تشییع جنازه میکنند. پرسید او کیست؟ گفتند: همان افسر طاغوتی که دیروز به شما اهانت کرد. دیروز بعد از آن بیادبی، وقتی از حمام بیرون آمد گفت: نوکِ زبانم درد میکند. همان روز کارش به بیمارستان کشید و 24ساعت طول نکشید که مُرد. بیاحترامی به ولیّ خدا اینگونه است.
اهلبیت(ع) محل امتحان مردم هستند/ علی(ع): من محل امتحان و ابتلاء شما هستم
- امان از وقتی که ولیّ خدا محل امتحانِ تو باشد چون اگر در این امتحان شکست بخوری خیلی خطرناک است. در زیارت جامعه میخوانیم: «شما اهلبیت(ع) محل امتحان مردم هستید؛ وَالبابُ المُبتَلَی بِهِ النَّاس» (منلایحضهالفقیه/2/613) یعنی خداوند ما را بهواسطۀ شما اهلبیت(ع) امتحان میکند.
- امیرالمؤمنین علی(ع) بعد از برگشتن از نهروان، در خطبهای فرمود: «من محل امتحان و ابتلاء شما هستم؛ به واسطۀ بغض من منافقین شناخته میشوند و به واسطۀ محبّت من، مؤمنین امتحان میشوند و رشد میکنند؛ خَطَبَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ ع بِالْکُوفَةِ بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ النَّهْرَوَانِ... وَ قَدْ جُعِلْتُ مِحْنَتَکُمْ بِبُغْضِی یُعْرَفُ الْمُنَافِقُونَ وَ بِمَحَبَّتِی امْتَحَنَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ»(معانیالاخبار/ص60)
- در زیارت امیرالمؤمنین(ع) میخوانیم: «وَ الْبَابُ الْمُمْتَحَنُ بِهِ النَّاسُ، مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْکُمْ هَوَى» (المزار الکبیر/249) یعنی شما باب و محل امتحان مردم هستید، کسی که به سمت شما بیاید نجات مییابد و کسی که از شما فاصله بگیرد نابود میشود.
امامحسین(ع): اگر من در وطن خود بمانم پس این مردم به چه وسیلهای امتحان شوند؟
- علی(ع) هفت روز بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) برای مردم سخن گفتند و فرمودند: «خدا بهواسطۀ من بندگان خودش را امتحان میکند؛ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِینَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَیَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص... فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ اسْمُهُ امْتَحَنَ بِی عِبَادَه»(کافی/8/26)
- امامحسین(ع) وقتی که آن حرکت تاریخی خود را آغاز کردند، در کلام شریفی چنین فرمودند: «اگر من در وطن خود بمانم پس این مردم به چه وسیلهای امتحان شوند؟ الصَّادِقِ ع قَالَ: لَمَّا سَارَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ص مِنْ مَکَّةَ لِیَدْخُلَ الْمَدِینَة...فَإِذَا أَقَمْتُ فِی مَکَانِی فَبِمَا یُمْتَحَنُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ وَ بِمَا ذَا یُخْتَبَرُونَ»(لهوف/ص66 و67)
- اولیاء خدا محل امتحان هستند و این امتحان سختترین امتحانی است که از هر کسی گرفته میشود. اگر کسی در این امتحان پیروز شد، خدا در امتحانات دیگر نیز دست او را میگیرد و اگر کسی در این امتحانات موفق نشد و رفوزه شد، خدا در امتحانات دیگر هم برای او ارزش قائل نخواهد شد.
امامحسین(ع) هنوز هم محل امتحان است و بعضیها در این امتحان رفوزه میشوند!
- امتحان پسدادن نسبت به ولیّ خدایی که از دنیا رفته و خصوصاً به شهادت رسیده، آسانتر از امتحاندادن به واسطۀ ولیّ خدایی است که در زمان خودتان حاضر است. مثلاً اگر امامحسین(ع) در زمان ما بودند و میگفتند: «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرنی» ما امتحان سختی را باید پس میدادیم اما الان این امتحان نیست و امتحان ما در قبال امامحسینی که شهید شده، آسانتر است. اما همین امامحسین(ع) هنوز هم محل امتحان است و بعضیها در این امتحان رفوزه میشوند! خیلیها امامحسین(ع) را دوست دارند، برای او گریه میکنند، سینهزنی و عزاداری میکنند اما بعضیها هم هستند که وقتی این محبت مردم نسبت به امامحسین(ع) را میبینند، ناراحت میشوند و حرصشان درمیآید که چرا مردم اینقدر امامحسین(ع) را دوست دارند؟!
- بعضی از سایتها -که بعضاً در فهم معارف دینی هم ادّعاهای زیادی دارند- به شیوههای مختلف، ناراحتی خود را از این گریهها و عزاداریها نشان میدهند و علیه عاشورا، حرفهای منفی و نادرست منتشر میکنند، مثلاً گریهها را یک احساسات هیجانیِ سطحیِ بیارزش تلقی میکنند! در این سایتها یک کلمه تقدیر از عزاداری اباعبداللهالحسین(ع) نمیبینید! تا جایی که بتوانند توی سرِ نوحهخوانها، مداحها، گریهکنها، مجالس و هیئتهای عزاداری میزنند. متاسفانه امروزه تعداد سایتهای منفیباف علیه عزاداری اباعبداللهالحسین(ع) کم نیست. اینها کسانی هستند که همین الان هم در امتحان امامحسین(ع) رفوزه میشوند در حالی که الان امتحان پسدادن دربارۀ امامحسین(ع) آسان است.
- تا ماه محرم میرسد، خیلیها یاد نقاط ضعف عزاداریها میافتند! در حالی که حضرت امام(ره) صریحاً به نقاط قوّت عزاداری میپرداخت و ارزش گریهها و دستههای عزاداری را برای ما مشخص میکرد و میفرمود: «سید الشهدا را این گریهها حفظ کرده است و مکتبش را، این مصیبتها و داد و قالها حفظ کرده؛ این سینهزنیها و این دستجات و اینها حفظ کرده. اگر فقط مقدّسى بود و توى اتاق و توى خانه مىنشست براى خودش و هى زیارت عاشورا مىخواند و تسبیح مىگرداند، نمانده بود چیزى، هیاهو مىخواهد. هر مکتبى هیاهو مىخواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توى سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمىشود» (صحیفۀ امام/8/526و527) حالا شما ببینید چند نفر از سیاسیون ما به رونق دستههای عزاداری امامحسین(ع) خدمت کردهاند؟!
امتحان ولیّ خدا هم سختترین امتحان است و هم آسانترین!
- امتحان ولیّ خدا از یک جهت سختترین امتحان است و از یک جهت آسانترین! اگر میگوییم «سختترین امتحان» چون سقوط در این امتحان بسیار هولناک است. اما از یک جهت، آسانترین امتحانی است که خدا میتواند از بندهاش بگیرد. چون ولیّ خدا فوقالعاده دوستداشتنی، مهربان و دلسوز است، ولیّ خدا ذوالفضائل است. آیا اگر اباعبداللهالحسین(ع) محل امتحان ما باشد، سخت است؟ نه! اصلاً اگر آدم برای امامحسین(ع) قطعه قطعه هم بشود، باز کم است، میدانید چرا اینطور است؟ چون آدم مستِ محبت حسین(ع) میشود. نمونۀ اعلایش اباالفضلالعبّاس(ع) است که مستغرق در محبّت مولایش حسین(ع) بود، آنقدر مست محبت حسین(ع) بود که اصلاً خودش را نمیدید، فقط در آن لحظات آخر یک خواسته از مولایش داشت، گفت: «آقا جان! بدن من را به خیمه نبر...»
با سلام و عرض احترام
ممنون از زحماتی که برای دسته بندی مطالب می کشید، بسیار جامع و عالی. فقط دو نکته:
یکی اینکه خلاصه ای که در سمت ایتدایی جلسه نهم گذاشتید مربوط به جلسه هشتم است.
و نکته دوم اینکه ممنون میشم روضه های این مبحث هم در همان صفحه متن و صوت و کلیپ یعنی لینک زیر قرار بکیرد.
ممنون
خدا جزای خیر بهتون بده ان شاءالله