۹۹/۰۸/۰۱ چاپ ایمیل و پی دی اف
محافظه‌کاری؛ قتلگاه انقلاب ، تحول‌خواهی؛ گام دوم انقلاب (2)

اگر محافظه‌کار بشوی از زندگی‌ات زیاد لذت نخواهی برد / اگر تغییر برای رشد و صعود را نپذیری، دچار تغییرات مخرب و رو به سقوط می‌شوی / آمادگی برای تغییر یعنی آمادگی برای پذیرش عیوبِ خود

شناسنامه:

  • زمان: محرم99
  • مکانهیئت دانشگاه هنر
  • موضوع: محافظه‌کاری؛ قتلگاه انقلاب ، تحول‌خواهی؛ گام دوم انقلاب
  • فیلم: اینجا
  • صوت: اینجا
علیرضا پناهیان در دهۀ دوم محرم در هیئت هنر، با موضوع «محافظه‌کاری؛ قتلگاه انقلاب، تحول‌خواهی؛ گام دوم انقلاب» به سخنرانی پرداخت. در ادامه، بخش‌هایی از دومین جلسۀ این سخنرانی را می‌خوانید:

اگر محافظه‌کار بشوی از زندگی‌ات زیاد لذت نخواهی برد

ما انسان‌ها برای ایجاد تغییر آفریده شده‌ایم، اگر این را همیشه یادمان باشد دچار آسیب و آفتِ محافظه‌کاری نمی‌شویم. همۀ ما ایجاد تغییر، بلکه بالاتر از آن «ایجاد تحول» را دوست داریم، اما ترس‌ها و نگرانی‌هایی موجب می‌شود که محافظه‌کار بشویم. وقتی محافظه‌کار شدیم، از خودمان بدمان می‌آید، از زندگی‌مان زیاد لذت نخواهیم برد، و آن‌وقت چاره‌ای نیست جز اینکه به فرسوده‌شدن، خراب‌ترشدن و مرداب‌شدن در مسیر زندگی تن بدهیم. همۀ اینها را هم در وجود خودمان می‌توانیم درک کنیم.

اگر خودمان را رها کنیم و تحت تربیت قرار ندهیم خودبه‌خود از تحول‌خواهی و تغییرپذیری فاصله خواهیم گرفت و در محافظه‌کاری می‌افتیم.

اگر تغییر برای رشد و صعود را نپذیری، دچار تغییرات مخرب و رو به سقوط خواهی شد

این‌طور نیست که بتوان خود را از تغییر حفظ کرد، انسان‌ها تغییر خواهند کرد، اما این‌دفعه تغییرات ناخواسته، مخرب و رو به سقوط خواهیم داشت، چون انسان قطعاً تغییر می‌کند، محافظه‌کارها هم تغییر می‌کنند، منتها تغییرشان به سمت سقوط و نابودی است. پس به نفع آدم است که تغییر برای صعود و رشد را بپذیرد.

راه وسط نداریم؛ انسان یا تغییر می‌کند به نفع خوبی‌ها و به نفع شکوفایی خودش، یا اینکه تغییر می‌کند علیه خودش و بدتر خواهد شد. هرموقع دیدید خداوند متعال از ما می‌خواهد تغییر کنیم، باید از خدا بترسیم، چون اگر با فرمان خدا و با تکلیف و تقدیری که ما را احاطه کرده تغییر نکنیم، علیه خدا تغییر و تحول پیدا می‌کنیم.

بعضی‌ها سعی می‌کنند یک تفنن و تنوعی در زندگی‌شان ایجاد کنند تا خستگیِ ناشی از تغییرنیافتن را برطرف کنند، مثلاً اینکه بروند یک جوکی بشنوند، یک تفریح الکی برای خودشان پیدا کنند، و بالاخره خودشان را سرگرم کنند تا خستگی‌شان در برود. از چه خسته شده؟ از اینکه تغییر نمی‌کند، از اینکه هیچ تحولی در او پدید نیامده است؛ و اِلا انسانی که کارش ایجاد تغییر است، مرامش تغییردادن خودش است، ایجاد تحول در عالم و تحول‌پذیری شیوۀ زندگی اوست، هیچ‌وقت خسته نمی‌شود.

کسی که محافظه‌کارانه از تغییر می‌گریزد، دچار تغییر و تحول وحشتناک خواهد  شد

حالا یک سَری هم به تاریخ بزنیم، عده‌ای به أمیرالمؤمنین(ع) می‌گفتند «حسبُنا کتاب ‌الله» کتاب خدا برای ما بس است، یعنی به یک جایی-یک نعمت یا معرفتی که کتاب خدا آورده- رسیدند و محافظه‌کارانه همان‌جا توقف کردند. کسانی که می‌گفتند یا علی! برای ما کتاب خدا بس است و به تو احتیاجی نداریم، کارشان به جایی رسید که فرزند علی‌بن‌ابیطالب را کشتند؛ یعنی فقط کتاب خدا برای‌مان بس نیست، قاتل اهل‌بیت پیامبر هم هستیم!

کسی که نمی‌خواهد تغییر کند، بالاخره تغییر می‌کند؛ منتها خیلی وحشتناک تغییر می‌کند. کسی که می‌خواهد محافظه‌کارانه برخورد کند و برای تغییر آمادگی پیدا نمی‌کند، تغییر خواهد کرد، تحول هم پیدا خواهد کرد، تحولی که خودش هم حدس نمی‌زند و آن این است که یک‌دفعه‌ای علیه حق شمشیر می‌کشد. لذا تغییرناپذیری خیلی مسئلۀ خطرناکی است.

نمی‌شود بدون ایجاد تحول در خودمان در جامعه تحول ایجاد کنیم

هر مفهوم فردی‌ در دین یک مفهوم اجتماعی هم هست. اصلاً بدون تحول‌پذیری فردی تحول‌خواهی اجتماعی پدید نمی‌آید. اصول و روش تحول فردی با اصول و روش تحول اجتماعی خیلی نزدیک به هم و شبیه همدیگر هستند. مقام معظم رهبری در دهۀ هفتاد می‌فرمودند که ما برای تربیت افراد، خودمان به تحول روحی نیاز داریم، ایشان در بیانات اخیرشان هم فرمودند امام خمینی امام تحول بود و ما به تحول نیاز داریم. یعنی هم تصریح کردند که ایشان در درس اخلاق‌شان در افراد تحول ایجاد می‌کردند و هم تصریح کردند که امام(ره) در جامعه تحول ایجاد می‌کردند.

لذا بُعد فردی و اجتماعی تحول‌پذیری، یکی است و ما وقتی دور همدیگر جمع می‌شویم هر دوتا را باید ببینیم. نمی‌شود بدون ایجاد تحول در خودمان در جامعه تحول ایجاد کنیم و اگر تحول درستی در خودمان ایجاد کنیم در جامعه هم تحول درست ایجاد خواهیم کرد، اصلاً اینها از هم جدایی ندارد، دو روی یک سکه است. اگر در خودمان تحول ایجاد کردیم اما در جامعه تحول ایجاد نکردیم حتماً نقصی در تحول فردی‌مان وجود دارد. یا اگر در جامعه تحول ایجاد کردیم اما خودمان را تغییر ندادیم و خودمان تحول‌پذیر نبودیم، حتماً در جریان ایجاد تحول در جامعه دچار اشکالاتی خواهیم بود.

خدا از مذهبی‌ها بیشتر انتظار تغییر و تحول دارد

تغییر همیشه از وضع خراب به وضع خوب نیست، خدا از مذهبی‌ها بیشتر انتظار تغییر و تحول دارد تا آنهایی که این راه را هنوز شروع نکرده‌اند. فکر نکنید که تغییر و تحول مال آدم‌های بد است که باید خوب بشوند. کسی که بعد از خوب‌شدن آمادگی برای تغییر را کنار بگذارد، انعطاف‌پذیری برای تحول را کنار بگذارد و فکر کند خوب‌بودن یعنی قرار گرفتن در یک وضع باثبات بدون تغییر، چنین کسی خودش در بدترین شرایط قرار دارد. در روایت هست؛ چنین کسی ای کاش گناه کرده بود و آدم بدی بود! (أَنَّ الذَّنْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ؛ کافی/ج2/ ص313) (سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُک‏؛ نهج‌البلاغه/حکمت 46)

مهم‌ترین دلیل حماقت یک فرد این است که به وضعیتی که دارد راضی بشود. هرکسی مذهبی شد برای امتحان‌هایی که خدا زیر و رویش بکند آماده باشد، برای امتحان‌هایی که خدا از او تغییرات روحی را می‌خواهد آماده باشد. این‌طور نیست که با معتقدشدن و ایمان آوردن، کار تمام بشود!

تغییرناپذیری و تحول‌ناپذیری برای همه بد است، اصلاً این‌طور نیست که تغییر و تحول، صرفاً مال آدم‌های بد باشد که می‌خواهند آدم‌های خوب بشوند. یک جوانی به من می‌گفت که وضعم خراب بوده و حالا وضعم خوب شده، از آن‌طرف آمدم این‌طرف، این تغییر و تحول در من ایجاد شده، حالا من دچار مشکلاتی هستم... من برایش غصه می‌خوردم که «عزیز من تازه آغاز تغییر و تحولات است، تمام نشده!» خدا که رها نمی‌کند. اصلاً هرکسی در یک وضع باثباتی قرار می‌گیرد، یک‌دفعه‌ای خدا یک امتحان وسط می‌آورد. خدا طرح‌ها و روش‌هایی دارد برای اینکه ببیند ما هر لحظه انعطاف‌پذیر هستیم، آمادۀ پذیرش تغییر در شرایط‌مان، تغییر در تکالیف‌مان، تغییر در توانایی‌های‌مان، تغییر در روابط‌مان هستیم یا نه؟ آن‌وقت آنهایی که تصلّب پیدا می‌کنند، محافظه‌کار می‌شوند.

متحجّر کسی است که حاضر نیست فکر کند/ پذیرش تحول در فهم یعنی تفکر

شما حتماً کلمۀ «تحجّر» و «متحجّر» را شنیده‌اید. تحجّر یعنی سنگ‌شدن! شاید برخی تصور کنند که متحجرین، یک مُشت پیرمرد هستند که در برداشت‌های سنتی خودشان تصلّب پیدا کرده‌اند و دیگر در فهم، انعطاف‌پذیر نیستند. درحالی‌که به صورت خیلی عجیبی مشاهده می‌کنیم که چه جوان‌های متحجّری داریم! جوانِ فاضلِ دانشگاهی یا حوزوی، حتی انقلابی، ولی متحجّر! این دیگر خیلی چیز عجیبی است! متحجّر کسی است که یک لفظ، یا یک ادبیات، یا یک سلسله مفاهیم را قبول کرده و دیگر حاضر نیست فکر و تحلیل کند، حاضر نیست حرف دیگران را ترجمه کند یا حمل به صحّت کند. حرف‌زدن با متحجّرین خیلی سخت است، چون آنها انواع اتهامات را به تو بار می‌کنند.

پذیرش تحول در فهم یعنی تفکر. تحول این نیست که داشته‌های قبلی‌ات را دور بریزی، نه، می‌توانی از همان مصالح با همان ساختار و اصول یک ساختمان نو و جدید بسازی. متحجر، نوفهمی ندارد! هر بیان تازه‌ای را بشنود تکفیر می‌کند، او خیلی موجود وحشتناکی است، اصلاً کاش با مفاهیم دینی آشنا نمی‌شد! آدم پیش علمای درجه یک و سطح بالا می‌رود، می‌بیند چقدر اینها انعطاف‌پذیر هستند! فهم خودش را کنار می‌گذارد و می‌گوید الان باید بفهمم چه می‌گویند، شاید یک چیز تازه یاد بگیرم. بعد شروع می‌کند به تحلیل کردن، تا به حقیقت خوبی که در سخن یک طلبۀ مبتدی می‌شنود می‌رسد و می‌گوید نکتۀ تازه‌ای برای من داشت. چه علمای بزرگی را این‌طوری دیدم و چه شاگردان و نوچه‌های آن علمای بزرگ که بعضاً متحجّر هستند! سعی کنید تحول‌پذیر و تغییرپذیر باشید. معنای تحول و تغییر برای انسان‌هایی که در مسیر حق قرار دارند و معرفت و معنویتِ درست دارند، این نیست که داشته‌های گذشته‌شان را کلاً دور بریزند. تغییر و تحول همیشه هست.

بعضی‌ها از اول معلوم است که یک زمانی می‌بُرند، چون تغییرناپذیری، تصلّب و تحجّر در آنها هست

افراد زیادی را می‌توانم در تاریخ انقلاب اسلامی به‌عنوان نمونه نشان بدهم که فقط تا آن حدی که برای انقلاب و امام قدرت تحلیل داشتند، با انقلاب همراهی کردند، ولی از یک حدی به بعد، تحلیل‌شان کم آمد و ضدانقلاب شدند! شما خودتان می‌توانید مصادیقش را پیدا کنید. آنهایی که تیزهوش هستند می‌توانند از قبل، با توجه به نوع موضع‌گیری‌ها و نوع دفاعِ افراد مختلف از انقلاب، تشخیص بدهند چه کسانی از انقلاب جدا خواهند شد. بعضی‌ها از همان اول که با حق همراهی می‌کنند، معلوم است یک زمانی می‌بُرند، چون تحول‌ناپذیری، تغییرناپذیری، تصلّب و تحجّر در آنها هست.

مثلاً یکی از متحجّرین در تاریخ اسلام، حرقوص‌ بن‌ زهیر است که یک‌چیزی از عدالت فهمیده بود، بعد از جنگ حنین دید پیامبر اکرم(ص) دارد غنائم را نامساوی تقسیم می‌کند. واقعاً هم تفاوت زیاد بود و تقسیم نامساوی غنائم، کاملاً معلوم بود. حرقوص به رسول خدا اعتراض کرد که چرا غنائم را به عدالت تقسیم نکرده است. رسول خدا فرمود: «وَیْلَکَ إِذَا لَمْ یَکُنِ الْعَدْلُ عِنْدِی فَعِنْدَ مَنْ یَکُون‏» (ارشاد مفید/ج1/ص149) اگر من عدالت نورزم چه کسی عدالت بورزد؟

همین شخص بعداً رئیس خوارج شد! آنجا هم باز، تفکر را کنار گذاشته بود و تحجّر پیدا کرده بود، مثلاً به یک آیۀ قرآن چسپیده بود، و دیگر جمع‌بندی آیات قرآن را کنار گذاشته بود. می‌گفت: «إنِ الحکم إلا لله» (انعام،57) خدا گفته است کسی جز خدا حکم‌ران نیست، پس هرچه حکم‌ران است باید کشت! یعنی یک چیزی را فهمیده، چیزهای دیگر را نمی‌خواهد بفهمد، اینها علائم متحجّرین است. همۀ اینها یک نوعی مصداق تحول‌ناپذیری است، اینها ظاهراً تحول‌ناپذیر هستند اما یک‌دفعه‌ای می‌بینید که از یک آدم خوب به یک قاتل، متحول می‌شوند؛ از آدم خوبِ یار أمیرالمؤمنین(ع) تبدیل می‌شوند به قاتل أمیرالمؤمنین(ع)! تو که می‌خواستی تحول پیدا کنی، خُب آن‌طرفی تحول پیدا می‌کردی، چرا این‌طرفی تحول پیدا کردی؟ لذا موضوع بسیار خطیر است، فقط اجمالاً به شما عرض کنم که آمادۀ تغییر باشید.

آمادگی برای تغییر یعنی آمادگی برای پذیرش عیوبِ خود

بعضی از عرفا می‌گویند: ببینید مُرده در پیش غسال، چگونه است؟ بگذارید خدا آن‌طوری شما را تکان بدهد «کالمیّت بین یدی الغسّال»، خدا با آزمایش‌هایش این‌کار را می‌کند، خدا با همه این‌کار را می‌کند. اگر من فکر کنم خیلی می‌فهمم یک‌دفعه‌ای خدا یک نقطه برای من می‌گذارد که نمی‌فهمم، بعد یک بچه‌ را سراغ من می‌فرستد که او من را تغییر بدهد! اگر من متصلّب باشم، محاسبات دیگری می‌کنم و به او می‌گویم: تو کوچکتر از آن هستی که ذهنم را تغییر بدهی... خدا می‌گوید ای بیچاره! تو الان با همۀ ادعایت به همین سادگی متحجّر شدی! لذا در روایات فرموده‌اند که انتقادپذیر باشید و مدام با سوءظنّ نسبت به نفس، محاسبۀ نفس کنید. اگر یک کار خوبی کردی، پیش خودت بگو: من که درست و حسابی نیستم، پس حتماً این کار را روی حساب یک عیب و مرضی انجام داده‌ام، بروم ببینم ایرادش چیست...

اگر بخواهی برای هر نوع تغییری آماده باشی یعنی برای پذیرش هر عیبی باید آماده باشی. می‌فرماید: انسان باتقوا کار خوب هم انجام می‌دهد باز می‌ترسد. «یَعمَلُ الاعمالَ الصّالحة و هوَ علی وَجَل» (امالی صدوق/ص572) مومن دنبال عیبِ کارش می‌گردد؛ این یک تکنیک است که برای محاسبۀ نفس به ما یاد داده‌اند.

برای اینکه دچار تحجّر و تصلّب نشوی، همیشه آمادۀ تغییر باش

برای اینکه دچار تحجّر و تصلّب نشوی، دچار تغییرناپذیری و تحول‌گریزی و تحول‌ستیزی نشوی همیشه آمادۀ تغییر باش! «مگر من چه اشکالی دارم که باید تغییر کنم؟» بله؛ همین اول بدبختی انسان است! نگو من چه اشکالی دارم، بگو من همه‌ نوع عیب و مشکلی دارم. خدایا! با این حادثه کدام ایرادهای من را می‌خواستی نشان بدهی؟

پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «مؤمن هر عیبی را که در خودش از بین ببرد، عیب دیگری برایش آشکار می‌شود؛ فَإِنَّهُ لَا یَنْفِی مِنْهَا عَیْباً إِلَّا بَدَا لَهُ‏ عَیْبٌ‏» (کافی/ج2 /ص147) گفت آقا کِی درست می‌شویم؟ فرمود روز اولی که مرحوم بشوی، تشییع بشوی، بروی آن دنیا. آدم همیشه درگیر تغییر است. چرا ما باید همیشه تغییر کنیم؟ چون همیشه یک علف‌هرزه‌ای از نفس‌مان بیرون می‌آید، و بالاخره یک بدی و ایرادی در ما هست.

تحول بسیار پیچیده، زیبا و هیجان‌انگیز است؛ تحول یعنی سلوک الی‌الله/ استقبال از تحول، ناشی از پاکیِ فطرت انسان است

ما همه باید آمادۀ تغییر باشیم یعنی یک تغییری باید در خودمان ایجاد کنیم. حالا من چه چیزی را باید تغییر بدهم؟ هیچ‌کس نمی‌تواند خودش را با دیگری مقایسه کند، یادتان باشد در مسیر تغییر، چشم و هم‌چشمی نکنید. شاید خدا فعلاً این تغییر را از بقیه نمی‌خواهد، فقط از تو می‌خواهد. تحول خیلی پیچیده است، البته نه به این معنی که تحول، شدنی نیست و نه به این معنا که کسی می‌خواهد ما را عذاب و زجر ‌بدهد.

از سوی دیگر، تحول، زیبا هم هست، هیجان‌انگیز، سرگرم‌کننده و لذت‌بخش است و این یعنی سلوک الی الله، و این یعنی مبارزه‌کردن با نفس و نفسانیات، و این یعنی مبارزه با عُجب، مبارزه با محافظه‌کاریِ غلط. یقیناً هم محافظه‌کاریِ غلط داریم و هم محافظه‌کاری درست، ولی چون اکثر محافظه‌کاری‌ها غلط است، بهتر است از آن صحبت نکنیم. تحول هم همین طور است، درست و غلط دارد ولی معمولاً خدا تحول‌پذیرها را دوست دارد چون استقبال از تحول، ناشی از پاکی فطرت انسان است.

بحث کردن در مورد تغییر و تحول خیلی بحث سختی است، من نمی‌خواهم عرض کنم «کلاً هر نوع ثبات و هر نوع محافظه‌کاری غلط است!» اگر این‌طوری بود که اصلاً بحث نداشت، اصلاً یک مسئلۀ بدیهی بود که نیاز به بررسی نداشت. نمی‌خواهم عرض کنم که هر نوع تحول و هر نوع تغییری خوبی است! اگر هر نوع تغییری خوب بود به طور مطلق، و هر نوع ثبات و محافظه‌کاری بد بود به صورت مطلق، این مسئله آشکار بود و خنده‌دار بود کسی بخواهد به عنوان یک نکتۀ مهم درباره‌اش بحث کند. چون مصادیق این تحول‌پذیری و آن محافظه‌کاری پیچیده است، زمینۀ بحث پیش می‌آید.

خدایا! ما را اهل پذیرش تغییر و تحولِ مثبت قرار بده. خدایا! ما را اهل تحجّر، تغییر‌ناپذیری، تحول‌ناپذیری، انجماد، عُجب، متصلّب و متحجّر قرار نده.

اصلاً کار امام، مدیریت تحول است و اِلا کسی با او مشکل ندارد

ما از هر موضوعی بحث کنیم آخرش به ولایت می‌رسد. در جلسات بعد می‌خواهیم بگوییم که مدیر تحول و تغییر، ولیّ خدا است. هر کسی مشکل تغییر و تحول دارد، اول با ولیّ خدا در می‌افتد! ولیّ خدا که معلم نیست، ولیّ خدا کتاب قانون نیست، ولیّ خدا آئین‌نامۀ راهنمایی و رانندگی و آموزش‌دهندۀ این کتاب نیست. این کارها را هم می‌کند، ولی کار اصلی‌ ولیّ خدا این است که سر چهارراه می‌ایستد، ‌وقتی می‌بیند وضعیت بحرانی است، حتی اگر چراغ قرمز شده باشد می‌گوید «برو!» یا وقتی که چراغ سبز شده می‌گوید «بایست!» ولیّ خدا مدیر تغییر است، مدیر تحول است.

مقام معظم رهبری از کلمه‌ای به نام «امام تحول» استفاده کردند؛ این یک ترکیب فوق‌العاده است چون اصلاً کار امام، مدیریت تحول است، و الا کسی با او مشکل ندارد! امام کسی است که می‌خواهد تغییر بدهد، هر موقع فرمان داد، می‌خواهد یک‌چیزی را تغییر بدهد و الا اگر بخواهد تغییر ندهد که همان کتاب قانون است.

 تحقیق کنید کجاها پیامبر(ص) خواست تغییر ایجاد کند و چه کسانی مقاومت کردند

«نبیّ» چند معنا دارد؛ یک معنایش که از «نَبَأ» مشتق شده، یعنی «خبرآورنده» که بر این اساس ترجمۀ فارسی آن «پیامبر» می‌باشد، معنای دیگر آن «مکان مرتفع» است که از ریشۀ «النَبْوَة و النَباوَة» است و استفاده از کلمۀ نبی برای پیامبران خدا به معنی رفعت درجه و شرافت آنان بر سائر خلق می‌باشد. (لسان العرب/ج15/ص302) روایتی نقل شده که یک‌کسی به پیامبر اکرم(ص) گفت یا «نبی الله» آقا فرمود من نبی (به معنای پیام‌آور) نیستم. بر اساس این روایت می‌توان گفت با واژۀ «پیامبر» خودمان را به اشتباه می‌اندازیم. در آن روایت، رسول خدا به معنای دومی هم برای کلمۀ «نبیّ» اشاره می‌کند که طبق آن، نبیّ یعنی برگزیده و برترین خلق خدا، نه پیامبر خدا.

بنی‌العباس، بیش از پانصد سال حکومت کردند که نزدیک به نیمی از تاریخ هزار و چهارصد سالۀ اسلام است. بنی‌العباس می‌گفتند پیامبر یک پیک و پیام‌آور است، ولی ما «خلیفة الله» هستیم، ما جانشین خدا هستیم، معلوم است با این دیدگاه دربارۀ پیامبر، چنین تصوراتی هم پیش می‌آید.

می‌دانید بیشترِ مشکلاتی که در راه تحول پدید می‌آید، کجا تجمیع می‌شود؟ آنجایی که رسول خدا(ص) می‌خواهد تغییر ایجاد کند. بروید تحقیق کنید ببینید کجاها پیامبر(ص) می‌خواست تغییر ایجاد کند و چه کسانی مقاومت کردند. یک نمونه‌اش ماجرای صلح حدیبیه بود. پیامبر اکرم(ص) همیشه برای درگیری با مشرکین فریاد می‌زد اما در حدیبیه، سخن از صلح به میان آورد، آنجا بود که شخصی زبان به سخنان ناروایی باز کرد و به پیامبر اکرم(ص) اعتراض کرد که چرا قبلاً آن‌طور می‌گفتی ولی حالا این‌طور می‌گویی؟ یعنی درست همان‌جایی که پیامبر(ص) یک تغییری خواست ایجاد کند، به او اعتراض کردند.

قرآن: قبله را تغییر دادیم تا ببینیم چه کسی این تغییر را می‌پذیرد و چه کسی نمی‌پذیرد؟

یکی از نمونه‌های تغییر که قرآن کریم بیان می‌فرماید عوض شدن جهت قبله از بیت المقدس به سمت کعبه است: «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی‏ کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبیرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذینَ هَدَى اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضیعَ إیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ» (بقره/ 143) ما قبله‏اى را فقط به‌خاطر این قرار دادیم تا کسانى که از پیامبر پیروى مى‏کنند از کسانى که از اسلام و اطاعت پیامبر برمى‏گردند معلوم و مشخص کنیم...

 می‌فرماید قبله را تغییر دادیم چون می‌خواستیم ببینیم چه کسی این تغییر را می‌پذیرد و چه کسی نمی‌پذیرد؟ کسی که خدا هدایتش بکند تغییر را می‌پذیرد، کسی که خدا هدایتش نکند، غُر می‌زند. در آیۀ قبل می‌فرماید: احمق‌هایی هم هستند که می‌گویند چه چیزى مسلمانان را از قبلۀ اولشان برگرداند (سَیَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّئهُمْ عَن قِبْلَتهِِمُ الَّتىِ کاَنُواْ عَلَیْهَا ) این احمق‌ها همان یهودی‌ها بودند که اعتراض کردند، تقریباً 15 سال پیامبر اکرم(ص) رو به بیت‌المقدس نماز خواند و حالا به طرف کعبه نماز می‌خواند! می‌گویند نمازهای قبلی‌ درست بود یا الان؟ اگر الان نماز درست است پس قبلی‌ها چه بود؟ سر و صدا، غُر، نق، تمسخر! اما قرآن به مؤمنین می‌فرماید: «وَ مَا کاَنَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُم‏» نترسید، خدا نمازهای قبلی‌ را ضایع نمی‌کند، حرف آنها را گوش ندهید. «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِیم‏» خدا به مردم مهربان است.

اگر انسان بتواند خودش را با شرایط جدید سازگار کند، رضایتش از زندگی بیشتر می‌شود

در زندگی فردی و اجتماعی مدام تغییراتی برای ما پیش می‌آید. یک‌ زمانی حزب‌اللهی باید برود جنگ، یک زمانی باید برود علیه کرونا فعالیت کند، یک زمانی باید عدالت‌خواهی بکند، البته همۀ اینها در همۀ زمان‌ها هم هست، اما برخی از اینها اولویت‌ پیدا می‌کنند. بعضی‌ها حالت انعطاف‌پذیری ندارند. روانشناس‌ها می‌گویند مهم‌ترین علامت سلامت روانی یک انسان قابلیت سازگاری با شرایط جدید است.

روانشناس‌ها این‌ چیزها را خوب فهمیده‌اند، اشکالی هم ندارد که یک جامعه‌شناس یا روانشناس بی‌دین، یک حرف خوب بزند. حکمت ممکن است همه‌جا پخش باشد. ما هیچ تصّلب و تعصبی نداریم، حرف حق را هر کجا بشنویم می‌گوییم «خوب است» و حرف باطل را هم هرجا بشنویم می‌گوییم «بد است.» ما مرید عقل هستیم و وحی را راهنمای عقل و رسول‌خدا(ص) را عقلِ کُل می‌دانیم.

تا حالا ندیدیم کسی بتواند بگوید «فلان فرمایش دین شما، یا پیامبر شما غیرعاقلانه است» البته تبلیغات منفی علیه دین وجود دارد و مسخره می‌کنند، ولی ما در بین این حرف‌ها، حرف حساب ندیده‌ایم؛ حتی با عقل تجربی. ما بر اساس فرمایش أمیرالمؤمنین(ع) به «تجربه» احترام می‌گذارم، أمیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: هرکسی تجربه را زیر پا بگذارد شقیّ است! (انَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ نَفعَ ما اُوتِیَ مِنَ العَقلِ و التَّجرِبَةِ؛ نهج البلاغه/نامه78) البته تجربه‌ای که بر اساس معیارها، واقعاً صحیح باشد. گاهی ادعا می‌کنند که تجربه خلاف فلان فرمایش دین را ثابت می‌کند، اما وقتی بررسی می‌شود معلوم می‌شود اصلاً تجربه‌ای در کار نبوده است. مثل آن کسی که می‌خواست برهنگی و بی‌بند و باری را در آمریکا جا بیندازد، به‌دروغ، آمار می‌داد که انسان‌ها از نظر جنسی چنین و چنان هستند، بعداً معلوم شد آمارهایی که می‌گوید همه‌اش دروغ بود و البته صهیونیست‌ها با تبلیغات خودشان، آن آمارها را برجسته می‌کردند تا جامعه را به سمت هرزگی ببرند.

وقتی انسان وفق‌پذیر باشد، یعنی بتواند خودش را با شرایط جدید سازگار کند، میزان رضایتش از زندگی افزایش پیدا می‌کند. مثلاً روی نوجوان‌های دبیرستانی بررسی کرده‌اند؛ آنهایی که قابلیت سازگاری با شرایط جدید را دارند نتایج تحصیلی و رضایت‌مندی بهتری دارند. در روانشناسی می‌گویند قابلیت وفق‌پذیری نوعی خودتنظیمی است، که آدم می‌تواند خودش را تنظیم بکند و در هر شرایطی کنترل خودش را داشته باشد. این حقیقت را روانشناس‌ها هم فهمیده‌اند، یعنی زیاد مطلب پیچیده‌ای نیست که حتماً عرفا بخواهند بگویند، ولی عرفا در صدر انعطاف‌پذیری هستند، اصلاً عرفا روی همین موضوع تمرین می‌کنند و مهارت دارند.

تو یک چیزهایی را برای خودت نگه داشته‌ای، برای همین است که تغییر نمی‌کنی!

یکی از شاگردان سیر و سلوک پیش استادش می‌رفت و خیلی اصرار داشت «یک دستوری بدهید تا یک تکانی بخوریم» آن استاد هم می‌گفت حالا همین‌طوری که هستی باش. بعد از اصرار زیاد شاگرد، استاد به او گفت «فردا یک مرغ زنده از آن طرف بازار بگیر و بیاور» شاگرد می‌گوید: من در راه مدام از خودم می‌پرسیدم «آخر چرا باید مرغ زنده بیاورم؟ من یک نفر اهل علم هستم و اگر مرغ زنده را در بازار به دستم بگیرم و آن مرغ هم مدام دست و پا بزند و سر و صدا کند، صحیح نیست.» به همین خاطر، مرغ را زیر عبایش گرفت و پنهان کرد تا معلوم نشود. وقتی به مدرسه رسید، استادش فرمود: من گفتم این‌طوری بیاوری؟ من می‌خواستم مرغ روی دستت بال‌ بال بزند، ولی تو زیر عبا پنهانش کردی؟ گفت آن‌طوری من ضایع می‌شدم! استاد گفت من خواستم تو ضایع بشوی، تو خیلی خودت را گرفتی! حالا چه اشکال دارد یک مرغ در دستت باشد؟ تو یک چیزهایی را برای خودت نگه داشته‌ای، برای همین است که تغییر نمی‌کنی.

گاهی یک چیزهایی را آدم نگه می‌دارد، خدا هم مهربان است و او را نمی‌زند، ولی ممکن است از یک جایی به بعد از دست آدم خسته بشود و او را رها کند. بعضی از ما مثل آن کسی هستیم که می‌گوید «خدایا! من را پاک کن» ولی یک زغال هم محکم در دستش گرفته است، خُب آن زغال را کنار بگذار! خدایا! من چه چیزی را محکم گرفته‌ام و رها نمی‌کنم؟

خدایا، چه تغییری از ما انتظار داری؟

خدایا! ما را آمادۀ هر تغییری قرار بده. بعضی‌ها بودند که در مسیر دیدن حضرت ولی عصر(عج) قرار گرفتند و حتی به ایشان وعده ملاقات هم دادند، اما یک تغییر را در ذهن خود، نتوانستند بپذیرند. مثلاً یک کسی، پشت پردۀ خیمه حضرت که رسید، به او گفتند: بگذار از حضرت اجازه بگیریم، آمدند گفتند حضرت نپذیرفتند، فرمودند هر موقع حاضر شد آن تغییر را بپذیرد، بعد بیاید. یابن‌الحسن، آقا! چه تغییری از ما می‌خواهی؟

خدایا چه می‌خواهی از ما بگیری؟ ما چه تغییری باید پیدا کنیم؟ ای خدا دست ما را بگیر. شما ببینید خدا از حضرت ابراهیم چه تغییری خواست؟ یک‌دفعه‌ای به او فرمود: «برو پسرت را سر ببُر!» بعد از یک عمر صاحب یک پسر شده، حالا خدا به او می‌فرماید: این پسر را سر بِبُر؟

اینها خیلی آمادگی می‌خواهد؛ اگر خدا آمادگیِ آن را در انسان نبیند زمینۀ فداکاری هم برایش فراهم نمی‌کند. یک‌دفعه‌ای انسان باید صد و هشتاد درجه برگردد و در یک موضعی بایستد که خلاف انتظار طبیعی از یک انسان خوب است. إن‌شاءالله نمونه‌هایی از تغییراتی را که خدا از آدم خوب‌ها می‌خواهد، ذکر خواهیم کرد.

(الف3/ن2)

نظرات

اون مثالی که زدید از خوارج که فقط یک آیه از قرآن رو برمیداشتند منو یاد افرادی میندازه که خودم هم کمی قبلتر جزوشون بودم ، در شبکات اجتماعی ، تلگرام ، اینستاگرام و وبلاگ و غیره یک آیه ی دلخواه از قرآن که خوشمون میومد رو انتخاب می کردیم و بالای این صفحاتمون می نوشتیم. بعدتر که شروع کردم فرمایشات بزرگان رو خوندم ، خیلی از خودم بدم می اومد که چند وقت یکبار میام اعمال خودم رو از یک زاویه ی خاصی به قرآن میچسبونم. البته اینو برای افراد در حد و اندازه ی خودم بد میدونم ، که برداشت هامون از دین دلی و ناپایداره‌. یه بدی که این شناسنامه های بالای صفحات اجتماعی دارن همینه به نظر من که از آدم میخوان خودش رو یه چیز ثابت و کوتاهی تعریف کنه. 

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...