تاریخ بعثت و عصر ظهور - جلسه بیست و هفتم
انسان یک موجود مسئولیتگریز است / مسئولیت ما فقط دربارۀ اقدامات ما نیست؛ یکی از مسئولیتهای ما «درست فهمیدن» است
شناسنامه:
- زمان: 1400/02/20
- مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
- موضوع: تاریخ بعثت و عضر ظهور
- صوت: اینجا
- فیلم:
آیتالله بهجت: در جامعۀ توحیدی اگر جایی از آن آسیب دید، جاهای دیگر بیتفاوت نیستند
مجری: در جلسۀ گذشته دربارۀ مسئولیتپذیری صحبت کردید از مسئولیتهای فردی و خانوادگی تا مسئولیتهای سیاسی و جهانی. مطالبی هم دربارۀ آموزش مسئولیتپذیری در مدارس بیان کردید. بخشی از سخنان حاج آقای بهجت(ره) را هم قرائت کردید. با ادامۀ بحث در خدمتتان هستیم.
قبل از اینکه وارد بحث امروز بشویم چند کلام دیگر که از آقای بهجت(ره) انتخاب کرده بودیم، بخوانیم. نگاه عارفانۀ ایشان به مسائل میتواند دید دقیقی نسبت به دین به ما بدهد. ایشان در کلامی میفرمایند: «آیا در شادی و غم با ائمه(ع) شریکیم؟ آیا میشود شیعه باشیم و یک شب بگذرد و برای نابودی دشمنان اسلام و اهلبیت(ع) دعا نکنیم؟ و یا دعای ما صمیمی نباشد؟ اگر دعاهای مقرون به اشک داشتیم پیش میبردیم.» (در محضر بهجت/ ج2/ ص230) ایشان رسماً از ما میخواهند که وقتی درِ خانۀ خداوند متعال برای دیگر مسلمین دعا میکنیم باید با گریه و تضرّع دعا کنیم. چه کسی میتواند این کار را بکند؟ ساده نیست آدم بتواند برای بقیه گریه بکند؛ مگر آن کسی که احساس مسئولیت جهانی دارد.
بعد میفرماید: «و اگر میمردیم و شهید میشدیم مقصود حاصل میشد.» در احساس مسئولیت نه فقط اشک بریزیم بلکه در در راه رنج شیعیان و دیگر مسلمانان بمیریم. «الآن برادران و خواهران مذهبی و دینی ما در فشار و ناراحتی بسر میبرند و ما اینگونه راحت و بیتفاوت نشستهایم. پس اگر روزی ما در فشار و ناراحتی بسر ببریم و آنها راحت باشند عیبی ندارد؟» جملۀ بعدی ایشان دقیقاً در ارتباط با همین بحث ما است، میفرماید: «درحالیکه جامعۀ توحیدی باید طوری باشد که اگر جایی از آن آسیب دید، جاهای دیگر بیتفاوت نباشند.» (در محضر بهجت/ج2/ص230) ما معمولاً این شاخص دینداری را از کودکی به بچههایمان آموزش نمیدهیم یعنی به آنها یاد نمیدهیم «شما وقتی دیندار هستی که احساس مسئولیت جهانی پیدا بکنی و الّا بقیۀ اموری که در دینداری فردیات به عنوان مقدمات چیده بودی در موقعیت امتحان، همه از بین میرود.»
نمیشود برای فرج دعا کنیم اما احساس مسئولیت جهانی نداشته باشیم
در ادامه میفرماید: «قطعاً آنان که در دعا راستگو، و مهموم به همّ اهلبیت(ع) و مستبشر به سرور آنان هستند، مبصرات و مشاهداتی دارند، و قطعاً مثل ما چشم بسته و نابینا نیستند. خدا نکند که برای تعجیل فرج امامزمان(عج) دعا کنیم ولی کارهایمان برای تبعید فرج آن حضرت باشد!» (در محضر بهجت/ج2/ص230) میفرماید وقتی که بهخاطر شیعیان، غم اهلبیت(ع) در سینهات باشد، چشم و گوشَت باز میشود. دیگر آقای بهجت چه باید به ما بگویند؟ «ولی کارهایمان برای تبعید فرج آن حضرت باشد.» یعنی دعای بدون احساس مسئولیت جهانی! نمیشود که دعا کنیم اما احساس مسئولیت نداشته باشیم، این کار ما فرج را دور میکند.
ایشان در کلام دیگری میفرماید: «آیا اکنون (جنگ صدام علیه ایران) که یک مشت شیعه-که در میان آنها علما و زنان و کودکان بیگناه که نه مقرّی دارند و نه مفرّی- گرفتارند، ما نباید با چشم گریان و دل شکسته از خدا بخواهیم که بلا را رفع کند؟! آیا درست است که ما راحت بنشینیم و نظارهگر باشیم و برادران و خواهران ایمانی ما در دست ظالمان گرفتار باشند؟! اگر ما امروز به آنها رحم، و برای نجات آنها دعا نکردیم و فردا مثل این بلاها بر ما نازل شد، دیگران هم بر ما رحم و دعا نمیکنند. آیا میشود رئیس و مولای ما حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم، و درعینحال خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!» (در محضر بهجت/ج2/ص181) بنده میخواهم با خواندن سخنان یک عارف-که ما فکر میکنیم صرفاً در عالَم خودش بوده و کاری به این مسائل نداشته- سطح انتظارات درست را نشان بدهم.
توصیۀ آیتالله بهجت: نهفقط برای مؤمنین بلکه باید برای کفار هم دعا کنید
فکر میکنید از این بالاتر که ما برای مسلمانها و شیعیان باید متأثر بشویم چه جملهای هست که آقای بهجت در ارتباط با احساس مسئولیت جهانی میتوانند به ما بگویند؟ ایشان میفرماید: «دعا برای اهل ایمان و کسانی که در حکم أهل ایمان هستند، دعا بر قائد اعظم(عج)، ولیّ مطلق و منجی عصر است، دعا برای ایشان، دعا برای همۀ بشریت است. دعا برای کفار، آنها را از مخلّد بودن در نار جهنم نجات میدهد. مرحوم سید بن طاووس فرمودهاند: در شب قدر دعا کردن برای کفار اولی است، چون خدا میخواهد آنها را از خلود در نار نجات دهد.» (فیضی از ورای سکوت، ص84-86)
دعا کردن برای مؤمنان و کسانی که مؤمن نیستند ولی در حکم مؤمن هستند دعا برای حضرت ولیعصر(عج) است و از این بالاتر، دعا برای ایشان دعا برای همۀ بشریت است. به توصیۀ ایشان نه تنها برای مسلمانان بلکه باید برای کافران هم دعا کنیم، نه فقط کافری که برایش اتمام حجت نشده بلکه حتی کافری که شاید با ما درگیر است. آیت الله بهجت میفرماید دعا برای کفّار روی آنها اثر دارد، به جای اینکه مخلّد در عذاب باشند، یک مقداری عذاب میشوند و بعد بیرون میآیند، چون کسی از خوبان برای آنها دعا کرده است.
نمونۀ کرامت در جامعۀ اسلامی: اگر یک مسلمان، گروهی از کافران را ضمانت کرد، کسی حق تعرض ندارد
احساس مسئولیت، احساس کرامت هم هست. ببینید خدا چقدر ما را آدم حساب کرده است که چون تو برای آن کافر دعا کردی، خدا پس از عذاب، او را از جهنم بیرون میآورد و مخلّد در عذاب نمیماند. این خیلی زیبا و خیلی با شکوه است.
پیامبر اکرم(ص) در ضمن حدیثی فرمود: «یَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُم» (کافی/ج1/ص403)؛ یعنی وقتی یک مسلمانی -حتی یک تازه مسلمان و حتی مسلمانی که هیچ مقام و منصبی ندارد- ضمانت یک کافر یا گروهی از کافران را -حتی کافری که در جنگ با مسلمین است- به عهده بگیرد احدی حق ندارد به آنها متعرض بشود. اگر یک مسلمان یک قوم کافر را شفاعت کرد، هیچکس نباید به آنها کاری داشته باشد و نباید به آنها حمله کند. چرا؟ برای اینکه یک نفر اینجا از آنها شفاعت کرده است. خود رسول خدا(ص) این را اجرا میکردند. انسانها در جامعۀ اسلامی، خیلی آدم حساب میشوند. این موضوع فوقالعاده است. ما باید تربیتمان را برای این احساس کرامت و آن احساس مسئولیت، قرار دهیم.
انسان یک موجود مسئولیتگریز است / سختترین قسمت تربیت «مسئولیتپذیری» است
برای کسانی که اهل دقت و مطالعه هستند چند تا جمله میگویم؛ برای پژوهش و تأملشان. انسان یک موجود مسئولیتگریز است و سختترین قسمت تربیت مسئولیتپذیری است. این را باید محلّ تأمّل قرار داد. مسئولیتگریزی در فرهنگ غرب، تئوریزه و نهادینهشده و توجیهاش کردند. در بسیاری جاها و حتی در ممالک غربی که به ظاهر دموکراسی دارد توانستند با نهادینهکردن و تئوریزهکردن مسئولیتگریزی بر جوامع بشری مسلط بشوند. آنجا خیلی وقتها احساس مسئولیت بهمعنای فضولیکردن تلقی میشود.
در جامعهای که تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار دارد، احساس مسئولیت میمیرد. اما دین هرگز این کار را نمیکند. البته برخورد کریمانه داشتن با دیگران فوقالعاده کار سختی است، ظرفیت برخورد کریمانه داشتن هم دشوار است. قبلاً یک مقدار در این مورد صحبت کردیم.
خیلیها دنبال تئوریزه کردن مسئولیتگریزی به بهانۀ رفاه و آسایش هستند
همین الآن در کشور ما خیلیها دنبال تئوریزهکردن ترجیح رفاه و امنیت بر مسئولیتپذیری و کرامت هستند. یعنی میگویند «من راحت باشم، اگر یک مقدار هم ذلیل باشم اشکال ندارد! من راحت و در رفاه باشم، یک مقدار هم تحت سلطۀ قدرتها باشم اشکالی ندارد! من در رفاه و آسایش و امنیت باشم، ولی مسئولیتپذیر نباشم» اینها دارد در جامعۀ ما تئوریزه میشود. برخی از سیاسیون، راحت با صدای بلند این حرفها را میزنند و رأی میآورند.
این مشکل در جامعۀ ما بهخاطر چیست؟ به خاطر این است که حوزههای علمیه دین را درست تبیین نکردند. اگر بشود با صرفنظر کردن از کرامت و مسئولیتپذیری، رفاه و امنیت را بهدست آورد، بنده هم میپذیرم؛ ولی این دروغ است که آدم میتواند با از دست دادن احساس مسئولیت و کرامت، رفاه و امنیت را بدست بیاورد. محال است شما در مقابل دشمنان احساس ضعف بکنید و ضعفتان را بروز بدهید و دشمنان هم بیمورد کوتاه بیایید و منفعتی به شما برسد. اگر خودتان را در مقابل دشمن، ذلیل کنید، خدا دشمن شما میشود و شما را نابود خواهد کرد. خدا میفرماید حالا طرفت من هستم! دشمن را بیخیالش بشو. چرا از عزّت و کرامتَت گذشتی؟
قیام امامحسین(ع) بهخاطر احساس مسئولیت بود و شهادتش بهخاطر احساس کرامت
کرامت و عزّت (که خودِ عزّت، یکی از جلوههای کرامت است) بحث خیلی مهمی است. برای اینکه باز هم اهمیت کرامت را ببینیم یک روضه برای شما بخوانم. قیام امام حسین(ع) برای چه بود؟ برای احساس مسئولیت. شهادتش برای چه بود؟ برای احساس کرامت.
امامحسین(ع) فرمود: من برای «اصلاح» قیام کردم و میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی(ص)...» (مثیر الاحزان/ص4) پس احساس مسئولیت، موجب قیام حضرت شد. در عاشورا هم به ایشان گفتند که شما نمیتوانی کاری بکنی؛ محاصرهات کردند. گفت حالا برای حفظ عزّت مبارزه میکنم: «هیهات منّا الذّلة». پس احساس مسئولیت و کرامت چیزی است که امام حسین(ع) به خاطرش فدا شد. همۀ روضههای ما و تمام این غوغا برای این دو تا کلمه است. وقتی پای رکاب آقا امام زمان(ع)، میگوییم «یالثارات الحسین» یعنی یابن الحسن! ما نسبت به این دو تا مفهوم شعور پیدا کردیم: احساس کرامت و احساس مسئولیت. این دو تا وقتی در کنار همدیگر باشد، فوقالعاده است.
مسئولیت ما فقط دربارۀ اقدامات ما نیست؛ یکی از مسئولیتهای ما «درست فهمیدن» است
امروز میخواهم یک وجهی از رعایت کرامت توسط دین، توسط خدا و توسط پیغمبر(ص) را عرض کنم. یکی از وجوه رعایت کرامت مردم این است که پیامبر اکرم(ص) با مردم، صریح سخن نمیگفتند، بلکه میگذاشتند مردم خودشان بفهمند. یعنی «مسئولیت فهمیدن» هم به دوش ما هست. خداوند و پیغمبر(ص) با مردم، طوری صحبت میکنند که بخشی از مطلب را خود مردم بفهمند. این نشان میدهد که مسئولیت فهمیدن هم به عهدۀ تو هست، دین مثل بروشور یخچال نیست که تمام جزئیات عملکرد یخچال را نوشته باشد. قرآن را جلویت میگذارد ولی اسم علی بن ابیطالب(ع) و دوازده امام در آن نیامده است. میفرماید باید خودت بفهمی. این یعنی احترام گذاشتن به فهم و اندیشۀ انسان. این یعنی «تو مسئول هستی که بفهمی. مسئولیت تو فقط مربوط به اقدام نیست.»
خداوند متعال به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ» (انعام،31) اعراض کافران برای تو سخت است، تو دوستداری زمین را بشکافی یا نردبانی به آسمان بگذارى تا یک نشانهای از دل آسمانها یا عمق زمین برایشان ببری و حقایق را به آنها نشان بدهی که آنها ایمان بیاورند. اما خدا میفرماید ای پیامبر! این کار را نکن، اگر این کار را بکنی جزء نادانها هستی! «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ» بگذار خودشان بفهمد. همهچیز را نگو! من به او اختیار دادم، من میخواهم او را امتحان کنم. همهچیز را واضح و روشن نکن!
در تعلیم و تبلیغات دینی باید به مخاطب فرصت بدهیم خودش بفهمد و تصمیم بگیرد
در تعلیم و تبلیغات دینی باید به مخاطب فرصت بدهیم خودش بفهمد و تصمیم بگیرد، نباید سِحرش کنیم. شما برای تبلیغات دینی حق ندارید از یکمقداری جلوتر بروید. آیات قرآن هم تا یک جایی توضیح میدهند، انسان مسئول است بقیهاش را خودش بفهمد و درک بکند؛ این احترام دین به انسان است! چقدر دین فوقالعادهای داریم!
یک رشتهای هست به نام رشتۀ تخصصی تبلیغ. در آنجا به دوستان طلبه میگوییم بنا نیست تبلیغ دین سراسر با جاذبه باشد. شما نباید کسی را اغوا کنی. شما نباید به هر قیمتی طرف را جذب کنی یا همهچیز را شفاف کنی، یا تبلیغات سنگین انجام بدهی که مسحور بشود. باید خودش فکر کند و بفهمد. برای خدا کاری نداشت که شرایطی ایجاد کند تا مثلاً هر کسی بالغ شد یک شب بهشت و جهنم را در خواب ببیند. بعد وقتی به او میگفتند تو نماز میخوانی؟ میگفت بله میخوانم، فقط بگو چند رکعت؟ اینطوری اکثر انسانها دین را انتخاب میکردند. بهخاطر احترام به مخاطب است که قرآن و پیامبر با انسان به اشاره سخن میگویند که او خودش بفهمد.
چطور پیامبر(ص) برای کافران هم رحمت است؟
یک روایت دوستداشتنی خیلی زیبای دیگر برای شما بخوانم؛ شخص کافری نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت اگر در قرآن اختلاف و تناقض نبود وارد دین شما میشدم؛ سپس آیاتی از قرآن کریم برای امیرالمؤمنین(ع) تلاوت کرد که ظاهراً با هم سازگاری ندارند. یکی از مواردی که شخص کافر بیان کرد این بود که قرآن دربارۀ پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِین» (انبیا،107) قرآن میگوید پیامبرتان رحمة للعالمین است. آن حضرت در صورتی برای پیروان ادیان گوناگون رحمت است که آنها به او ایمان بیاورند و از آتش جهنم نجات پیدا کنند. روشن است که آنچه به ذهن ما میآید این است که اگر ایشان رحمت باشد برای مؤمنین است نه برای کافران. هر کسی با او مخالفت کند و به او ایمان نیاورد به جهنم میرود. پس رحمت بودن او برای عالمین به چه معناست؟
امیرالمؤمنین در پاسخ میفرماید: «إِنَّمَا عَنَى بِذَلِکَ أَنَّهُ جَعَلَهُ سَبَباً لِإِنْظَارِ أَهْلِ هَذِهِ الدَّارِ لِأَنَّ الْأَنْبِیَاءَ قَبْلَهُ بُعِثُوا بِالتَّصْرِیحِ لَا بِالتَّعْرِیض... فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالتَّعْرِیضِ لَا بِالتَّصْرِیح» (احتجاج، طبرسی/ج1/ص255) منظور آیه این است که خداوند، پیامبر اکرم(ص) را وسیلهای برای مهلت دادن به پیروان دیگر ادیان در دنیا قرار داد چون پیامبران گذشته صریح سخن میگفتند نه با اشاره. آنها حق را کاملاً آشکار میکردند، لذا مردم در زمان آنها نمیتوانستند بهانه بیاورند و اگر ایمان نمیآوردند بلا بر آنها نازل میشد و آنها را نابود میکرد؛ اما پیامبر اسلام با اشاره سخن میگوید و نه با تصریح، بنا براین کافران فرصت داشتند بهانه بیاورند و از پذیرش حق فرار کنند و بلا هم بر سرشان نیاید. وقتی پیامبر ما با اشاره سخن میگفت، جای بهانه میگذاشت و این یک مهلت برای کافران بود تا شاید بعداً از بهانههایشان کم کنند و بیانید.
بعضیها نکتۀ لطیفی میگویند، وقتی برادران حضرت یوسف(ع) گفتند که «پدر! این بچه را به ما بده ببریم، میخواهیم بازی کنیم و او را سالم میآوریم» یعقوب(ع) گفت میترسم بگویید گرگ او را خورد. یعنی من که میدانم شما میخواهید برادرتان را سر به نیست بکنید، خُب این بهانه را بیاورید. آنها هم پیش خودشان گفتند که یک پیراهن خونی ببریم و به پدر بگوییم: بله همانطوری که خودت گفتی گرگ او را خورد. در واقع خود حضرت یعقوب(ع) به آنها بهانۀ فرار داد. بعضیها اینطور تحلیل میکنند.
امروزه ادارۀ مردم جهان در بردگی نوین، بهوسیلۀ تبلیغات اغواگر انجام میشود
میخواهم عرض کنم اگر شما حقیقت را کاملاً شفاف بکنید انگار به مخاطب بیاحترامی کردهاید. بگذارید خودش بفهمد. حالا اگر ما طوری تبلیغات کنیم که مخاطب ما، مسحور بشود و اصلاً نتواند تکان بخورد و فکر کند، باز هم به او بیاحترامی کردهایم. پس ما مسئولیت فهمیدن داریم. امروزه ادارۀ مردم جهان در بردگی نوین با تبلیغات اغواگر است. متأسفانه در جامعۀ ما انتخاباتها کمی با تبلیغات اغواگر آغشته شده است. هیچ قانونی هم نیست که جلویش را بگیرد. شاید هم نشود هیچ قانونی بگذارند که جلویش را بگیرد. شاید راه چاره در رشد مردم باشد. از یک جایی به بعد اگر تو احساس کردی دارند خیلی با تبلیغات شدید، با تو برخورد میکنند باید بگویی «بگذارید خودم تصمیم بگیرم» در غرب این تبلیغات آزاد است؛ اصلاً آنجا یک بردگی نوین وجود دارد.
صداوسیمای ما در تبلیغ دین نسبت به شبکههای ماهوارهای که بیدینی را تبلیغ میکنند خیلی ضعیفتر است. بخشی از این ضعف باید اصلاح بشود. اما بخشی از این ضعف هم نباید اصلاح بشود! ما نباید با سریالهای سحرکننده، کاری بکنیم که قدرت تفکر و انتخاب را از مردم بگیریم و آنها را ناخواسته و ناخودآگاه وارد راه حق و حقیقت کنیم. چون با این روش، بالأخره یک جایی مخاطب از این راه خارج میشود. باید خود انسان بفهمد و خودش جلو برود.
دین نمیخواهد تو را سِحر کند؛ میخواهد اگر آمدی خودت آمده باشی
وقتی شما با قرآن مواجه میشوید، میبینید قرآن کتاب سراسر جذبه نیست، یک جاهایی خستهات میکند، یک جاهایی تو را میترساند. در قرآن هم تبشیر هست هم انذار هست. خدا طوری از جهنم صحبت میکند که ممکن است آدم یکمقدار از آن فرار بکند. چرا قرآن (حداقل برای عوام) جاذبۀ مطلق نیست؟ برای اینکه قرآن نمیخواهد جاذبۀ مطلق باشد و طوری شما را سحر کند که نتوانی تصمیم بگیری. قرآن جاذبه و دافعهای دارد که شما را در یک نقطهای از تعادل قرار میدهد تا اگر آمدی، خودت آمده باشی.
پیامبر گرامی اسلام(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع)، نه از شمشیر، نه از پول، نه از قانون، نه از تبلیغات، زیادی استفاده نکردند. این روش، طبیعتاً مظلومیت به دنبال میآورد. در زمان برخی از خلفا از قاعدۀ «کدخدا را ببین، ده را بچاپ» استفاده میکردند و جامعه را اداره میکردند. حتی مالک اشتر یکبار به امیرالمؤمنین علی(ع) گفت، آقا شما پول نمیدهی! مثلاً یک نفر هست که میتواند ده تا گردان آدم برایت بیاورد، خُب یک کمی تحویلش بگیر. اما شما او را تحویل نمیگیری! (فقال الاشتر: فَتَاقَتْ أَنْفُسُ النَّاسِ إِلَى الدُّنْیَا ... فَإِنْ تَبْذُلِ الْمَالَ تَمِلْ إِلَیْکَ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ ؛ شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید/ 2/ 197) این یعنی از پول، قانون و تبلیغات، زیادی استفاده نکردن. حکومت دینی همینطور است. چرا از ما رشد میخواهند؟ چون در عصر ظهور، شما باید به رشدی برسی که لازم نباشد حکمران، از زور و پول و... برای پیشبرد اهداف جامعه استفاده کند.
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید