تاریخ بعثت و عصر ظهور - جلسه بیست و هشتم
قسمت سخت ولایتمداری، مواسات با مردم است / وقتی مواسات نباشد و حساب ما از هم جدا باشد، جامعه شکننده میشود و قدرتطلبان بر جامعه مسلط میشوند
شناسنامه:
- زمان: 1400/02/20
- مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
- موضوع: تاریخ بعثت و عضر ظهور
- صوت: اینجا
- فیلم:
برای ایجاد «جامعۀ کریمه» علاوه بر وجود دولت کریمه، مردم هم باید با هم کریمانه برخورد کنند
از اول ماه مبارک رمضان در نظر داشتم مقدماتی را فراهم کنم تا به بحث این جلسه برسیم که شاید سختترین قسمت بحث باشد. اذعان میکنم که اگر قرار باشد این بحث اجرایی بشود، کار دشواری خواهد بود. وقتی دولت و حاکمیت و در واقع «ولایت» بخواهد با مردم کریمانه برخورد بکند و مردم کریمانه زندگی کنند و کسی بر آنها قدرت نداشته باشد که به آنها زور بگوید، یک لازمه دارد؛ لازمهاش این است که مردم هم با یکدیگر کریمانه برخورد کنند، مهربان باشند و بینشان مواسات برقرار باشد. نمیشود صرفاً دولت و تکتک مردم خوب باشند و بعد هم کل جامعه خوب بشود؛ این ابداً امکان ندارد.
یعنی برای درستشدنِ جامعه، این کافی نیست که هرکسی بهتنهایی برای خودش خوب باشد؛ یعنی من بهتنهایی در زندگی خودم، آدم خوبی باشم ولی حسابم از حساب شما جدا باشد و شما هم برای خودت آدم خوبی باشی و در اندازههای شخصی خودت رفتار اشتباهی نکنی، حاکم و ولیّ جامعه هم بخواهد خیلی خوب باشد و خوب رفتار بکند؛ این جامعه، متلاشی و از هم گسسته است.
کدام قسمت ولایتمداری، سختتر است؟/ در آخرالزمان، ارتباط مؤمنین باهم خیلی کریمانه است
این جامعه چه چیزی کم دارد؟ رابطۀ بین مؤمنین باید در اوج محبت و گذشت و ایثار و فداکاری و اتحاد باشد. حرف زدن از ولایت بین کسانی که ولایتمدار هستند خیلی آسان است. شما با شعرهای ولاییتان میتوانید مردم را خیلی به شعف بیاورید و لذّت مردم را از ولایتمداری افزایش دهید.
اما قسمت سخت ولایتمداری این است که هرچقدر امیرالمؤمنین(ع) را دوست داری همانقدر باید دوست امیرالمؤمنین(ع) را هم دوست داشته باشی و برایش پول خرجش کنی و از نظر مالی، با او ندار باشی. آخرش را گفتم! این قسمت سخت ماجرا است. آخرالزمان، طوری است که ارتباط مؤمنین با همدیگر خیلی کریمانه است، عزّت همدیگر را حفظ میکنند، عزّت همدیگر را عزّت خودشان میدانند و نسبت به هم احساس مسئولیت میکنند.
وقتی مواسات نباشد و حساب ما از هم جدا باشد، جامعه شکننده میشود و قدرتطلبان بر جامعه مسلط میشوند
ایجاد دولت کریمه و جامعۀ عزّتمند منوط به یک شرط اساسی است. دولت کریمه وقتی محقق میشود که روابط مردم با یکدیگر کریمانه باشد. آنوقت است که یک اتفاق بزرگ میافتد؛ و آن اینکه طاغوت دیگر نمیتواند شکل بگیرد. وقتی من حسابم از شما جدا بود، شما حسابت از دیگری جدا بود، گفتیم «حساب حساب است، کاکا برادر»، وقتی مواسات بین مردم وجود نداشت، این فاصلهها موجب میشود که جامعه، شکننده شود و در این فاصلهها «طاغوت» شکل بگیرد و مستکبرین و قدرتطلبان میتوانند بر این جامعه مسلط بشوند.
چرا در فرهنگ غرب که مستقیماً توسط صهیونیستها اداره میشود –این فقط حرف ما نیست بلکه مردم کشورهای اروپایی هم میگویند- اینقدر فردیّت تبلیغ میشود؟ برای اینکه وقتی هر کسی فقط به فکر خودش باشد، آنها (صهیونیستها و طواغیت) بر جامعه سوار هستند و دیگر شما نمیتوانی طاغوت و استکبار را پایین بکشی. همیشه یک قدرت شکل میگیرد که ضدّ مردم است یعنی مردمی که از هم جدا و قطعه قطعه هستند. آنوقت دیگر اهمیت ندارد که آن مردم، تکتک آدمهای خوبی باشند یا نباشند.
این ظلمی که به بچههای افغانستان میشود، نتیجۀ چیست؟ آیا نتیجۀ این است که آمریکا خیلی زور دارد؟ آمریکا اصلاً زور ندارد. مشکل این است که ما قدرت خودمان را پیدا نکردیم. ما مردم، ما ملّت مسلمان، ما آدمها به همدیگر نپیوستیم. اگر ما به همدیگر بپیوندیم، زورگو و طاغوتی در عالم وجود نخواهد داشت. در یک روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که خدا دعای مظلومان را اگر تعدادشان بیشتر از ظالمها باشد مستجاب نمیکند. «إنَّ اللّهَ عز و جل یَستَجیبُ لِلمَظلومینَ ما لَم یَکونوا أکثَرَ مِنَ الظّالِمینَ، فَإِذا کانوا أکثَرَ مِنَ الظّالِمینَ فَلا یَستَجیبُ لَهُم» (الفردوس/ ج1/ص149/ ح538) اگر مظلومین بگویند خدایا! ما را از دست ظالم نجات بده، خدا به آنها میفرماید چرا نشستهاید و دعا میکنید!؟ خودتان بلند شوید و مانع ظالم شوید.
مشکل مردم مدینه چه بود که حضرت زهرا(س) را تنها گذاشتند؟
مسئلۀ مواسات -که رهبری عزیز خیلی تأکید کردند و جلوههایی از آن در قصۀ کرونا و کمکهای مؤمنانه خودش را نشان داد- پایه است برای برقراری یک حکومت پر از عدل و داد. نمیشود که ما بهدلیل جدا بودن از همدیگر، قسط را برقرار نکنیم آنوقت از حاکمیت بخواهیم عدل را برقرار بکند و مدام علفهای هرز را بزند. اصلاً چرا باید این علف هرزهها در سرزمین ما رشد کند؟
ما باید با قسط زندگی کنیم. قسط یعنی چه؟ اموال و استعدادهایمان را بین هم خوب تقسیم کنیم. آیا از آخرالزمان داریم صحبت میکنیم یا از اولِ زمان؟ آیا الآن مردم ما در تهران و قم، ظرفیت دارند کاری که پیامبر گرامی اسلام(ص) در آن زمان انجام داد(دربارۀ مواسات بین مؤمنین) انجام بدهند؟ اینقدر میگوییم «ما مسلمان هستیم و میگوییم ای وای بر مردم مدینه که حضرت زهرا(س) را تنها گذاشتند!» بیماری و مشکل آنها چه بود که حضرت زهرا(س) را تنها گذاشتند؟ در واقع آنها «مسئولیت جمعی» را که در زندگی مؤمنانه لازمهاش «مواسات» است، درک نکرده بودند و هر کسی در لاک خودش رفت.
آیا ما طاقت داریم مواساتی که پیامبر(ص) بین مردم ایجاد کرد، بین خودمان برقرار کنیم؟
الآن ما هم درصدی از همان مشکل را داریم. بههمین دلیل، فرزند فاطمۀ زهرا(س) تشریففرما نمیشوند. با شعار که نمیشود! رسول خدا(ص) چه کاری را بین آن مردم شروع کرد که الآن ما طاقتاش را نداریم؟ آیا مردم مدینه گناه کردند که به پیغمبر ایمان آوردند؟ نه؛ خیلی هم کار خوبی کردند. وقتی مهاجرین از مکه به مدینه آمدند، هر کدام از مردم مدینه میبایست نصف خانههای خودشان را در اختیار مهاجرین قرار میدادند. آیا این، کم حادثهای است؟ امّت اسلامی اینطوری شکل گرفت.
در آخرالزمان چه اتفاقی میافتد؟ به امام باقر(ع) میگفتند قیام کنید چون شما اینهمه شیعه دارید، مثلاً اگر شما سیصد و سیزده نفر میخواهید ما پنجاه هزار نفر هستیم! حضرت میفرمودند آیا راحت و بدون هیچ مشکلی از پول هم برمیدارید؟ گفتند نه؛ فرمود: اینها که در دادنِ پول، بخیل هستند پس در دادن خون، بخیلتر خواهند بود «یَجِیءُ أَحَدُهُمْ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ مِنْهُ حَاجَتَهُ؟ فَقَالَ لَا؛ قَالَ فَهُمْ بِدِمَائِهِمْ أَبْخَلُ» در عهد امام زمان(ع) افراد از پول همدیگر برای رفع نیازشان برمیدارند و کسی مانع نمیشود «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَتِ الْمُزَایَلَةُ وَ یَأْتِی الرَّجُلُ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ لَا یَمْنَعُه»(اختصاص، شیخ مفید/ص24) پس هنوز وقت ظهور نشده است. آیا الآن ما اینطوری هستیم؟ لازمۀ دولت کریمه این است که ما عزّت همدیگر را حفظ کنیم و برای عزّت همدیگر بمیریم. الآن همین مسلمانها و مؤمنین در رسانهها همدیگر را قیچی قیچی میکنند؛ عین آب خوردن دروغ میگویند؛ بین دو نفر اختلاف هم نباشد اختلاف میاندازند. اصلاً وضعیت خیلی وحشتناک است. آیا ما با این وضعیت، مستحقّ دولت کریمه هستیم؟
تا وقتی در یک جامعه «مواسات» مرسوم نشود عدالت تحقق پیدا نمیکند
وقتی من بدیهای خودمان را نگاه میکنم، واقعاً امیدم برای ظهور عاجل کم میشود. منتها امیدم را اینطوری اضافه میکنم که به آن تعداد خوبهایمان نگاه میکنم. میگویم به آن تعداد خوبهایمان نگاه کن مثل شهید شاطری که وقتی به شهادت رسید خیلیها آمدند بودجههایشان را بگیرند. به آنها گفته شد که اصلاً چنین بودجهای نداریم! گفتند هر ماه ایشان این پولها را برای اینطور مخارج به ما میدادند. بعد فهمیدند ایشان آن پولها را از حقوق خودش میداد. وقتی آدم اینها را نگاه میکند میگوید آقا یابن الحسن! بهخاطر اینها بیا.
اگر در جامعه، آدمها اینطوری تربیت نشوند، مسئولیناش هم درست نخواهند شد! مسئول واقعی یعنی مأمور راهنمایی رانندگی که در خیابان ایستاده و دود ماشینها را میخورد برای اینکه راه مردم باز بشود، او اول مردم را به خانه میفرستد، بعداً خودش میرود. نه اینکه چهارراه را رها کند و زود برود. مسئولینی که به فکر جیب خودشان هستند یا رانتخواری میکنند، انگار چهارراه را رها کردهاند و رفتند و حاضر نیستند دود ماشینها را بخورند. در واقع حرفشان این است، میگویند: من بنشینم اینجا کار تو را راه بیندازم و برای تو یک امضا کنم که تو بروی پولدار بشوی؟!
اگر شما ده برابر میزان فعلی هم قوۀ قضائیه را دنبال دزدها بفرستید، تا در یک جامعهای مواسات مرسوم نشود عدالت تحقق پیدا نمیکند. باید «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» (حدید،25)، برقرار بشود! و الا نمیشود ما زندگی توأم با قسط نداشته باشیم بعد دنبال یک حکومت پر از عدل باشیم. این شدنی نیست. البته میشود شعارش را داد و یکیدو نفر هم بهطور مقطعی پیدا کرد که دنبال عدالت باشند. ولی چون تعداد پروندهها خیلی زیاد است نمیرسند، یا ممکن است در رسیدگی به پروندهها افراد نفوذی هم پیدا بشوند و در اجرای عدالت مانع ایجاد کنند، یعنی میروند از آنجا هم کار را خراب میکنند.
«احساس مسئولیت نسبت به بقیۀ مؤمنین» یکی از ابعاد احساس مسئولیت است
پس یک بُعد احساس مسئولیت «احساس مسئولیت نسبت به بقیۀ مؤمنین» است. یک نفر پیش امام صادق(ع) آمد و گفت: ما شنیدهایم که اگر کسی در تجارت از برادر دینی خودش سود بگیرد رباست. فرمود بله؛ ولی این حکم برای بعد از ظهور است، الآن گرفتن سود در معامله با برادر دینی اشکال ندارد. «قُلْتُ فَالْخَبَرُ الَّذِی رُوِیَ أَنَّ رِبْحَ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ رِبًا مَا هُوَ قَالَ ذَاکَ إِذَا ظَهَرَ الْحَقُّ وَ قَامَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ أَمَّا الْیَوْمَ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ یَبِیعَ مِنَ الْأَخِ الْمُؤْمِنِ وَ یَرْبَحَ عَلَیْهِ»(منلایحضره الفقیه، شیخ صدوق /ج3 /ص313)
آن زمان مواسات خیلی شدیدتر از این حرفها میشود! ما میخواهیم خودمان را برای آن زمان آماده کنیم. به یک تعبیری انگار که هر یک از ما، نوکر یا خادم بقیۀ مؤمنین و شیعیان است. همانطور که افراد یک خانواده از هم مزد نمیگیرند؛ شیعیان هم مثل یک خانواده بزرگ میشوند. شیعه یعنی این. آیا رسیدن به اینجا سخت نیست؟
باید مضامین اینچنینی را در ادبیات آئینی خودمان بالا ببریم و بخشی از شعرها را به این مطالب اختصاص بدهیم. بگوییم «یابن الحسن! میدانی چرا شما تنها هستی؟ چون هر کدام از ما تنها هستیم. خودخواهیِ ما، ما را تنها کرده لذا تو هم در این میان تنها هستی. تو فقط با کسانی از تنهایی در میآیی که تنها زندگی نکنند، با هم زندگی کنند.» البته بیان این مطالب، زبان شاعرانهای میخواهد که به زیبایی آن را در دلها جاری کند.
باید مفاهیم اخلاقی را از حالت موعظه بیرون بیاوریم و عملیاتی کنیم
باید مفاهیم اخلاقی در زندگیِ ما -حتی زندگی اقتصادی ما- عملیاتی بشوند. ما باید چهکار کنیم؟ مردم یک مسجد بهجای اینکه پولهایشان را در بانک بگذارند تا سرِ ماه مضاربه بگیرند-که این در واقع همان زندگی تنهایی و فردی است- با هم کارگاه درست کنند و استعدادهایشان را روی هم بگذارند. داریم از ماه رمضان خارج میشویم، چه چیزی میخواهیم با خود ببریم؟ تقوا. یک مصداق تقوا همین است که مردم بیایند پولهایشان را روی همدیگر بگذارند و یک کارگاه تولیدی راه بیندازند، یا اینکه مثلاً به کمک یک جوان تحصیلکردهای که در صنایع دانشبنیان تخصص دارد، تعاونی راه بیاندازند و اینطوری با هم زندگی کنند.
فعلاً لازم نیست جیبت را باز بگذاری که رفیقت هرچه نیاز داشت بردارد، فعلاً لازم نیست طوری زندگی مواساتی داشته باشی که هرچه رفیقت نداشت و تو بیشتر داشتی به او بدهی، اما حداقل «با هم کار کنید» در کار جمعی، طبیعتاً یکی کمتر کار میکند و یکی بیشتر، عیبی ندارد؛ بگذار ببرد. یکی کماستعدادتر است یکی پراستعدادتر، بگذار ببرد. بهجای اینکه بقیه را از طریق مزدوری و کارگری و کارمندی به بردگی بکشیم، به آنها بگوییم «شما هم شریک؛ با هم میرویم این حرکت را انجام میدهیم...» این علامت ایمان است. این کار در جامعۀ ما تبدیل به فرهنگ نشده است. این کار یکی از قدمهای اوّل آن شیعهگری است که ما میخواهیم، البته هنوز به آنجایی که امام باقر(ع) میفرماید نرسیدهایم.
ما باید مفاهیم اخلاقی را از حالت موعظه بیرون بیاوریم و عملیاتی کنیم. عالمِ کدام مسجد از نظر اخلاقی خوبتر کار کرده است؟ آن مسجدی که تعاونی بیشتر داشته باشد و اهالیِ آن مسجد، پولهایشان را روی همدیگر ریخته باشند و با هم کار کرده باشند. یا اگر پول ندارند، مثلاً زیرزمین خانه را در اختیار خانمهای محل بگذارد تا جمع بشوند با هم سبزی پاک کنند و بستهبندی کنند و اینطوری با همدیگر یک کاری انجام بدهند و پول این کار را همین خانمها ببرند، این کارها سرمایۀ زیادی هم نمیخواهد. یکجایی دربارۀ این موضوع صحبت میکردیم، گفتند «ما در هیئتمان این کار را کردیم اما یکی از اعضای هیئت، پولها را برداشت برد» گفتم مگر خدا خبر نداشت این اتفاقها میافتد؟ امام موسیبن جعفر(ع) نماینده تعیین کرده بود، اما نمایندۀ ایشان، پولها را برداشت برد و یک فرقۀ جدیدی درست کرد! بله، این اتفاقها هم میافتد اما باید این آسیبها را ببینیم و از این آسیبها عبور کنیم.
خداوند بهواسطۀ پیامبر(ص) بین مؤمنین انس و الفت ایجاد کرد
خداوند متعال در یکی از آیات قرآن به پیامبر(ص) میفرماید: تو اگر پولهای زمین و آسمان را خرج میکردی که بین مردم الفت ایجاد کنی نمیتوانستی. این الفت را من ایجاد کردم. «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیم» (انفال،63) اوس و خزرج میخواستند بروند بیرون شهر و بهخاطر آن دعواهای قبلیشان با هم دعوا کنند. رسول خدا(ص) خبردار شدند و آمدند و تذکر دادند و زندگی برادرانه شد! اینها همانجا همدیگر را بغل گرفتند و گریه کردند. یک تحوّلی در آنها ایجاد شده بود.
از طرف دیگر، مهمترین- و شاید تنها مورد- قهر رسول خدا(ص) از مردم در طول دوران بعثت ایشان کجا بود؟ جایی بود که عبدالله بن اُبَیّ بین مهاجرین و انصار، دوقطبی درست کرد و اختلاف انداخت «یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَعْلَمُون» (منافقون،8) بنا بود کاروان استراحت کند چون همه خسته بودند ولی وقتی رسولخدا(ص) از این ماجرا مطلع شد، اجباراً همه را حرکت داد. حدود دوازده ساعت پیامبر اکرم(ص) با مردم صحبت نکرد. یک نفر آمد گفت آقا یا رسول الله(ص)! چرا شما صحبت نمیکنید؟ فرمود مگر نمیبینی چه گفته؟! بعد سورۀ منافقین در حقّ عبدالله بن اُبی نازل شد که گفت ما دوگانۀ مهاجر و انصار درست میکنیم و عزیزتر (یعنی خودش) ذلیلتر را از مدینه اخراج میکند. (لَئنِ رَّجَعْنَا إِلىَ الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنهَْا الْأَذَل؛ منافقون/8)
دستور قرآن به «وصلکردن همۀ نیروهای جامعه در جمیع شئون زندگی»
قرآن در آیۀ دیگری میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون» (آل عمران،200)؛ «اصْبِرُوا» یعنی هر کدامتان به تنهایی آدم خوبی باشید و در مشکلات صبر کنید. علامۀ طباطبایی دربارۀ معنای «صابِرُوا» میفرماید: «مصابره عبارت است از اینکه جمعیتی به اتفاق یکدیگر اذیتها را تحمل کنند و هر یک صبر خود را به صبر دیگری تکیه دهد و در نتیجه برکاتی که در صفت صبر هست دست به دست هم بدهد».
ایشان دربارۀ «رابطوا» میفرماید: «مرابطه از نظر معنا اعم از مصابره است (یعنی با هم صبر کردن) چون مصابره عبارت بود از وصلکردن نیروهای مقاومت افراد جامعه در برابر شدائد و مرابطه عبارت است از همین وصلکردن نیروها امّا نه تنها نیروی مقاومت در برابر شدائد، بلکه همۀ نیروها و کارها در جمیع شئون زندگی، چه در حال شدّت و چه در حال رخاء و خوشی.» (تفسیر المیزان /ج4/ص144)
طبق روایت، هر مؤمنى که بتواند نیاز مؤمنی را رفع کند ولی نکند، به خدا و پیامبر خیانت کرده است
حالا چند روایت برای شما بخوانم که در اول بحث قولش را دادم. امام صادق(ع) میفرماید: «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَیْئاً مِمَّا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَیْرِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَیْنَاهُ مَغْلُولَةً یَدَاهُ إِلَى عُنُقِهِ فَیُقَالُ هَذَا الْخَائِنُ الَّذِی خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ.»(کافی /ج2/ص367)؛ هر مؤمنى که بتواند نیاز مؤمن دیگر را رفع کند- خواه از خودش و خواه از دیگرى (با وساطت)- و چنین نکند، خدا در روز قیامت او را با چهرۀ سیاه و چشمان برگشته و دستهاى بهگردن آویخته بر مىانگیزد و گفته مىشود که: این است آن خائنى که به خدا و رسول خدا(ص) خیانت کرده است؛ آنگاه فرمان مىرسد تا او را در آتش بیاندازند. تو داشتی ولی چرا ندادی؟
امام صادق(ع) در روایت دیگری میفرماید: «مَنْ کَانَتْ لَهُ دَارٌ فَاحْتَاجَ مُؤْمِنٌ إِلَى سُکْنَاهَا فَمَنَعَهُ إِیَّاهَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَا مَلَائِکَتِی أَ بَخِلَ عَبْدِی عَلَى عَبْدِی بِسُکْنَى الدَّارِ الدُّنْیَا وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَسْکُنُ جِنَانِی أَبَداً» (کافی /ج2/ص367) هر کس خانهاى داشته باشد که مؤمنى به آن نیازمند است و او از دادن خانهاش به آن نیازمند خوددارى کند، خداى بزرگ مىگوید: «اى فرشتگان من! بنده من به جا دادن بندۀ دیگرم در خانه دنیا بخل ورزید، سوگند به عزّت و جلالم که هرگز او در بهشتهاى من جا نخواهد یافت»
اینطور کارها قسمت سخت ماجراست. اینکه هر کسی در لاک فردیِ خودش خوب باشد، راحت است. اما باید بهسمت این نوع زندگی جمعی برویم، نه زندگی جمعیِ کمونیستی که قانون مالکیت را بردارد و تفاوتها را از بین ببرد و سر ثروتمندها را ببُرد! بلکه زندگی جمعی با اخلاق و ارادۀ خودمان. اینطور زندگی کردن یک اتفاقهایی را در جامعه رقم میزند که شرح مفصّلی دارد.
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید