اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۵
علّت اصلیِ مظلومیت علی(ع)، مشارکتخواهی از مردم در مرحلۀ فهم و اقدام است
شناسنامه:
- زمان: ۱۴۰۲/۰۱/۲۷ - سحرهای رمضان
- مکان: شبکۀ ۳ سیما - برنامۀ ماه من
- مناسبت: رمضان
- پروندۀ ویژه این مبحث: اینجا
حجتالاسلام علیرضا پناهیان در سحرهای ماه مبارک رمضان با حضور در برنامه «ماه من» که بهطور مستقیم از شبکه سه پخش میشود دربارۀ تلقیهای ناصواب از دین و آثار تحریف دین به گفتگو میپردازد. در ادامه گزیدهای از بیست و پنجمین جلسه این مبحث را میخوانید:
آیا دلیل مظلومیت و غربت علی(ع) عدالت ایشان بود؟
ما در برخورد با مسائل تاریخی میتوانیم به صورت خیلی کلی برخورد کنیم؛ مثلاً دربارۀ مردمِ زمان امیرالمؤمنین(ع) بگوییم که «آنها آدمهای بدی بودند و سخنان امیرالمؤمنین(ع) را گوش نکردند و...» و به این شکل، خودمان را از ارائۀ تحلیل، خلاص کنیم.
این سؤال را در جلسه قبل مطرح کردیم که چرا خیلی از مردم و حتی یاران امیرالمؤمنین(ع) مدیریت ایشان را ضعیف میدانستند و چرا حکومت حضرت در ظاهر موفق نبود؟ برخی از جوابهای مشهور را هم بیان کردیم و گفتیم که اینها علت اصلی نبوده است. مثلاً برخی، علت مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین(ع) را عدالت ایشان میدانند درحالیکه طبیعتاً مردم باید عدالت را دوست داشته باشند و همراهی کنند، اما آنطور که باید، همراهی نکردند. ضمن اینکه صرفاً بعضیها بودند که عدالت حضرت به ضرر آنها بود، اینها مگر چقدر نفوذ داشتند و با توجه به حضور امیرالمؤمنین(ع) در میان مردم، مگر چقدر میتوانستند نفوذ داشته باشند؟!
در طول انقلاب خودمان بارها شده است که خواص و نخبگان، خیانتهایی کردند. مثلاً در زمان حضرت امام(ره)، برخی از نخبگان جامعه حتی برای ترور حضرت امام(ره) اقدام کردند، یا اینکه شخصی مثل بنیصدر آمد و چقدر خیانت کرد! ولی امت و امام، دست به دست همدیگر دادند و این خواص نابکار را کنار زدند و کار را جلو بردند.
دلیل عدم همراهی مردم با علی(ع) مشکلات اقتصادی یا تبلیغات دشمن نبود
در آن جامعۀ کوچک که امیرالمؤمنین(ع) با مردم ارتباط داشتند، طبیعتاً دشمنانِ حضرت نمیتوانستند صرفاً با شایعه، حضرت را از میدان بهدر کنند. ضمن اینکه منافعی که حضرت برای مردم آوردند، قابل انکار نبود. اینطور نبود که مشکلات به مردم هجوم آورده باشد و مثلاً مردم تحت فشار ناشی از مشکلات اقتصادی باشند. تقریباً چیزی به نام مشکلات اقتصادی نداشتند. مثلاً یک عدهای آمدند و علاوه بر زکات، یک مقداری پول اضافی در بیت المال گذاشتند. حضرت فرمود: این پول برای چیست؟ گفتند ما دارا هستیم، این هم برای بیت المال باشد، هرجا خواستید، خرج کنید. حضرت فرمود: بیت المال نیازمند نیست که صدقه قبول کند، خودتان بردارید و خرج کنید!
دربارۀ اینکه دیگران چه دلایلی را تصور میکنند بحث زیاد هست، این دلایل یا دقیق نیست یا کلاً غلط است. اینکه برخی میگویند تبلیغاتی که علیه امیرالمؤمنین(ع) میشد، خیلی قوی بود، کلاً غلط است؛ چون خود امیرالمؤمنین(ع) بهترین خطبهها را میخواندند و در تبلیغات بسیار قوی بودند.
برخی از دلایل هم دقیق نیست، مثلاً میگویند «مردم ولایتمدار نبودند» این تا حدی درست است، اگر مردم ولایتمدار بودند و ولایت را میفهمند که مشکلات حل میشد، ولی اگر بخواهیم دقیق از نظر اجتماعی نگاه کنیم، باید بگوییم: «مگر مردم شام ولایتمدار بودند؟!» نه، آنها هم ولایتمدار نبودند. یا اینکه برخی میگویند «مردم دنیازده بودند» بله این حرف درستی است و این تعبیر در کلمات امیرالمؤمنین(ع) هم وجود دارد. ولی اهل شام هم همینطور بودند.
یا برخی میگویند: جنگ موجب شد کار برای مردم و امیرالمؤمنین(ع) سخت بشود. بله، ولی جنگ برای طرف مقابل(یعنی معاویه) هم سخت بود. لشکر معاویه که بیشتر از سپاه امیرالمؤمنین(ع) کشته شدند ولی تا آخر ایستادند! چرا اینها که اتفاقاً کمتر کشته داده بودند، بریدند؟ در توجیه این مسئله باید بگوییم که معاویه توانست آن مردم را هماهنگ کند، ولی امیرالمؤمنین(ع) نتوانست مردم را هماهنگ کند. این دوباره همان حرف است که میگفتند «یا علی، تو مدیریت بلد نیستی!»
باید دید که چرا مردم با امیرالمؤمنین(ع) همراهی نمیکردند؟ حضرت به مردم میفرمود: من میدانم شما را چطور باید درست کنم ولی نمیخواهم کار شما را اصلاح کنم به قیمت افساد خودم «إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ وَ یُقِیم أَوَدَکُمْ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ لَا أُصْلِحُکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی» (الغارات،ج2، ص428)
یک راه اداره جامعه این است که از مردم مشارکت نخواهید و با زدو بند سیاسی کارها را پیش ببرید
اینکه امیرالمؤمنین(ع) میفرماید «من میدانم با شما چطور باید برخورد کرد» نکتهاش اینجاست؛ یک راه ادارۀ جامعه این است که شما با مردم طوری برخورد کنید که آنها را مطلق اداره کنید؛ که این یک تعبیرش دیکتاتوری است، یعنی مسئولیتی به مردم ندهید، مشارکتی از مردم نخواهید و خودتان با زد و بند سیاسی مثلاً با استفاده از رؤسای قبایل و افراد ذینفوذ، کارها را پیش ببرید کمااینکه میگویند «کدخدا را ببین، ده را بچاپ!»
امیرالمؤمنین(ع) هم میتوانست این کار را انجام بدهد و جامعه را اینگونه اداره کند! اینکه حضرت میفرماید «تقوا به من اجازه نمیدهد» منظور چیست؟ نه اینکه مردم از ایشان انتظار داشتند یک جنایتی انجام بدهد! نه، منظور این است که مثلاً در مرحلۀ فهم مردم، به جای اینکه مردم خودشان بفهمند، ایشان بخواهد یک روشنگریهایی بکند که نباید انجام بدهد!
روشنگری در زمان پیامبر(ص) چگونه بود؟ امیرالمؤمنین(ع) هم دارد سیرۀ پیامبر(ص) را اجرا میکند. شیوۀ مدیریت امیرالمؤمنین(ع) همان شیوۀ پیامبر(ص) است. شیوۀ مدیریت پیامبر(ص) هم به گونهای بود که بعد از حضرت، مصائب و مسائل فاطمیه پیش آمد. این زمینهها را چه چیزی ایجاد کرد؟ این شیوۀ مدیریت رسولخدا(ص) بود که به همه جرأت داد و برخی از آن سوءاستفاده کردند.
علی(ع) از مردم میخواست با تشخیص خودشان در کارها مشارکت کنند ولی مردم نمیخواستند
تقوای امیرالمؤمنین(ع) هم به ایشان اجازه نمیدهد که در مدیریت، جلوی این جرأت دادن را بگیرد. تقوای حضرت اجازه نمیدهد که از مردم انتظار بصیرت نداشته باشد و مثلاً بگوید «من خودم کارِ شما را میسازم و درستتان میکنم!» نه، حضرت باید کاری کند که مرد خودشان تشخیص بدهند. همانطور که قبلاً بیان شد، دین ما بیشتر از اینکه دین تکلیف باشد، دین تشخیص است.
حتی یک گروهی آمدند و رئیس آنها (عَدىّ بن حاتم) به مردم و بزرگان کوفه گفت: ما با امیرالمؤمنین(ع) بیعت نکردهایم که او را تنها بگذاریم. بعد به امیرالمؤمنین(ع) گفت: من هزار نفر آدم دارم، اجاز بدهید برای جلوگیری از غارتهای عوامل معاویه، برویم و با آنها بجنگیم... حضرت فرمود: من نمیخواهم که فقط یک قبیله حرکت کند بلکه میخواهم همه مشارکت داشته باشند.
حضرت میخواست که مردم با تشخیص خودشان در کارها مشارکت کنند. لذا در جای دیگری به مردم میفرماید: من بلد هستم و میدانم چگونه شما را به راه راست بیاورم و مجبور کنم که از من اطاعت کنید، من میدانم چه چیزی شما را درست میکند اما نمیخواهم شما را اصلاح کنم با افساد خودم! (وَ إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ وَ یُقِیم أَوَدَکُمْ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ لَا أُصْلِحُکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی؛ الغارات،ج2، ص428) یا میفرماید که تقوا به من اجازه نمیدهد که آنطور مدیریتی که شما از من میخواهید اعمال کنم، یا میفرماید که من نمیتوانم خودم را فاسد و خراب کنم تا امور شما را اصلاح کنم.
مبنای این حرف، آیۀ قرآن است که میفرماید: پیامبران میآیند تا مردم، خودشان به قسط قیام کنند. «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» (حدید، 25)
علّت اصلیِ مظلومیت علی(ع)، مشارکتخواهی از مردم، در مرحلۀ فهم و اقدام است
علّت اصلی مظلومیت امیرالمؤمنین علی(ع)، علّت مظلومیت چهارده معصوم و خصوصاً پنج تن آل عبا، مشارکتخواهی از مردم، اولاً در مرحلۀ فهم است، ثانیاً در مرحلۀ اقدام است و این خیلی چیز عجیبی است.
مشارکتخواهی برای چیست؟ برای اینکه مردم را رشد بدهند، اصلاً فلسفۀ خلقت، این است! انگار خداوند میخواهد بگوید: علی جانم، تو اگر میخواهی بدون مشارکت مردم و صرفاً با کمک یک گروهی از مؤمنین، کار همۀ مردم را درست بکنی و جلو ببری، پس ما مردم را برای چه خلق کردهایم؟ پس ما برای چه داریم امتحان میگیریم؟ باید صبر کنی تا این ظرفیت عمومی مردم بیاید پای کار!
مشکل حضرت موسی با بنیاسرائیل، چه بود؟ بنی اسرائیل میگفتند که شما خودت برو موانع را برطرف کن و کارها را درست کن، ما اینجا نشستهایم (فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ؛ مائده، 24)
بنی اسرائیل با وجود از آنهمه نعمتی که از خداوند دریافت کردند و آنهمه معجزه که دیدند، دچار همین مسئله شدند. چرا برای آنها دوران «تیه» آغاز شد؟ چون خداوند با آنها این همه نعمت داده بود و بعد فرموده بود: حالا بیایید این کار را انجام بدهید؛ محلّ سکونت شما شهر قدس است، در آنجا افراد ظالمی هستند که شما باید بروید با آنها درگیر بشوید... نه نفر یا یازده نفر را حضرت موسی برای شناسایی و اطلاعات عملیات فرستادند. اینها وقتی که برگشتند گفتند: نه، ما نمیتوانیم با اینها بجنگیم. اما دو نفر گفتند که ما میتوانیم از پسِ اینها بر بیاییم. (قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ؛ مائده، 23)
ولی حرف آن هفت هشت نفر دیگر را قبول کردند. نتیجهاش چه شد؟ چهل سال اینها آواره بودند. به این میگویند «دوران تیه» (أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ ؛ مائده، 26) شبها حرکت میکردند اما صبح که هوا روشن میشد، میدیدند با اینکه خیلی حرکت کردهاند اما هنوز سر جای اول هستند! چهل سال این دوران طول کشید تا اینکه همه آنها مردند. (...حَتَّى إِذَا أَسْحَرُوا أَمَرَ اللَّهُ الْأَرْضَ فَدَارَتْ بِهِمْ فَیُصْبِحُوا فِی مَنْزِلِهِمُ الَّذِی ارْتَحَلُوا مِنْهُ فَیَقُولُونَ قَدْ أَخْطَأْتُمُ الطَّرِیقَ فَمَکَثُوا بِهَذَا أَرْبَعِینَ سَنَةً ؛ اختصاص، ص265)
علی(ع) مشارکت مردم را فلسفۀ ولایت، امامت و دین میداند
امیرالمؤمنین(ع) هم به مردم خودش فرمود که بعد از من، شما هم دچار تیه خواهید شد؛ یعنی دچار این سرگردانی خواهید شد. امیرالمؤمنین(ع) مشارکت مردم را فلسفۀ دین و امامت و ولایت میداند. حالا اینکه مشارکت مردم چقدر باید پای کار بیاید و خلاف این مشارکت عملکردن، چه اتفاقی را رقم میزند... اینها نکاتی است که باید در موردش صحبت کرد.
امیرالمؤمنین علی(ع) حتی گاهی از اوقات مثلاً لشکر هشت هزار نفره داشتند، اما برای بعضی از کارها، باز میآمدند و سخنرانی میکردند که بقیه مردم هم بیایند، وقتی مردم نمیآمدند، حضرت همان لشکر را هم میفرستادند که بروند! شاید خیلیها بگویند: خب با زد و بند، میشود کارها را پیش برد، حضرت هم میتوانست این کار را بکند. اما حضرت این شیوه را قبول نمیکرد و اصرار داشت که مردم مشارکت کنند.
چرا امامحسین(ع) از راه مخفی به کوفه نرفت؟
بعضیها به اباعبدالله الحسین(ع) گفتند که از راه مخفی به سمت کوفه حرکت کنید! اگر امام حسین(ع) از راه مخفی به کوفه میرفت، کار تمام بود. اگر امام حسین(ع) این کار را میکرد، آن چند هزار نفری که از ترس عبیدالله بن زیاد به کربلا نیامدند و بعداً در قیام توّابین به شهادت رسیدند، همۀ آنها به امام حسین(ع) دست میدادند. ولی حضرت قبول نکرد و از راه اصلی و عمومی حرکت کرد چون میخواست که مردم باخبر بشوند. چون مردم باید بفهمند. مردم باید اقدام کنند. اینکه مردم باید مشارکت کنند، چیز عجیبی است!
إنشاءالله فردا میخواهم عرض بکنم این چه انحرافی در دین است که مردم جامعۀ دینی مشارکت نمیکنند؟ یا مثل بنیاسرائیل میگویند «موسی، تو خودت و خدای خودت بروید» (فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ، مائده، 24) یا مثل زمان امیرالمؤمنین علی(ع) میگویند: تو و جمعی از یارانت بروید و مسائل را حل کنید و بار را روی دوش ما نگذارید... تا اینکه برسد به زمان حضرت ولیّ عصر ارواحنالهالفداء که در آن زمان، مشارکت مردم، حداکثری است.
چه تحریفی در دین موجب میشود احساس مسئولیت عمومی ایجاد نشود؟/ تا احساس مسئولیت و مشارکت مردم، تقویت نشود امام زمان(ع) نمیآید
این چه تحریفی در دین است که موجب میشود احساس مسئولیت عمومی ایجاد نشود؟ این همان اصل تحریف است. و الّا معتقد بودن به امامت و عصمت امیرالمؤمنین(ع) و ولایت امیرالمؤمنین(ع) که کاری ندارد! بسیاری از آن مردم، فضائل امیرالمؤمنین را میدانستند.
امام زمان(ع) هم تا وقتی که این احساس مسئولیت عمومی و احساس مشارکت مردم، تقویت نشود، تشریف نمیآورد، یعنی وقتی میآید که ما دین را همین احساس مسئولیت و احساس مشارکت بدانیم. تا وقتی که این احساس را نداشته باشیم اصلاً حضرت نمیآید! چون حضرت نمیخواهد بیاید که دوباره با مظلومیتهایی شبیه مظلومیتهای امیرالمؤمنین(ع) مواجه بشود.
إنشاءالله این انقلاب که موجب شده است ما برای این احساس مسئولیت در امور اجتماعی، تمرین کنیم و برای این انگیزه و این بصیرت یافتن در جهت مشارکت عمومی تمرین کنیم، هرچه زودتر مقبول حضرت ولیّ عصر(ع) قرار بگیرد و ما را به فرج و ظهور ایشان متّصل کند.
(الف2/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید