حسینیه آیت الله حقشناس(ره) - چگونه آسودهتر زندگی کنیم؟/ -ج2
مهمترین فایدۀ راحتی و آسودگی چیست؟
شناسنامه:
- مکان: حسینیه آیت الله حقشناس(ره)
- زمان: 1396/07/01
- صوت: اینجا
- مطالب مرتبط: اینجا
- لینک تلگرامی: اینجا
- گزارش تصویری: اینجا
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
آنچه موجب فکر و اندیشۀ بالنده میشود، آسودگی و آرامش است/ راحتطلبی را نباید نابود کرد؛ باید آن را کنترل و مدیریت کرد/ شرعاً موظفیم برخی راحتیها و آسودگیها را برای خودمان فراهم کنیم/ بهخاطر همۀ لحظاتی که آسایش نداشتی استغفار کن/ یکی از شاخصهای زندگی سالم، حفظ آرامش در رنج و گرفتاری است/ دین برای رسیدن به راحتیِ خوب راهکار ارائه میکند و مهارتهای لذتبردن از زندگی را یاد میدهد./ اگر مؤمنین از تقوا و ایمانشان برای رسیدن به آسودگی بهره ببرند، سایر مردم عاشق دین میشوند!
در ادامه بخشهایی از دومین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در حسینیه آیت الله حقشناس(ره) با موضوع «چگونه آسودهتر زندگی کنیم؟» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی میخوانید:
- راحتطلبی یک امر غریزی است اما میتواند تورم پیدا کند، سرطانی شود و انسان را به سقوط بکشاند. ما وظیفه نداریم راحتطلبی را در خودمان نابود کنیم بلکه باید آن را کنترل و مدیریت کنیم؛ این بهمعنای از بینبردنِ همۀ راحتیها نیست، اتفاقاً ما وظیفه داریم برخی از راحتیها و آسودگیها را برای خودمان فراهم کنیم.
- آسودهبودن(یعنی راحتیِ ممدوح و راحتطلبیِ خوب) باعث میشود که انسان حتی در رنج و گرفتاری هم آرامش داشته باشد. اصلاً یکی از شاخصهای زندگی سالم همین است که انسان در اوج گرفتاریها، بتواند آرامش خود را حفظ کند.
- بهدست آوردن راحتیِ خوب در بالاترین سطح، نهتنها اشکالی ندارد، بلکه در روایات، برای بهدست آوردنش راههایی هم معرفی شده است؛ مثل زهد که بزرگترین راحتی است (الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا الرَّاحَةُ الْعُظْمَى؛ غررالحکم/۱۳۱۶) پس اینکه «چگونه آسودهتر زندگی کنیم؟» یکی از پاسخهایش زهد است.
- راحتی و آسودهبودن، هم جنبۀ روحی و روانی دارد و هم جنبۀ جسمی و محیطی. اسلام برای آسودگیهای جسمی هم توصیههای فراوانی دارد(در امور بهداشت و تغذیه، نحوۀ غذاخوردن و..) ولی متأسفانه ما اکثراً رعایت نمیکنیم و در نتیجه، جسممان اذیت میشود.
- اگر ما از دین برای کسبِ راحتی و آسودگی استفاده کنیم آنوقت فرق بین مؤمن و غیرمؤمن، متقی و غیرمتقی، شناخته میشود و فایدۀ دین کاملاً معلوم میشود. اگر مؤمنین از تقوا و ایمانشان برای بهدست آوردنِ آسودگی، بهره ببرند و-حتی در اوج مشکلات- آسودگی در چهرۀ مومنین دیده شود، مردم به دین اقبال پیدا میکنند و عاشق دین میشدند.
- خیلیها به ناآسودگی خو کردهاند، به حدی که اصلاً متوجه نمیشوند ناآسوده هستند و تقاضای آسودگی هم ندارند! یکی از علامتهای خوکردن به ناآرامی این است که وقتی مشکلاتِ انسان برطرف میشود و بیکار میشود سراغ نگرانیهایش میرود؛ اصلاً نمیتواند بدون نگرانی زندگی کند، انگیزۀ همۀ رفتارهایش رفع نگرانی است!
- بسیاری از ناآرامیها برای انسان موجب گناه میشود. بعضی از ناآرامیها هم خودش گناه است و باید از آن استغفار کرد. بگو: «خدایا من بهخاطر همۀ لحظههایی که آسایش نداشتم استغفار میکنم»
- آرامش و آسودگی، یکی از نیازهای بشر و یکی از وجوه عالی زندگیِ مؤمنانه است؛ نباید انکارش کنیم، باید به سمتش هم برویم و آن را بهدست بیاوریم.
- طبق کلام علی(ع)، مؤمنین علاوه بر اینکه از معنویات لذت میبرند، از دنیا هم نسبت به دیگران، بیشتر لذت میبرند (نهجالبلاغه/ نامه۲۷) چرا؟ چون بلد هستند چگونه از دنیا لذت ببرند، چون دین مهارتهای لذتبردن از زندگی را آموزش میدهد. یکسری تکنیکهای روانشناسانه در دین ما هست که اگر اینها را بلد باشیم، از زندگیمان بیشتر بهره و لذت میبریم.
- حالا انسان مؤمن، این راحتی و آسودگی را برای چه میخواهد؟ مهمترین فایدهاش چیست؟ امام صادق(ع) میفرماید: «سَبَبُ الْفِکْرِ الْفَرَاغُ وَ عِمَادُ الْفَرَاغِ الزُّهْد» (مصباحالشریعه/۲۳) چیزی که موجب فکر و اندیشۀ بالنده میشود فراغت و آسودگی است؛ ما آسودگی را برای همین میخواهیم.
- میدانید فکرکردن چقدر لذت دارد! فکرکردن یکی از عبادات مهم اولیاء و بزرگان است که بسیار لذتبخش است، اما اگر سبک زندگیِ ما غلط باشد اجازۀ فکرکردن و اندیشیدن پیدا نمیکنیم، اگر هم به فکر فرو برویم، بیشتر سراغ نگرانیهایمان خواهیم رفت!
- فکر با علم، خیلی فرق میکند. علم بهخودیِخود چندان نجاتبخش نیست. چیزی که علم را ارزشمند و ثمربخش میکند این است که به فکر منتهی بشود. فکر، حرکت بین معلومات است؛ اگر روی همان چیزهایی که میدانیم، درست فکر کنیم، به عالیترین نتایج میرسیم.
- کسی که رئیس و مدیر یک مجموعه است، باید آرامش و آسودگی داشته باشد تا بتواند درست فکر کند و راه ادارۀ آن مجموعه را پیدا کند. بعضی از مدیرها خیلی ناآرام هستند، اصلاً فراغت و آسودگی ندارند تا به آدمها و استعدادهایشان نگاه کنند! اینها چطور میتوانند دربارۀ آیندۀ سیاستها فکر کند؟ آیا آنها میتوانند یک جامعه را اداره کنند؟!