امام دل
همان طور که حاکمیت اما در جامعه موجب برقراری عدالت میشود...
اگر آدم درگیر با یک موضوع بسیار مهم و حیاتی باشد، دوستان او سعی میکنند نیازها و مسائل کوچک و فرعی او را برطرف سازند...
وقتی بنای مخالفت با جوجهای به نام "دلم میخواهد" نداشته باشیم، این جوجه تبدیل به غول بیشاخ و دم و اژدهای وحشتناک و بیرحمی خواهد شد که ما را به اسیری خواهد کشید؛ نه میمیریم که از دستش راحت شویم، نه اجازۀ حیات به ما خواهد داد. نه میتوانیم از او به جایی شکایت کنیم، نه جای دفاعی برای ما باقی میگذارد.
کسی که تعریف صحیحی از زندگی ندارد، نمیتواند به تعریف صحیحی از دین برسد. کسی که بهبود زندگی را نخواهد، ضرورت دینداری را هم درک نخواهد کرد. اگر کسی تعریفش از زندگی، انفعال در مقابل دوستداشتنیها نباشد و زندگی را کسب مهارت برای تغییر ذائقه و تکامل دوستداشتنیها بداند، دیندار میشود.
جهاد در راه خدا میزان علاقه و اعتقاد به خدا را نشان میدهد. اعتقاد به اینکه خدا این فرصت قربانی دادن را برای بندۀ خود پیش آورده است و علاقه به اینکه دوست داشته باشد در راه خدا قربانی بدهد.
اگر صفای باطن داشته باشیم، فریب ظاهر دنیا را نخواهیم خورد؛ اما شیفتۀ باطن دنیا خواهیم شد. آدم باصفا، صفای باطن دنیا را میبیند و مدهوش آن میشود. صفای باطن دنیا حرکت عاشقانه ذرات عالم به سوی خداست. صفای باطن عالم همان «یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ» است.
کسی که به خدا برسد دیگر نیاز به غیر خدا ندارد و از سر لطف و مهربانی با دیگران رفتار خواهد کرد؛ یعنی کسی را به دل نمیگیرد و برای همه دل میسوزاند. اگر با مردم اینگونه نیستیم هنوز به خدا نرسیدهایم.
آدم شاکر ذهنش دربهدر دنبال نعمت میگردد و هیچ نعمتی از دید او پنهان نمیماند و همیشه خود را غرق در خوشبختی میبیند اما آدم کفران نعمتکننده، تنها کاستیها را میبیند. شُکر یک رفتار ساده نیست، یک روحیه لطیف و طرز فکر صحیح است. ناسپاسی یک بیماری خطرناک و واگیردار است.
دنیا بستر شکفتن و رویش فطرت است؛ همانطور که زمین محل رویش جوانههاست. مانند جوانهها آب و نانت را از زمین بگیر ولی با هر زحمتی خود را از میان گل و لای عبور بده و به سوی آسمان برو تا خورشید گرمت کند و در فضای باز نفس بکشی تا بزرگ شوی. هر چقدر به پایت کود ریختند به زمین برنگرد که پلاسیده میشوی و میمیری!