چرا ما در تبلیغات ضعیفیم؟ -ج6
چرا تبلیغات دشمنان دین راحتتر، اثر میکند؟/ کمک خدا به مؤمنین در مقابل تبلیغات دشمن چیست؟/ کدام قسمت از تبلیغات دین مؤثرتر است؟ قسمت اباعبداللهالحسین(ع)/ پیشنهاد برگزاری «همایش سالانۀ تقدیر از آثار آیینی» و انتخاب بهترین نوحههای سال
شناسنامه:
- زمان: 1400/06/03
- مکان: هیئت هنر - حوزۀ هنری
- موضوع: چرا ما در تبلیغات ضعیفیم؟
- صوت: اینجا
- فیلم: اینجا
علیرضا پناهیان در دهۀ دوم ماه محرم با حضور در «هیئت هنر» که امسال در محل حوزۀ هنری برگزار میشد، با موضوع «چرا ما در تبلیغات ضعیفیم؟» به سخنرانی پرداخت. در ادامه، فرازهایی از جلسه ششم این سخنرانی را میخوانید:
چرا تبلیغات دشمنان دین، راحتتر اثر میکند؟
چرا تبلیغات دشمنان دین و در واقع «دشمنان بشریت» نسبت به تبلیغات طرفداران دین یعنی طرفداران منافع حقیقی انسانها، راحتتر اثر میکند؟ یکی از دلایلش این است که آنهایی که ضدّ دین تبلیغ میکنند، یک ابزار یا وسیلۀ بُرنده به نام «هوای نفس» دارند. آنها از طریق هوای نفس، جاذبههایی را ایجاد میکنند که میتوانند دل مردم را ببرند. اما دین، برعکس آنها اتفاقاً مردم را از هوای نفس باز میدارد و دوست دارد تصمیمات و علاقههای مردم، گرفتار هوای نفس نباشد. همین مسئله باعث ایجاد یک نقطهضعف در تبلیغات ما میشود.
هوای نفس یعنی چه؟ هوای نفس یعنی دوستداشتنیهای کمارزش؛ کمارزش یعنی چه؟ یعنی دوستداشتنیهایی که لذّت زیادی در انسان تولید نمیکنند. خصوصیت مهم دوستداشتنیهای مبتنی بر هوای نفس این است که نقد و فوری است، لازم نیست زحمت بکشی تا این لذّتها را بفهمی. میتوانیم به هوای نفس بگوییم «دوستداشتنیهای سطحی» یا «لذّتهای فوری».
چرا بعضی از لذّتها ممنوع است؟ چون این لذّتهای سطحی و کمارزش برای انسان، شادمانی زیاد و خوشحالی عمیق ایجاد نمیکنند. مشکل این لذّتها این است که مانع رسیدن به لذّتهای عمیقتر و علاقههای پایدار میشوند. اصلاً لذّت حرام و لذّت حلال چه معنایی دارد؟ آن چیزی که حرام است، این است که انسان با لذّتهای کمتر و کِهتر، به لذّتهای برتر و عمیقتر نرسد. لذّت مناجات با خدا یک لذّت روحی است. کار خوب، جوانمردی، گذشت و مانند اینها همه لذّت دارد. اتفاقاً این لذائذ خیلی عمیقتر و خیلی سرِحالآورتر هستند. ولی لذتهای کمارزش، یعنی لذّتهایی که مقدار لذّتش کم است، آسیب روحی به دنبال دارد. روح انسان طوری ساخته شده است که اگر سراغ لذتهای کمارزش برود دیگر لذتهای عمیق را نمیتواند درک کند. (این مبحث خیلی مفصّل است و سالها قبل تحت عنوان «تنها مسیر» در اینباره بحث کردهایم.)
محور اصلی در مخالفت با انبیاء(ع) تبعیّت از هوای نفس است
قرآن میفرماید: «کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یَقْتُلُون» (مائده،70) هر زمان پیامبرى حکمى بر خلاف هوای نفسِ آنها مىآورد، عدهاى را تکذیب مىکردند و عدهاى را مىکشتند. همچنین قرآن میفرماید: در مقابل خداپرستان جریانی وجود دارد به نام هواپرستان؛ «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» (جاثیه،23)؛ اینها کسانی هستند که هوای نفس خودشان را معبود خود قرار دادهاند. بنابراین محور اصلی در مخالفت با انبیاء(ع) تبعیّت از هوای نفس است.
هوای نفس واقعاً به نفع آدم نیست اما یکذره به صورت کاذب و موقت، و البته فوری و بیزحمت، آدم را خوشحال میکند ولی از آنطرف عمیقاً به روح انسان صدمه میزند. چرا تبلیغات دشمنان دین میگیرد؟ چون روی هوای نفس استوار است. هوای نفس طرفدار بیشتری دارد. آدمهای سطحی هوای نفس را بیشتر میپذیرند. چرا تبلیغات دین نمیگیرد؟ چون با هوای نفس مخالفت میکند. آدمهای سطحی با انبیاء(ع) مشکل پیدا میکنند. در این جلسه، انشاءالله هم دربارۀ راهحلّش صحبت خواهیم کرد، هم از قرآن کریم استفاده خواهیم کرد.
کسانی که میخواهند هوای نفسشان را تحمیل کنند آن را تئوریزه میکنند و بهظاهر «معقول» جلوه میدهند
یکی از نهیهای فراوان به انبیاء الهی این است که «پیامبر من! از هوای نفس مردم تبعیّت نکن» مثلاً میفرماید: «وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ» (شوری،15). تنها موردی که در قرآن، مکرر آمده است که پیامبر نباید حرف این و آن، این گروه و آن گروه ذینفوذ، صاحبان ادیان و صاحبان فرَق منحرف را گوش کند، این است که میفرماید از هوای نفس اینها تبعیّت نکن «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ»
پیامبران خیلی محکم هستند و به کسانی که میخواهند هوای نفس خودشان را به ایشان تحمیل کنند، راحت میگویند: «نه!». اینها وقتی میخواهند هوای نفس خودشان را تحمیل کنند، نمیگویند که «این هوای نفس ما است!» بلکه هوای نفسشان را تئوریزه میکنند و آن را خیلی زیبا و بهظاهر علمی، نشان میدهند. مثلاً ممکن است بعضی افراد به خاطر اختلالات ژنتیک یا اختلالات هورمونی به بیماریِ روانی عصبی و جسمی همجنسگرایی یا همجنسبازی مبتلا شده باشند. اما برای اینکه این همجنسگرایی بین مردم عادی بشود و این را بپذیرند، نمیگویند که بگذارید مردم هر کاری دلشان میخواهد بکنند، بلکه این را تئوریزه میکنند و میگویند «این هم یکی از حقوق بشر است!»
بوسنی تنها کشور اسلامیِ اروپاست. صربها قتلعامی گستردهای در آنجا راه انداختند که مبادا این کشور پا بگیرد. بوسنی سرزمینی بسیار خرّم اما فقیر است، چرا فقیر است؛ چون این کشور اسلامی است، نمیگذارند که آباد و ثروتمند بشود. بههمین خاطر، معمولاً اگر دست مردمشان به جایی برسد، مهاجرت میکنند. سفیری که آمریکا به این کشور فرستاده است یک همجنسباز است که اصرار دارد شما باید همجنسبازی را در اینجا به عنوان احترام به حقوق اقلیتها قانونی بکنید. تظاهرات همجنسبازها را هم در آن کشور راه انداختند و خودِ سفیر آمریکا هم در آن شرکت میکند. اینها وقتی که میخواهند هوای نفس را تحمیل کنند، آن را تحت عنوان حقوق بشر، یا تحت عنوان آزادی و... تئوریزه میکنند تا آن را معقول جلوه بدهند. در جلسات قبل، دربارۀ ربط بین برخی دانشهای بیاساس یا دانشهای تولیدشدۀ طواغیت، با تبلیغاتی که انجام میدهند، صحبت کردیم. فکر نکنید مخالفان دین، مستقیماً فریاد میزنند که ما هوای نفس خودمان را میخواهیم! بلکه آن را در قالب حرفهای قشنگ و مردمپسند، مطرح میکنند.
پیامبران، انسانها را به لذّت پایدار و عمیق دعوت میکنند/ هوای نفس به انسان لطمه میزند
پیامبران الهی خیلی صریح و صادقانه میگویند «نه! هوای نفس ممنوع است، نباید این کار را بکنید چون لطمه میخورید» آن چیزی که برای مردم، ملموس است لذّت هوای نفس است. بعضیها دین را مسخره میکنند و میگویند: «دین میگوید کلاً هر چیزی لذّتبخش باشد حرام است!» درحالیکه واقعاً اینطور نیست، بلکه دین بهدنبال لذت عمیقتر است؛ حتی در زمینههای مادی و جسمی. مثلاً اگر دین به کمخوردن توصیه میکند برای این است که لذت غذاخوردن افزایش پیدا کند. اگر توصیه به روزه میکند برای این است که لذت افطار خیلی بیشتر از لذت یک غذای معمولی است.
پیامبران یک ضدّ تبلیغ دارند. آنها انسانها را به لذّت پایدار، لذّت عمیق و لذّتی دعوت میکنند که باید بهخاطرش رنج بکشی تا آن را اکتساب کنی. این راه تا حدودی طولانی و سخت است. اما مخالفان پیامبران آدمها را به لذتهای سطحی دعوت میکنند. طبیعتاً کار آنها میگیرد ولی کار پیامبران نمیگیرد.
در امر تبلیغ، کمک خدا به پیغمبر این است که ایمان را برای ما «محبوب» و «زیبا» قرار میدهد
قرآن کریم میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُون»(حجرات،7)؛ و بدانید که پیامبر خدا در میان شماست [و بر شما واجب است در همه امور از او پیروى کنید]، اگر او در بسیارى از کارها از شما پیروى کند، قطعاً دچار گرفتارى و زحمت مىشوید، ولى خدا ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دل هایتان زینت داد، و کفر و بدکارى و نافرمانى را ناخوشایند شما ساخت، اینها هدایتیافته هستند.
وقتی قرآن میفرماید: «لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ» اگر رسولخدا(ص) حرفهای شما را گوش بکند، شما خودتان اذیت میشوید؛ این عبارت تعبیر دیگری برای این است که «ای پیغمبر! از هوای نفس آنها تبعیّت نکن» پس حالا که اینطور است خدایا، یک کاری بکن که رسولخدا(ص) در تبلیغش موفق بشود، اگر قرار باشد رسولخدا(ص) اصلاً حرف مردم را گوش نکند، موفق نمیشود، بلکه دشمناناش موفق میشوند. دقت کنید، خداوند متعال در عبارت بعد چه میفرماید؟ «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ»؛ حالا که پیامبر نباید حرف شما را گوش کند، خدا برای جبران، ایمان را برای تو محبوب و دوستداشتنی میکند و آن را در دل تو زیبا قرار میدهد. این کمکی است که خدا در تبلیغات به پیغمبر میکند.
در تبلیغات دینی و تبلیغاتِ پیامبران، با هوای نفس آدمها که برایشان جذابیت دارد، مخالفت میشود. در تبلیغات دینی، انسان به لذتهایی که عمیق هستند و بهسادگی، کسی به آن دسترسی پیدا نمیکند دعوت میشود. مثلاً پیامبر به لذّت معنوی دعوت میکند، بسیاری از افراد، راهی را که به چشیدن لذت معنوی برسند طی نمیکنند، پس تبلیغات پیامبران ضعیف میشود درحالیکه تبلیغات دشمن مبتنی بر ترویج هوای نفس است، لذا کارش میگیرد. خدا میفرماید شما از پیغمبر نخواهید که حرفهای شما را گوش کند، اما بهعنوان کمک، ایمان را برای شما، هم محبوب قرار میدهم و هم زیبا.
خدا کدام قسمت از ایمان را برای ما زیبا قرار میدهد؟ / محبت امیرالمؤمنین(ع) کمک خداست
خدایا، اگر این کار را بکنی مشکل حل است، خب این کار را بکن! خدایا، نماز شب را برای ما زیبا قرار بده. نماز یومیه را زیبا قرار بده تا عاشقش بشویم. ترک نگاه حرام را برای ما زیبا قرار بده. اگر ما را علاقهمند و عاشق و شیفتۀ دین خودت قرار بدهی قصه حل میشود. خدایا، پس چرا این کار را نمیکنی؟!... خدا میفرماید: من که نگفتم «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الدّین» بلکه گفتم «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ». آنهایی که شما گفتی مثل نماز شب و نماز یومیه و نگاه حرام نکردن و خمس و زکات دادن و...، بخشهایی از دین است. منتها ایمان یک ارتباط قلبی است، آنهم یک قسمتهایی از ایمان را برایت زیبا قرار میدهم. کدام قسمت را؟ امام صادق(ع) فرمود: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع)» (کافی/ج1/ص426). امام باقر(ع) هم با استناد به این آیه میفرماید: «حُبُّ عَلِیِّ [بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع] إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ نِفَاق» (تفسیر فرات کوفی/ص428) پس محبت امیرالمؤمنین(ع) کمک خداست.
ای آدمهایی که گرفتار هوای نفس هستید، ای کسانی که حرفهای عمیق دین را متوجه نمیشوید، حرفهای خودتان را به پیغمبر تحمیل نکنید، او نمیتواند حرفهای شما را قبول کند. اگر حرفهای شما را قبول کند خودِ شما اذیت میشوید. ولی برای اینکه کار پیغمبر بگیرد، خداوند یک قسمت از دعوت پیغمبر را برای شما محبوب و عزیز قرار میدهد. آن چیست؟ «ایمان». منظور از ایمان چیست؟ محبت علی بنابیطالب(ع) و فرزندان علی بنابیطالب. مثلاً میبینی فلان شخص، گنهکار است ولی امیرالمؤمنین(ع) را دوست دارد، امامحسین(ع) را دوست دارد. پس اینکه ما امامحسین(ع) را دوست داریم خیلی حسابشده است. این محبت در ساختار دین یک جایگاه حساس و مهم دارد.
در ادامۀ این آیه میفرماید: «وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ»؛ در مقابل برای اینکه تبلیغات دشمن در میان شما نگیرد، خداوند کفر را در نزد شما نامطلوب قرار داده است. اگر کسی شخصیت نازنین علی امیرالمؤمنین(ع) را انکار کند واقعاً از او بدت میآید. از مخالفت با اولیاء خدا واقعاً بدت میآید. هرچند امامحسین(ع) در این زمینه، هزینههای زیادی داده است؛ مثلاً علی اصغرش را آورد، اصلاً شما هیچوقت آبتان با حرمله و دشمنان امامحسین(ع) در یک جوی نخواهد رفت. همۀ اینها کمک خدا به شماست. خدا میگوید من این قسمتها را برای تو درست کردم؛ نماز یومیه و بقیۀ چیزها را خودت درست کن.
امام خمینی(ره): با این روضهها و سینهزنیها، ما را حفظ کردهاند
کدام قسمت تبلیغات دین مؤثر است؟ همین قسمت اباعبداللهالحسین(ع). امام(ره) میفرمود «الآن هزار و چهار صد سال است که با این منبرها و با این روضهها و با این مصیبتها و با این سینهزنیها ما را حفظ کردهاند؛ تا حالا آوردهاند اسلام را» (صحیفهامام/ج8/ص526) بعد میفرمود «روضه است که این محراب، که این منبر را حفظ کرده. اگر آن روضه نبود، این منبر هم نبود، این مطالب هم نبود، آن حفظ کرده»(همان).
منبریها نگویند که «اول ما باید معارف را بیان کنیم!» تو صدقۀسر آن روضه، آن محبت و آن عشق مردم به حسین(ع) میتوانی فرصت پیدا کنی حرف بزنی. تو اصل نیستی، آن روضه اصل است! لذا بنده منبر را مقدمه و تقویتکنندۀ روضه میدانم. منبر را نه فقط آمادهسازی برای روضۀ آن شب، بلکه برای روضهایتر شدن مردم میدانم. منبر باید کاری کند که آن عشق، آن علاقه، آن لذّتبردن از دین، اضافه بشود. پس خداوند متعال قسمتی از دین را پیش ما زیبا قرار میدهد که همان ایمان است. بعد ما باید خودمان با تلاش و کسب فهم عمیق، سعی کنیم در اطاعت و عمل موفق بشویم.
اینکه ایمان محبوب دلهای ما شده، هدیۀ مخصوص خداوند است
وقتی قرآن فرمود: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» در آیۀ بعدی میفرماید: «فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم» (حجرات،8)؛ علامه طباطبایی(ره) در توضیح این آیه مینویسد: «اگر خداى تعالى ایمان را محبوب دلهایشان کرد و کفر و فسوق و عصیان را مورد نفرتشان قرار داد، صرفاً عطیه و نعمتى بود که به ایشان ارزانى داشت» (المیزان/ج18/ص468)
این ایمان درواقع هدیۀ مخصوص خداست، تو آن را به دست نیاوردی. اینطور نیست که تو یک کاری کرده باشی تا ایمان پیشِ تو زیبا قرار بگیرد، یا محبت امیرالمؤمنین(ع) پیشِ تو زیبا قرار بگیرد و محبتاش در دلت بیفتد. این هدیۀ خداست که وقتی تو دین را انتخاب کردی به تو میدهد تا کار برای تو آسان بشود. اصلاً چهبسا خودِ این هدیه آغاز دینداری خیلیها در صدر اسلام و در طول تاریخ شد.
کسی که محبت اولیاء خدا را زیاد دریافت نکرده، برائت از دشمنان خدا را هم زیاد دریافت نمیکند
اگر شما به این محبت بها بدهی، آن کراهت-که در ادامۀ آیه میفرماید- هم به دلت میآید: «وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ». اگر به این محبت و آن کراهت بهای بیشتر بدهی، کراهت تو به برائت تبدیل میشود و برائت تو به عداوت تبدیل میشود. کمااینکه در زیارت عاشورا میخوانیم: «حربٌ لمن حاربکم»، یا اباعبدالله! من دشمن هستم و میجنگم با کسی که با شما جنگید.
بعضیها فقط با دشمنان اهلبیت(ع) مخالفاند اما بعضیها با دشمان اهلبیت(ع) دشمناند و میجنگند. یعنی درجۀ برائت میتواند بالا برود. مثلاً در حضرت امام(ره) خیلی درجۀ برائت و عداوت نسبت به دشمنان امیرالمؤمنین علی(ع) بالا رفته بود و این یعنی یک یک آدم انقلابی. اگر کسی به این طرف زیاد بها ندهد از آنطرف هم شُل میآید؛ کسی که از اینطرف هدیۀ محبت اولیاء خدا «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» را زیاد دریافت نکرده باشد، از آنطرف، برائت را هم زیاد دریافت نمیکند. هم محبت به اولیاء خدا را میتوانید افزایش بدهید، هم برائت و عداوت با دشمنان اولیاء خدا را که در واقع دشمنان بشریت و دشمنان خودتان هستند میتوانید افزایش بدهید.
تبلیغات در جامعۀ دینی باید مبتنی بر افزایش نفرت نسبت به هواپرستی باشد تا هواپرستی مُد نشود
حالا ما در عرصۀ تبلیغات چهکار کنیم؟ ما در عرصۀ تبلیغات چندتا کار باید انجام بدهیم. یکی اینکه تبلیغات در جامعۀ دینی باید مبتنی بر افزایش نفرت نسبت به هواپرستی باشد. آدم هواپرست آدم بیشخصیتی است. اصلاً ما به دین هم اگر کاری نداشته باشیم و دین را هم کنار بگذاریم؛ میبینیم که آدمی هوسی، آدم هواپرست، بد است.
اخیراً خیلی رندانه، اصطلاحی را بهنام «زندگیِ نرمال» درست کردهاند و میگویند: زندگی نرمال این است که آدم، مستی بکند، حالش بد بشود، یک جایی برود وقتش را تلف کند، هرزگی کند، سرِ کار برود و... زندگی نرمالی که اینها میگویند، پُر از سهلگیری و سرشار از هواپرستی است. مثلاً یک جایی هست که ساندویچهای خیلی کثیف میفروشد، زندگی نرمال این است که گاهی هوس کنی بروی همان را بخوری! چرا همیشه میخواهی غذای مفید بخوری؟! اینها مدلسازی برای همان زندگیِ هواپرستانه است. مثلاً یک زمانی شلوار پاره را مُد میکنند. این کارها برای این است که میخواهند هواپرستی را مُد کنند. قبلاً عرض کردم که هواپرستی را تئوریزه میکنند، الآن دارم عرض میکنم که هواپرستی را مُد میکنند. شما باید در جامعه، کار تبلیغاتی بکنی که هواپرستی مُد نشود. باید روی این مسئله کارِ تبلیغاتی سنگین کرد. مثلاً باید نظم را تبلیغ کرد، باید شخصیتها و کاراکترهایی را که میتوانند با هوای نفس مخالفت کنند، تقویت کرد؛ خصوصاً در مدارس.
«شیرینی را دیرتر بخور!» شعار برخی از مدارس جدید غربی است
غربیها اخیراً به این مطلب رسیدهاند که برای شکوفایی استعداد بچهها باید کاری کنند که بچهها در مدرسه، یکمقدار سختی بکشند و هرچه دوست دارند، بهسراغش نروند. یک روانشناس، جلوی چند دانشآموز، شیرینی گذاشت و گفت: اگر این شیرینی را نخورید نیم ساعت دیگر به شما جایزه میدهم. دوربین گذاشت تا بررسی کند که آنها چه رفتاری انجام میدهند. آن روانشناس به همین صورت دهها و شاید صدها دانشآموز را مطالعه کرد. میخواست ببیند فرق رفتار آنهایی که شیرینی را میخورند با آنهایی که شیرینی را نمیخورند چیست؟ دید کسانی که موفق میشوند شیرینی را نخورند آنهایی هستند که به شیرینی نگاه نمیکنند و خودشان را یک جای دیگری مشغول میکنند، ولی آنهایی که مدام به شیرینی نگاه میکنند و میگویند «بخورم، نخورم، بخورم نخورم...» آخرسر شیرینی را میخورند.
این روانشناس، پانزده سال بعد با بعضی از آن دانشآموزها برخورد کرد، دید که سرنوشت هر کدام از آنها متناسب با آن آزمایشی که کرده بود، با همدیگر فرق میکند. او بهطور اتفاقی متوجه شد هرکسی شیرینی را نخورده بود، الان آدم موفقی شده است، ولو اینکه در مدرسه نمرههایش کم بوده و هرکسی شیرینی را خورده بود، آدم موفقی نشده است، ولو اینکه آنموقع نمرههای بالایی داشت. همین آزمایش و نتایج آن، باعث شد کمکم روانشناسها روی هوش هیجانی مطالعه کنند. روانشناسها به این نتیجه رسیدند که استعداد، در موفقیت انسان حرف اول را نمیزند، حافظه یا هوشِ شناختی، حرف اول را نمیزند، آنچه حرف اول را در موفقیت میزند-حتی موفقیت تحصیلی- این است که «تو چقدر بتوانی از خوردن چیزی که دوست داری خودداری کنی» بر این اساس هم مدرسهای تأسیس کردند و روی پیراهنهای بچهها در مدرسه، این شعار را نوشتند: «شیرینی را دیرتر بخور».
مدرسهای که مبارزه با هوای نفس را برای بچه، جا نیندازد خطرناک است!
تنبلیکردن، تنپروریکردن و... باید در مدرسه از بین برود. مدرسهای که حافظۀ بچهها را پر کند ولی مخالفت با هوای نفس را در بچهها نهادینه نکند، بهتر است تعطیل بشود! این وزارت آموزش و پرورش هم خاصیتی ندارد. کسی که از چنین مدرسههایی مدرک بگیرد، دو قورت و نیمش باقی است! چه ارزشی دارد به کسی، علم آموزش بدهی که زایندۀ علوم دیگر نمیشود، خلّاق و دانشمند نمیشود؟ چه ارزشی دارد علمی به کسی یاد بدهی که مثل شمشیر، در دست زنگی مست باشد؟ آدم هواپرست منتظر است با مدرکش برود یک پست را بگیرد تا پدر بقیه را دربیاورد! چنین کسی، برود جارو بکشد و بیل بزند بهتر است.
پدر و مادرهای محترم، اصلاً خطرناک است شما بچۀتان را در چنین مدرسهای ثبتنام کنید. فقط دین هم این را نمیگوید، الآن کسانی که در تعلیم و تربیت، متخصص هستند و از علوم تجربی استفاده میکنند، دارند میگویند که خطرناک است بچۀتان را ببرید در مدرسهای که مبارزه با هوای نفس را برای بچه جا نیندازد.
برای موفقیت در تبلیغات دینی باید مخالفتکردن با هوای نفس، تبدیل به فرهنگ بشود
اگر جامعهای میخواهد که تبلیغات دینی در آن جامعه موفق بشود، باید مخالفتکردن با دوستداشتنیها را مُد کند و زیبا جلوه بدهد و این را در فرهنگ جامعه نهادینه کند. لازم نیست خودت را به زحمت بیندازی که اعتقادات مردم را تقویت کنی. اصلاً فرض کن که همه معتقد هستند. گیرِ اصلی مردم در هوای نفس است. این حرفی است که خدا در قرآن میزند و میفرماید: مردم بهخاطر هوای نفس، با انبیاء الهی مخالفت میکنند. (کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یَقْتُلُون؛ مائده،70)
اگر بخواهید جبهۀ تبلیغاتی ما قوی بشود باید کاری کنید که در جامعه، سراغ هوای نفس و دوستداشتنیهای سطحی رفتن، زشت باشد، و از آنطرف، مخالفتکردن با هوای نفس تبدیل به فرهنگ بشود و باکلاس بشود. برای نهادینهکردن چنین چیزی یک میلیون فیلم سینمایی و سریال میشود ساخت. البته ما در این کارها ضعیفیم و درک کافی در این زمینه نداریم. اینقدر بستن کمربند ایمنی را در همۀ فیلمها به مناسبتهای مختلف نشان دادند تا به فرهنگشدنش کمک کرد. از یک طرف، تنبلی مانع بستن کمربند ایمنی میشود و از یک طرف، کمربند یک اذیتی هم دارد؛ ولی جریمه، فرهنگسازی، آدمهای باکلاس، آدمهای حماسهساز، آدمهای محبوب و... همه به کمک آمدند تا بستن کمربند ایمنی برای مردم، عادی شد و حالا شما راحت با هوای نفس خودت مخالفت میکنی و کمربند ایمنی را میبندی. دربارۀ بقیۀ مسائل هم همینطور است، باید روی آنها درست کار کنیم تا فرهنگ بشود.
سالها پیش یک سریال ژاپنی ساختند [که اسم شخصیت اصلی آن «اوشین» بود] و کاراکتر آن را طوری از آب درآوردند که الگو و اسطورۀ جهانی شد. مگر آن شخصیت چهکار میکرد؟ خودداری میکرد. ژاپنیها این را در فرهنگِ خودشان جا انداختند که «یک ژاپنی موفق، آدم خوددار است، ناراحت میشود ولی لبخند میزند و بد و بیراه نمیگوید، خوشحال میشود ولی زیادی ابراز شادی نمیکند و ذوقمرگ نمیشود» البته نمیخواهم بگویم که آن سریال، ایدهآل و موفق است اما برخی از عناصر فرهنگیشان را خیلی کلیدی و مهم نگه داشتند.
چرا تبلیغات دینی در یک جامعه اثر نمیکند؟ جامعهای که هواپرستی در آن مُد باشد، و افراد خیلی راحت بگویند «دلم میخواهد!» و این تبدیل به ارزش بشود، معلوم است که تبلیغات دینی در آن جامعه اثر نمیکند. جامعهای که تبلیغاتِ خودکنترلی، خویشتنداری، خودآگاهی و حتی ذهنآگاهی نداشته باشد، تبلیغات سوء دشمن، در آن اثر خواهد کرد.
اسلامیشدن یعنی هرچه انسانیتر شدن
بعضی وقتها میبینید که هواپرستی از سر و روی آدمهای سیاسی مملکت میبارد بهحدی که هواپرستی را تئوریزه میکنند. هنوز رشد سیاسی جامعۀ ما به آنجا نرسیده که مثلاً در تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، اگر ببینند یک کاندیدایی، دارد هواپرستی را ترویج میکند همانجا به او بگویند «شما باید از دورِ رقابتها بیرون بروی!» در مملکت ما برخی میگویند: «فلان نامزد که رأی نمیآورد، پس بگذار باشد!» مهم نیست که رأی بیاورد یا رأی نیاورد، مهم این است که یک خطّ قرمزی وجود داشته باشد. این حرفها ربطی به دین و جمهوری اسلامی هم ندارد. اصلاً موافقم که شما بهجای جمهوری اسلامی ایران بگویید جمهوری «انسانیِ» ایران. چون خیلی از اموری که دین دارد میگوید، همه امور انسانی هستند.
در ایام محرم و عزاداری، شما بررسی کنید که آثار فیزیولوژیک این حسّ عمیق و قشنگی که برای یک گریهکن، برای یک سینهزن، برای یک کسی که شور میگیرد، پیدا میشود چیست؟ آیا نباید ما این حسّ را بفهمیم و بررسی کنیم؟ اصلاً چهکار داریم که این عزادار، برای سیاوش دارد سینه میزند یا برای امامحسین(ع)؟ برای چگوآرا دارد هیجان پیدا میکند یا برای اباالفضلالعباس(ع)؟ بنده به این مسائل هم کاری ندارم؛ سوال من این است که «اثر این هیجان مثبت روی جسم انسانها چیست؟» آیا نباید دانشمندها این را بفهمند؟ اینها مسائل دینی نیست. این هیجان دارد روی جسم افراد اثر میگذارد! گریه از نظر فیزیولوژی با جسم چهکار میکند؟ گریه یک عکسالعمل عمیق روحی است. آیا روی بدن انسان اثر ندارد؟ آیا اینها مسائل انسانی نیست؟ بعضی از روانپزشکها، بلکه روانکاوها به توصیههای خوبی میرسند. حتی بعضی از پزشکها میگویند یک مقدار سحرخیز بشوید، یک مقدار روزه بگیرید. میگوید «گرسنگی میکشم» اما پزشکها میگویند اثر روزه یک چیز دیگر است. چه اشکالی دارد که یک دانشمند بگوید اصلاً خدا وجود هم نداشته باشد روزهای که مسلمانها میگیرند اثر فیزیولوژیک دارد؟ این یک مسئلۀ علمی و تجربی است.
بعضیها مسخره میکنند، یا وحشت میکنند یا به وحشت میاندازند، یا توهین میکنند از اینکه مملکت بخواهد اسلامی بشود. اسلامیشدن یعنی هرچه انسانیتر شدن و هرچه به شادابیِ بیشتر رسیدن. ما هنوز نتوانستهایم اینها را در مملکت جا بیندازیم. در مدرسه، آموزش مبارزه با هوای نفس به دانشآموز، مساوی است با دانشمندپروری. فقط دین هم این را نمیگوید، بلکه غیردیندارها هم اخیراً دارند همین را میگویند. پس وضع مدرسهها را باید عوض کنیم.
راههای بسیاری برای نشاندادن زشتیِ هواپرستی وجود دارد؛ از فیلم گرفته تا ترانه
چرا تبلیغات دشمن مؤثر واقع میشود؟ در جامعهای که هواپرستی در فرهنگش مطلوب است و آدمها بدون خجالتکشیدن و بدون اینکه احساس کنند زشت است، میگویند «دلم میخواهد...» در چنین جامعهای تبلیغات دشمن مؤثر واقع میشود و تبلیغات پیغمبرها مؤثر نمیشود. پس یکی از کارهایی که باید انجام بدهیم این است که هواپرستی را زشت جلوه بدهیم.
راههای زیادی برای این کار وجود دارد، از فیلمها گرفته تا ترانهها و... . ترانههایی که هواپرستی را فریاد میزنند و هواپرستانه فریاد میزنند، افسردهکننده هستند. اگر یک موسیقی در ریتم هم مشکلی نداشته باشد و حلال باشد، اما مضمونش هواپرستی را توسعه بدهد، باید ممنوع بشود؛ حتی اگر حکومت هم آن را ممنوع نکرد، باید از نظر فرهنگی بگویند «تو بدکاری انجام دادی». ما با انسان، سر و کار داریم و باید ببینیم چه چیزی در فرهنگ ما، انسان را رشد میدهد؟
چرا در جامعۀ ما تبلیغات دشمن، مؤثر است؟ چون هواپرستی را زشت جلوه نمیدهیم!
در جامعۀ ما تبلیغات دشمن مؤثر واقع میشود؛ برای اینکه هواپرستی را زشت جلوه نمیدهیم. ژاپنیها در مقابل فرهنگ آمریکایی خیلی مقاومت کردند، با اینکه آمریکاییها ضربات سختی به فرهنگ ژاپنی وارد کردند، اما هنوز هم در میانشان مقاومت دیده میشود. ژاپنیها در جریان مقاومتشان چهکار میکردند؟ مثلاً یک نمونهاش، همین ضربالمثلی است که دربارۀ فرهنگ آمریکایی میگویند: «قورباغه را ببین؛ طوری دهانش را باز کرده که زبانکوچکِ ته حلقش هم پیداست!» یعنی به فرهنگ دریده و بیحیای آمریکایی که همۀ پنهانیها را رو میاندازد، میگوید «قورباغه» چون میخواهد آن را تحقیر کند. آنوقت در کشور ما، کجا فرهنگ غربی را تحقیر میکنید؟! بهجای اینکه فرهنگ غلط آنها را تحقیر کنید، همهاش میگویید: «اسلام گفته است نه!» یکطوری میگویی «اسلام گفته است نه!» که انگار دلت میخواسته، ولی متأسفانه اسلام اجازه نداده است!
به حجاب که میرسند، یکطوری میگویند «شئونات اسلامی را رعایت کنید» که یعنی «متأسفانه اسلام گفته است حجاب را رعایت کنید و الّا ما هم دلمان میخواهد بیحجابی کنیم، ولی دیگر چارهای نیست چون اسلام گفته که حجاب داشته باشید!» اصلاً چرا میگویی شئونات اسلامی؟ خُب بگو شئونات انسانی! اگر کسی جلوی بیمارستان، بوق بزند و بیمارها را اذیت کند، به او میگویند «بیوجدان، مگر نمیبینی اینجا بیمارستان است...» هیچ وقت کسی نمیگوید «ای غیرمذهبی، چرا بوق زدی!» چون بوق زدن در آنجا اصلاً مخالف انسانیت است. پس یکی از کارهایی که باید انجام بدهیم این است که هواپرستی را زشت نشان بدهیم.
اقدام اول: زشتیِ هواپرستی را نشان بدهیم / اقدام دوم: مبارزه با هوای نفس را زیبا نشان بدهیم
پس کار اول این است که زشتیِ هواپرستی را نشان بدهیم، یله بودن و رها بودن را زشت نشان بدهیم، باید تنبلی و تنپروری در فرهنگ جامعۀ ما، زشت تلقی بشود. کار دوم که باید انجام بدهیم چیست؟ باید در کنار نشان دادن زشتیِ هواپرستی، زیباییِ هواپرستنبودن را نشان بدهیم. مثلاً خبرنگار صداوسیما، وقتی میخواهد با یک ورزشکار مصاحبه کند، آن زمانی که حسابی دویده و خسته است با او مصاحبه کند، جوانهای مردم که گُل زدن و افتخارات و ثروت او را میبینند، باید سختکوشی و خستگیِ او را هم ببینند، باید دیگران بدانند که یک ورزشکار، هر غذایی را نمیخورد، بازیکن تیم ملی، زجر میکشد، مثلاً یک کُشتیگیر وقتی میخواهد وزن کم بکند، واقعاً شکنجه میشود، اینها را نشان بدهید که سختکوشیِ ورزشکاران هم دیده بشود. جلوی تلویزیون نشستی، پایت را دراز کردی و میگویی: «عاشق فوتبال هستم!» خُب اگر عاشق فوتبال هستی برو یکمقدار بدو و تمرین کن!
کار دوم این است که مبارزه با هوای نفس، انضباط، سختکوشی و سختگیری به خود را شیک و زیبا نشان بدهیم. خداوند کار اول را اینطور بیان میکند «لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ» (حجرات/7)؛ اگر پیغمبر، حرف شما را گوش کند خودتان به زحمت میافتید... باید نشان بدهیم که اگر کسی هواپرستی کند خودش به زحمت میافتد. کار دوم هم این است که این زیبایی را که خدا فرموده است، تقویت کنیم: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُم».
اهمیت اربعین و محبت امامحسین(ع) در سازندگی روح و سازندگی جامعه، خیلی بالاست
در جامعۀ ما در خیلی از زمینههای فرهنگی که یک مسئلهای را به سختی میشود جا انداخت، با پرداخت هزینه، کارهای فرهنگی انجام میشود اما هزینهای برای رونق محبت به امامحسین(ع) صورت نمیگیرد. البته مردم خودشان برای محبت امامحسین(ع) خرج میکنند ولی اگر دولت هم کمک کند خیلی بهتر است. منظورم از کمک دولت چیست؟ مثلاً اینکه مسئولین محترم دولتی، هر کاری که میتوانند انجام بدهند تا اربعین، رونق بیشتری داشته باشد. هیچ لذّت معنویای مثل لذّت اربعین در کام یک جوان، اثرگذار نیست و هیچ معنویتی مثل اربعین نمیتواند در کلّ زندگی انسان و در کلّ حرکت یک جامعه مؤثر باشد.
اربعین یک آئین ساده و عادی نیست؛ اهمیت اربعین و محبت امامحسین(ع)-که اوج مجالس اباعبداللهالحسین(ع) هم اربعین است- در سازندگی روح، در سازندگی جامعه و در بهبود وضعیت فرهنگی جامعه از هر حیث، خیلی بالاست. مگر اینکه آدم، روشنفکر نباشد یا بیسواد و کوتهفکر باشد که این مطلب را نفهمد. حضرت امام(ره) میفرمود: اگر روشنفکرها -منظورشان روشنفکر ضدّدین بود- اثر عزاداری را میدانستند، خودشان جلسۀ روضه میگرفتند. (اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این دعاها و این ذکرها و این مجالس مصیبت جنبه سیاسى و اجتماعىاش چیست... اگر بُعد سیاسى اینها را اینها بفهمند، همان غربزدهها هم مجلس بپا مىکنند و عزادارى مىکنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند؛ صحیفۀ امام/ج16/ص347)
دولت، موانع و محدودیتهای نامعقول اربعین را بردارد
از دولت محترم تقاضا میکنم محدودیتهای نامعقول اربعین را بردارند. چرا باید محدودیتهای سفر به کشورهایی که آمار کرونایشان کمتر از عراق نیست بلکه خیلی بیشتر از عراق است، کمتر باشد؟ البته هرکسی به هر کشوری که میخواهد برود، بنده با این مسئله کاری ندارم؛ اما میگویم «نامعقول، رفتار نکنیم» کمااینکه گاهی در دولت قبل، دیده میشد که این اتفاق میافتد. هزینههای اضافه برای اربعین درست نکنیم! مثلاً یک بیمۀ ورشکسته را با پول بیمهای که میخواهیم به زور، از زائر بگیریم، آباد کنیم و یک هزینه به هزینههای زائر اضافه کنیم! اینجا اباعبدالله الحسین(ع) هزینه کرده و کار را برای ما آسان کرده است. اربعین و محبت امامحسین(ع) هم یکی از مصادیقی است که خدا در قرآن میفرماید «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ»؛ اینجا آغاز و سرچشمۀ خوبیهاست.
دولت حتی لازم نیست هزینه کند، کافی است که موانع را بردارد و کاری کند که اربعین ارزانترین سفر زیارتی بشود. مردم عراق هم آمادۀ همکاری هستند. سال قبل که زائران اربعین حضور نداشتند برخی از عراقیها گریه میکردند و تا یک ایرانی را میدیدند متأثر میشدند؛ میگفتند جای شما خالی است...
پیشنهاد برگزاری «همایش سالانۀ تقدیر از آثار آیینی» و انتخاب بهترین نوحههای سال
یکی از کارهایی که برای تقویت تبلیغات جبهۀ حق میشود انجام داد این است که همین راهی را که خدا باز کرده و رایگان به ما داده است تقویت کنیم «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» یعنی محبوبیت امیرالمؤمنین(ع) و اهلبیت(ع)؛ سعی کنیم در این راه یک خدمتی انجام بدهیم.
هرسال در ایام محرم و صفر، نوحهخوانهای عزیز، نوحههایی میخوانند که آهنگ و مضامین بسیار زیبا و متنوعی دارد و بعضی از اینها ماندگار هستند. یک دفعهای میبینید یک نوحهای همهجا پخش شده و همه دارند گوش میدهند، با آن صفا میکنند، اشک میریزند و لذّت معنوی میبرند. ما باید به اینها بها بدهیم؛ مثلاً برای تقدیر از آثار آیینی، همایشهایی برگزار کنیم.
همانطور که برای فیلم، موسیقی، تئاتر و... جشنواره داریم، میتوانیم بعد از محرم و صفر، برای نوحه هم همایشهای سالانه داشته باشیم تا با کمک مردم، از آثار برگزیده تقدیر شود. میشود از بین ذاکران، پیشکسوتها و موسیقیدانها هم افرادی به عنوان هیئت داوران دعوت بشوند.
البته معلوم است که هیچ هیئتی و هیچ نوحهخوانی بهخاطر برگزیده شدن آثارش در همایش سالانۀ آثار آیینی، نوحه نمیخواند. اینها تا وقتی اخلاص و سوزِ درون نداشته باشند و یک معاملهای با خدا و اهلبیت(ع) نکنند، اصلاً کارشان شکل نمیگیرد. اما تقدیر از آثار خوب، کاری است که ائمه هدی(ع) انجام میدادند.
هیچ ذاکری به اینگونه همایشها و تقدیر شدن نیاز ندارد اما برای الگو ارائه دادن و تشویق جوانان و جهتدهی و عمقبخشی به آثار، چنین همایشهایی لازم است. همایش سالیانه تقدیر از آثار آیینی، هم زمینۀ نقد و بررسی را فراهم میکند، هم استعدادهای برتر را شناسایی کرده و مورد حمایت قرار میدهد.
مردم خودشان به عشق امام حسین(ع) حرکت میکنند، اما دولتها هم باید برای تقویتاش یک کاری بکنند
متأسفانه ما به این مسئله، زیاد بها نمیدهیم. بنده دارم میبینم که حاکمیت برای روضۀ امام حسین(ع) خرج نمیکند. دولتها معمولاً استدلالشان این بوده که «مردم خودشان در این زمینه اقدام میکنند...» الحمدلله روضۀ امام حسین(ع) مردمی است. اگر این جلسات را دولتها و وزارتخانهها راه میانداختند خیلی بیمزه میشد، ما هم نمیگوییم که دولتها و وزارتخانهها بیایند یک خرجی بکنند که جای خرج مردم را بگیرند. مردم خودشان به عشق امام حسین(ع) حرکت میکنند، اما دولتها هم برای تقویتِ این حرکت مردمی، میتوانند یک کارهایی انجام بدهند. مثلاً برای عاشورا چهکار میشود کرد؟ بارها عرض کردم، یک خیابانهایی را اختصاص بدهند برای اینکه دستههای عزاداری از آنجا عبور کنند و مردم اقسام نمایشهای شور حسینی(ع) و انواع تعزیههای زیبا را ببینند. و مردم هم در روز عاشورا از صبح تا شب بنشینند و دسته نگاه کنند، لذت ببرند و اشک بریزند.
باید به این مسئله بها بدهیم و برایش فکر کنیم، همانطور که برای خیلی از امور ساده و جزئیِ کماثرتر فکر میکنیم. چرا جبهۀ حق ضعیف است؟ برای اینکه قدر نعمتی را که داریم خوب نمیدانیم، مثلاً همین نعمتِ روضه و محبت مردم به امام حسین(ع). دولت میتواند برای حمایت از مداحهای اهلبیت(ع) و اینگونه محافل، یک طرحهایی را اجرا کند. البته مردم خودشان در این زمینه اقدام میکنند اما دولت هم میتواند یک حرکتهایی انجام بدهد، دستگاهها میتوانند خدماتی ارائه بدهند، این رونق مردمی میتواند یک سامان بیشتری پیدا کند. ولی معمولاً قدرِ این نعمات را نمیدانیم.
بگو یا اباعبدالله! من خیلی سرِ سفرهات نشستم، برایت چهکار کنم؟
شما که درِ خانۀ اباعبدالله الحسین(ع) زیاد مقیم هستید و بهره میبرید خودتان را مدیون امام حسین(ع) بدانید و یک کاری برای امام حسین(ع) انجام بدهید. بگو «یا اباعبدالله! من خیلی سرِ سفرهات نشستم، برایت چهکار کنم؟» این را بخواهید. یکوقت دیدید اهلبیت(ع) یک راهی برایت باز کردند، یک کاری هم تو انجام دادی...
ما میخواهیم یک کاری برای امام حسین(ع) بکنیم ولی آنها از ما نمیخواهند کاری انجام بدهیم. شما خودت را بکُش، بلکه بتوانی یک کاری انجام بدهی. این حرف خیلی معنا دارد. مگر ثواب یک زیارت اباعبدالله الحسین(ع) کم است؟ من نمیخواهم خواب تعریف کنم ولی منطقی است و اگر اباالفضل(ع) چیزی بخواهد همین را بخواهد.
امان از دل اباالفضل(ع) وقتی در آن لحظههای آخر، اربابش را نگاه کرد. آن لحظهها چه دلی داشت، چه آتشی گرفته بود! یا حسین(ع)! من رفتم و تو را تنها گذاشتم... این داغ خیلی سنگین است، اینکه دید دیگر نمیتواند بلند شود و به اربابش کمک کند. آن لحظههای آخر، اباالفضل العباس(ع) یادش میآمد من به بچهها قول دادم آب برایشان ببرم...
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید