واقعبینی و احساسات معنوی در قرآن؛ با نگاهی به تفسیر سورۀ محمد(ص)-ج۹
قرآن «عملیات روانی» علیه دشمن را به ما یاد میدهد/ مذمت کفار قدرتطلب در قرآن یک رفتار کاملاً سیاسی است
شناسنامه:
- زمان: ۱۴۰۲/۰۱/۱۱
- مکان: فاطمیۀ بزرگ تهران
- مناسبت: ماه مبارک رمضان
- صوت: اینجا
- تعداد: ۲۹ جلسه
با وجود اینکه قرآن دائماً گفتگوی سیاسی دارد، بعضی از اهل دین با سیاست میانۀ خوبی ندارند
یکی از موضوعات اساسی که جا دارد در محضر این سورۀ شریف به آن بپردازیم، رویکرد سیاسی آیات قرآن است. بسیار عجیب است که عدّۀ زیادی از افراد اهل دین و معنویت با سیاست میانۀ خوبی ندارند. چطور میشود انسان اهل قرآن باشد و در نظر و عمل رویۀ سیاسی نداشته باشد!؟ چطور ممکن است انسان با خواندن قرآن، سیاسی نشود؟! مثل اینکه کسی همیشه روزنامه بخواند اما هیچ خبری از وقایع روز نداشته باشد. چرا کسی که قرآن میخواند، رویکرد سیاسی از آیات قرآن استشمام نمیکند درحالیکه آیات قرآن - به اصطلاح امروزیها - توئیت سیاسی است و دائماً گفتگوی سیاسی دارد؟! حتماً در طول تاریخ، دستهایی در کار بوده است که این نگاه غیرسیاسی به آیات قرآن ایجاد شود. ممکن است یکی از دلایلی که قبل از قرائت قرآن باید «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» گفته شود این است که شیطان در انسان نفوذ میکند. وقتی شیطان روی کسی تأثیر بگذارد، او قرآن میخواند امّا سیاسی نمیشود. ابلیس در این وضعیت بسیار مؤثر بوده است چون سعی میکند ذهن کسانی را که به سوی قرآن میآیند خراب کند. هرکسی که بدون غرض و جهتگیری پای آیات قرآن بنشیند، آیههای قرآن را سیاسی خواهد دید.
آیات قرآن، در واقع بیانیههای دائمی قرآن دربارۀ مسائل سیاسی روز است، چون هر کدام از آیات قرآن که نازل میشود، وقتی پیامبر اکرم(ص) آن آیات را با صدای بلند و عمومی بیان میکند اثر سیاسی دارد. قصههای قرآن هم سیاسی است، حتی وقتی از معاد هم صحبت میکند سیاسی است. آیات قرآن جامعه را از نظر سیاسی طبقهبندی میکند و علیه طبقۀ سیاسی مخالف، سخن میگوید و میخواهد قدرت را از دست آنها بگیرد و به جبهۀ مؤمنین بدهد.
«صدّ عن سبیل الله» کار سیاسی است، مذمت کافرانِ قدرتطلب هم کار سیاسی است
کلمات پروردگار عالم در قرآن، نامۀ خصوصی یا صرفاً برای مناجات نیمه شب نیست، بلکه حالت عمومی دارد. وقتی آیات جدید نازل میشدند همه میخواستند از آنها باخبر شوند بهطوری که کافران هم به آنها گوش میدادند. همانطور که رفتار و گفتار رسولخدا(ص) بار سیاسی داشت؛ حتی اگر ایشان به عیادت یک بیمار میرفتند. آیات قرآن هم وقتی نازل میشد به اطلاع عموم میرسید و در میان جمعی که اطراف پیغمبر(ص) بودند تأثیر میگذاشت و قدرتها را جابهجا میکرد. قرآن در واقع میخواهد قدرت را سالم نگه دارد، هدایت کند و به مقصد برساند.
آیه اول سورۀ محمد(ص) میفرماید: «الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» صدّ عن سبیل الله، یعنی کفار میخواهند جلوی راه خدا را سد کنند و مانع قدرت گرفتن پیغمبر و مؤمنین بشوند، پس «صدّ عن سبیل الله» عمل سیاسی است. «إنّ الَّذینَ کَفَرُوا» یعنی کسانی که کفر ورزیدند. در جلسات قبل گفتیم معنای «کَفَروا» بیشتر از اینکه اعتقادی باشد، فکری است. کفر یعنی کافران حقیقت را کتمان میکنند و در مقام برخورد با حقیقت، منصف نیستند. آنها در مقام برخورد با واقعیتها گزینشی عمل میکنند و مهمترین واقعیتها را ندیده میگیرند. وقتی کفار اینطور برخورد میکنند، خداوند متعال آنها را مذمّت میکند، یعنی پایگاه اجتماعی آنها را پایین میآورد. وقتی پایگاه اجتماعی سران کفر را که افرادی قدرتطلب هستند، پایین میآورید، یعنی کار سیاسی میکنید.
بعد میفرماید: «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» معنای سیاسی این جمله که خدا میفرماید «من اثر عمل کافران را تباه میکنم» این است که من دشمنهای شما و روال دشمنی با شما را فوری از بین نمیبرم. معنای دیگرش این است که نه کفر را و نه کافرها را از بین نمیبرم، بلکه اثر عملشان را از بین میبرم. آن کسانی که کفر ورزیدند و مانع راه پیغمبر(ص) شدند در یک سرزمین دیگر که نبودند؛ آنها در اطراف پیغمبر(ص) بودند. این سورۀ مبارکه حدوداً در سال هفت هجرت نازل شد؛ یعنی در سالهای آخر عمر شریف رسولخدا(ص). در آن ایام، کفار یک جریان و یک جبهه بودند لذا «إنَّ الَّذینَ کَفَرُوا» معنای سیاسی آشکار دارد.
آیاتی از قرآن را که تأثیر اجتماعی دارد و میخواهد قدرت و نفوذ را جابهجا میکند، سیاسی بدانید
حالا شما به همین روش شروع به مطالعۀ قرآن کریم کنید. قرآن یک کتاب بسیار سیاسی است، مخصوصاً همین سورۀ مبارکه محمّد(ص). ما نمیگویم عینک سیاسی به چشمتان بزنید تا آیات قرآن را سیاسی ببینید بلکه عینکهای دیگر را بردارید و بگذارید قرآن، رنگ خودش را به شما نشان دهد. کسانی که عینک فردی به چشمشان میزنند، رنگ اصلی قرآن را نمیبینند. نمیگویم رنگ سیاسی به عینکمان بزنیم تا بُعد سیاسی آیات قرآن را ببینیم. اصلاً عینک نزنیم؛ واقعیتِ آیات را ببینیم.
شما باید آیاتی از قرآن را که تأثیر اجتماعی دارد و میخواهد قدرت و نفوذ را جابهجا میکند، سیاسی بدانید. اگر خدا آیۀ «صِراطَ الَّذینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضوبِ عَلَیهِم وَ لَا الضّالّین» را در آخر سورۀ حمد بیان نمیفرمود مطلب با «إهدنا الصّراط المستقیم» تمام بود. اما در این آیه، خداوند سه گروه را معرفی میفرماید که دو گروه را مذمت و یک گروه را تمجید و تقویت میکند. وقتی خدا میفرماید «صراط الّذینَ ...» موضوع به مردم مرتبط میشود و یک مسئلۀ اجتماعی است. وقتی خدا میفرماید «أنعمتَ علیهم غیرالمغضوب علیهم» همۀ مردم میروند سراغ اینکه «أنعمتَ علیهم» چه کسانی هستند لذا پایگاه اجتماعی آنها تقویت میشوند و بر قدرت سیاسیشان افزوده میشود. وقتی مردم بدانند «مغضوب علیهم» و «ضالّین» چه کسانی هستند پایگاه اجتماعی و قدرت سیاسی آنها تضعیف میشود. در همهجای دنیا رفتار رهبران جامعه، معنای سیاسی دارد. وقتی نامزد انتخاباتی با یک گروه یا جریان خاصی عکس میاندازد و میخواهد از آنها رأی بگیرد، این عکس گرفتن، یک رفتار سیاسی است چون نتیجهاش به قدرت منجر میشود. اگرچه نتیجۀ آیات قرآن، هدایت است امّا این هدایت از مسیر قدرت یافتن جبهۀ حق و تضعیف شدن قدرت جبهۀ باطل رخ میدهد.
عاشقترین انسان به خدا کسی است که برای عموم بشریت دلسوز باشد و در رفع نیازهای آنها بیشتر تلاش کند
اگر نگاه دقیقی به قرآن داشته باشید، خواهید دید که همۀ آیات قرآن، بار سیاسی دارد و قرآن در واقع یک کتاب سیاسی است، آنوقت ارتباطتان با سیاست، بهتر میشود. چرا لازم است ارتباط ما با سیاست بهتر بشود؟! در عاشقانهترین وضعیت، ما میخواهیم با خدا عشقبازی کنیم و فدای خدا بشویم. اگر بخواهیم برای خدایی که به او عشق میورزیم کاری بکنیم، خدا میفرماید فکری برای جامعۀ بشری کن تا من عشق تو را بپذیرم؛ چقدر نسبت به انسانهایی که اطراف تو هستند مسئول هستی و برای آنها قدم برمیداری؟! رسولخدا(ص) فرمود: «إِنَّمَا رَهْبَانِیَّةُ أُمَّتِی الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّه» (امالی شیخ صدوق، ص66)، رهبانیت به معنای گوشهنشینی عاشقان خدا برای ذکر و عبادت خدا است، اما رسولخدا(ص) میفرماید؛ رهبانیت در امّت من یعنی باید بروی وسط میدان و برای امنیت مردم بجنگی، در امّت من گوشهنشینی وجود ندارد. حتی برای اعتکاف هم فرمودهاند بهتر است به مساجد جامع شهر بروید که معمولاً در وسط شهر یا در نزدیکی بازار قرار دارد.
عاشقانهترین وضعیتی که انسان در ارتباط با پروردگار عالم دارد آن است که برای عموم بشریت دلسوزی کند. خدا میفرماید: «الْخَلْقُ عِیَالِی فَأَحَبُّهُمْ إِلَیَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِی حَوَائِجِهِم» (کافی، ج2، ص199) مردم خانوادۀ من هستند پس محبوبترین فرد نزد من کسی است که با آنها مهربانتر باشد و در رفع نیازهای آنها بیشتر تلاش کند. کسی که میخواهد بشریت را نجات دهد، باید وارد عرصۀ سیاست شود. کسی که شنیدن یک خبر سیاسی مثبت برای جوامع بشری از جوامع مسلمین و جوامع مستضعف و... قلبش را شاد کند، آدم سالمی است اما کسی که این مسائل برایش اهمیتی ندارد، یک بیماری یا مشکلی در دلش هست. کسی که دلش برای دیگران میسوزد یعنی وارد عرصۀ سیاست شده است.
چگونه با موضعگیری و فعالیت سیاسی، میشود به خدا تقرّب پیدا کرد؟
بنده نمیگویم باید به قرآن، سیاسی نگاه کرد بلکه میگویم باید به آیات قرآن درست نگاه کرد، آنوقت میبینیم که قرآن، سیاسی است. باید با سیاست ارتباط معنوی، قلبی، عاشقانه و مقرّبانه به درگاه خداوند متعال داشت. نباید با این فضا غریبه بود. در چنین جامعهای، وقتی کسی بخواهد وارد عرصۀ سیاست شود، همۀ مردم باید به او بگویند: «مگر تو عارف شدهای که میخواهی وارد سیاست بشوی؟»
کسانی که جبهه را دیدهاند و از جبهه خاطراتی دارند وقتی کسی شهید میشد بلافاصله به ذهنشان میآمد که او چه خلوتی با خدا داشت!؟ ما رزمندههای زیادی در جبهه داشتیم که هیچوقت وصیتنامه ننوشتند، میگفتند ما شهید نمیشویم چون حسّ شهادت را نداریم. مسئلۀ شهادت خیلی عجیب بود. وقتی شما آیات قرآن را سیاسی ببینید، مثل برخوردی که رزمندهها با شهادت دارند با سیاست هم با عشق و حال خوش معنوی برخورد میکنید، آنوقت نتیجهاش این میشود که هر کسی میخواهد وارد عرصۀ سیاست شود، مردم به او میگویند: فکر شهادت را کردهای!؟ آیا تو اینقدر معنوی هستی!؟
مقدمۀ اول این بود که وجه سیاسی قرآن را ببینیم، مقدمۀ دوم این بود که اگر ارتباطمان با پروردگار عالم و عشقبازی فردی و احساس تقرّب به خدا را در عبور از معرکۀ سیاسی، موضعگیری سیاسی و فعالیت سیاسی ببینیم، آنوقت هر کسی وارد سیاست نمیشود. وقتی امامزمان(عج) ظهور کند، عرصۀ سیاست جای انسانهای شهادتطلب خواهد بود، در آن زمان مدیران جامعه کسانی هستند که تا رسیدن زمان شهادتشان مشغول خدمت به مردماند و سیاستمدار یعنی کسی که تلاش میکند تا مردم ثروتمند بشوند و رفاه پیدا کنند بدون اینکه خودش چیزی بهدست بیاورد؛ او همان شهید زنده است. شهدا اینطور بودند، آنها میگفتند «ما میرویم تا شما زندگی کنید» اگر سیاستمداری به فکر خودش باشد، متقلّب است.
جامعهگریزی و سیاستگریزی باعث میشود طاغوتها بر ما مسلط شوند و ما را غارت کنند
روانشناسها باید بیایند به ما کمک کنند و بگویند اینهمه جامعهگریزی ناشی از چه بیماری روانی است؟ اینهمه سیاستگریزی ناشی از چه نوع تنبلی روح، بیحوصلگی و ضعف نفس است؟ دانش روانشناسی ضعفهای انسانها را لو میدهد. هرچه این دانش جلوتر میرود و روانشناسها از روی تجربه، ضعفهای انسان را بیشتر میفهمند و توضیح میدهند، میبینید اینها همان مسائلی است که در دین ما به خوبی توضیح داده شده بود.
انسان در مسیر رشد، اول خودش است و مادر و پدرش، بعد خواهر و برادر هم به این جمع اضافه میشود، بعد میخواهد در گروه دوستان حضور پیدا کند، بعد میخواهد خودش خانواده تشکیل بدهد، بعد جامعه، بعد کشور، و در نهایت انسان باید جهان را ببیند و به آن بیندیشد و متناسب با جهان عمل کند. چه اتفاقی میافتد که انسانها در یک حدی متوقف میشوند؟! تا وقتی که انسانها در حدود متوسط متوقف میشوند قابل غارت شدن هستند، چون قدرت پیدا نمیکنند، طواغیت بر آنها مسلط میشوند. چون «قدرت» دزدان زیادی دارد که اگر شما(یعنی عموم مردم) قدرتمند نشوید آنها قدرت را میدزدند.
حضور در جمع مؤمنان انسان را بسیار نورانی میکند
روایت شده است که حضرت داود(ع) تنها به صحرا میرفت. خدا به داود(ع) فرمود: «مَا لِی أَرَاکَ وَحْدَانِیّاً» چرا تنها هستی؟ گفت: «إِلَهِی اشْتَدَّ الشَّوْقُ مِنِّی إِلَى لِقَائِکَ فَحَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ خَلْقُکَ» خدای من! اشتیاق دیدار تو چنان در من شدّت یافت که باعث شد از مردم فاصله بگیرم. خداوند متعال از وسط راه او را برگرداند و به او فرمود: «ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَإِنَّکَ إِنْ تَأْتِنِی بِعَبْدٍ آبِقٍ أُثْبِتْکَ فِی اللَّوْحِ جَمِیلا» (ارشاد القلوب، ج1، ص171) به سوی مردم برگرد! اگر یک بندۀ فراری را به سوی من بیاوری نام تو را در لوح، زیبا ثبت خواهم کرد.
محافل معنوی که مؤمنان در آن دور هم جمع میشوند، خیلی خوب هستند، حضور در این محافل انسان را بسیار نورانی میکند. الآن که شما به این جلسه آمدید، نه میخواهید واحد پاس کنید، نه میخواهید مدرک گیرید، نه میخواهید حقوق دریافت کنید، از تنبلیتان زدهاید یا از تفریح خود گذشتهاید و به اینجا آمدهاید؛ این کار یک اقدام خیر است، این حضور شما بهخاطر خداست. نور تکتک شما روی جمع اثر میگذارد. امام صادق(ع) میفرماید جمعی از شیعیان در مسجد پیغمبر(ص) بین قبر مطهر آن حضرت و منبر نشسته بودند. وقتی پدرم امام باقر(ع) متوجه جمع آنان شد به نزد آنها رفت و بر آنها سلام کرد و فرمود: «وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّ رِیحَکُمْ وَ أَرْوَاحَکُم» (کافی، ج8، ص240) به خدا قسم من بوی شما را و جانهایتان را دوست دارم. این جمع مؤمنان هرجا که باشد در مسجد یا هیئت، خیلی فوقالعاده است.
تجمع مؤمنین اگر قدرت اسلام را افزایش بدهد بسیار نورانیتر میشود
اگر بخواهیم در همین جلسههای تجمع مؤمنان، معنویت بیشتر بشود، چهکار باید کرد؟ باید جلسۀ تجمع مؤمنین اثر سیاسی روی جامعه داشته باشد. وقتی میگویم «سیاست» ذهنتان سراغ رأیگیری و انتخابات و... نرود؛ آن یک بخش بسیار کوچک سیاست است، البته آن را نفی نمیکنم؛ آن هم جزو سیاست است. ولی منظورم این است که یک جمع مؤمن در یک منطقه، طوری اثر اجتماعی بگذارند که قدرت اسلام را افزایش دهند. نور آنجا خیلی بیشتر است؛ استجابت دعا، استغفار و... در آنجا خیلی بهتر جواب میدهد چون اثر سیاسی دارد و قدرت اسلام را افزایش میدهد. وقتی قدرت اسلام را افزایش بدهید، نور ایجاد میکند. متأسفانه کاری کردهاند که وقتی از «قدرت» سخن میگوییم انگار از یک چیز بسیار کثیف و مشمئزکننده سخن میگوییم، درحالیکه قدرت اسلام و قدرت مستضعفین یک مسئلۀ بسیار مهمّ و پاککنندۀ دلها است.
ما باید بین معنویت و سیاست ارتباط برقرار کنیم. جلسهای که در آن یاد امامزمان(عج) نباشد ابتر است هرچند از اول تا آخر جلسه به قرائت قرآن و دعا مشغول باشند. این چه بیمعرفتی است که انسان به یاد امام حیّ خودش نباشد؟! یاد امامزمان(عج) یعنی سیاست، آن هم در حدّ بین الملل! ایشان که نمیآیند فقط یک منطقه را آزاد کنند؛ بلکه همۀ جهان را از قید سیاستبازهای خبیث آزاد میکنند. یاد امامزمان(عج) یعنی حضور در سیاست و حرف سیاسی زدن.
اگر میخواهید عشقبازیتان با خدا عمیقتر شود، برای مظلومان جهان گریه کنید
به یاد داشته باشید هرموقع خواستید عشقبازیتان با خدا عمیقتر بشود، کمی برای مظلومان جهان گریه کنید. مناجات خودتان را با «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» همراه کنید، آنوقت ببینید چه اثری خواهد داشت! سخنان آقای بهجت را دربارۀ دعا کردن برای مظلومین و مستضعفین بشنوید. انسان از این جملات تعجب میکند؛ ایشان به عنوان یک انسان عارف میفرماید: «اگر بیتفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود؛ چنانکه الآن بر سَرِ ما آمده است، نظیر ریختن مواد شیمیایی و بمباران شهرها (در جنگ صدام علیه ایران). آیا نباید فکری و چارهای بکنیم، یا بگذاریم هر چه شد، شد! و هر چه بر سر زنان و مردان و پیر و جوان ما آمد، آمد؟!» (در محضر بهجت، ج۱، ص۹۷، نکته139)
آقازادۀ آیت الله بهجت میفرمودند وقتی ایشان خبر یک انفجار را در فلان کشور میشنید تا چند روز نمیتوانست غذا بخورد، مدام راه میرفت و زمزمه میکرد: «همینطور دارند آدم میکشند، چه ناامنیای ایجاد شده!» تصور بسیاری از افراد از امثال آقای بهجت این است که ایشان فقط اهل وِرد بود و در تنهایی و عزلت، ذکر میگفت امّا عرفان و معنویت آقای بهجت اینطور نبود.
سورۀ محمّد(ص) به ما کمک میکند بین معنویت و سیاست رابطه برقرار کنیم
سورۀ محمّد(ص) به ما کمک میکند بین معنویت و سیاست رابطه برقرار کنیم. وقتی میخوانید: «الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» باید خوشحال بشوید که خدا اثر عمل کافران را تباه میکند و به این خاطر حمد خدا را به جا بیاورید و بگویید: خدایا! ممنونیم که مولای ما هستی و مولای کافران نیستی، خدایا! ممنونیم که به مؤمنین نصرت میدهی و آنها را آزاد میکنی.
دل مؤمن باید پای هر آیۀ قرآن، مناجات داشته باشد و الّا چطور میخواهد گریه کند!؟ برای چه گریه کند!؟ گریه ناشی از مناجات است. مؤمن پای هر آیۀ قرآن حرفهای زیادی با خدا دارد که بزند. خدا با آیات قرآن از مؤمن دلبری میکند. روضهخوانها پای یک صحنه از صحنههای عاشورا زبان حال میگیرند، اولیاء خدا هم پای هر آیهای از آیات قرآن زبان حال میگیرند.
قرآن یاد میدهد در عملیات روانی علیه کفار فعال باشیم؛ این کار مقاومت کفار را در مقابل مؤمنین در هم میشکند
حالا به قسمت بعدی این بحث بپردازیم؛ قرآن کریم علیه کفار عملیات روانی انجام میدهد و به ما یاد میدهد که شما هم در این عملیات روانی فعال باشید و حرفهای خودتان را به کفّار برسانید، مثلاً وقتی امام فرمود: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» باید برای این حرف ده تا مستند ساخته میشد. این حرف در زمان خودش چه اثری در دنیای کفر و استکبار گذاشت؟ متأسفانه ما آن قدرت رسانهای لازم را نداریم. میبایست طنین این جملۀ امام و اثرش را در تمام کشورهای جهان ثبت کنند و یک مستند بسازند. قرآن کریم در اول این سوره با بیان «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» دربارۀ کافران، همان معنای «هیچ غلطی نمیتواند بکند» را اعلام میکند. خداوند میخواهد با عملیات روانی به وسیلۀ این آیات روحیۀ کافران را تضعیف و روحیۀ مؤمنان را تقویت کند و مقاومت کفار را در مقابل مؤمنین در هم بشکند، چون قطعاً این آیات به گوش آنها میرسد. تفاوت عملیات روانی خداوند با دیگران این است که آنچه میفرماید مبتنی بر واقعیت و حقیقت است.
قرآن به ما میگوید این حرف را به گوش کافران برسانید تا دلشان بلرزد. ممکن است آنها در ظاهر مسخره کنند امّا دلشان خالی میشود، مخصوصاً وقتی شما با ایمان و اعتقاد این حرف را بگویید. از طرف دیگر این حرف باعث تقویت روحیه شما میشود. یکی از نیازهای مبرم جامعه و جوانهای ما این است که احساس قدرت، افتخار و عزّت کنند. دشمنان ما مدام مشکلات کشورمان را به رخ ما میکشند که ما را تحقیر کنند. ما باید خیلی محکم جلوی دشمنانمان بایستیم و بگوییم ما میتوانیم مشکلات خودمان را حل کنیم. به جای ساختن بسیاری از فیلمها، فیلمی بسازید که به ما احساس عزت بدهد. در گذشته افرادی مانند فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ با ابزار شعر و داستان و حکایت برای ما فیلم میساختند. کسی که شعر رستم دستان را میخواند، در بازوی خودش احساس قدرت میکند، امّا کسی که پای بعضی از فیلمها و سریالهای امروزی مینشیند احساس بدبختی و ضعف میکند.
وقتی بدانید دشمنِ شما هیچ غلطی نمیتواند بکند شجاع میشوید
وقتی که قرآن میفرماید دشمن تو هیچ غلطی نمیتواند بکند، دارد به تو عزّت میدهد. سورۀ مبارکۀ «الَّذِینَ کَفَرُوا» سورهای است که به انسان شجاعت میدهد. معنای این حرف در همان آیۀ اول معلوم است. وقتی که بدانید دشمن شما هیچ غلطی نمیتواند بکند شجاع میشوید و دیگر کلمۀ «نترس» هم لازم نیست گفته شود. اگر کسی بگوید «دشمن، ما را شهید میکند» قرآن میفرماید نگران نباش «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذی وُکِّلَ بِکُمْ» (سجده،11) او نمیتواند کاری کند، ما تو را میکشیم، مرگ تو کار عزرائیل(ع) است که مأمور خودمان است. میدان جنگ و جهاد باعث مرگ و شهادت نیست. جهاد عمر کسی را کوتاه نمیکند. در دوران دفاع مقدس، یک خانمی که محل سربازی فرزندش در جبهه بود بسیار نذر و دعا کرد که پسرش در جبهه شهید نشود. بالأخره دوران سربازی تمام شد و این پسر برگشت. در همان روزهای اول، وقتی با دوچرخه به محل کار میرفت تصادف کرد و از دنیا رفت. مادرش ناله میزد که تقصیر خودم بود که از خدا خواستم پسرم شهید نشود.
خدا چه درسی میخواهد به ما بدهد؟ آیا شما فکر کردید با شهادت، مرگ انسان نزدیک میشود؟ امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «کَفَى بِالْأَجَلِ حِرْزاً إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ مَعَهُ حَفَظَةٌ مِنَ اللَّهِ یَحْفَظُونَهُ أَنْ لَا یَتَرَدَّى فِی بِئْرٍ وَ لَا یَقَعَ عَلَیْهِ حَائِطٌ وَ لَا یُصِیبَهُ سَبُعٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُ خَلَّوْا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَجَلِه» (تحف العقول، ص224) اجل برای مانع شدن از مرگ کافی است، هیچ انسانی نیست مگر اینکه تا زمان اجلش، فرشتگانی از جانب خدا از او محافظت میکنند تا در چاهی نیفتد و دیواری بر سرش نریزد و حیوان درندهای به او آسیب نزند؛ هر وقت اجل او فرا رسید، مانع اجل او نمیشوند.
رسانهایهای ما باید از قرآن روحیه و قوت قلب بگیرند و تکرار و طنین آن باشند
بنابراین شما نباید از دشمن بترسید. انسان از دانستن این مطلب روحیه میگیرد؛ خدا این روحیه دادن را تا آخر ادامه میدهد، بعد چیزی به ما یاد میدهد که آن را به اطلاع دشمن برسانید. امام این کار را میکرد. اطلاعات قرآنی خودش را به اطّلاع دشمن میرساند و این کار، اثر قوی میگذاشت. جنگ ما با دشمن جنگ ارادهها است. مثلاً ببینید همین یک مقدار رسانهای را که ما داریم دشمنان ما نمیتوانند تحمل کنند و سعی میکنند جلوی آن را بگیرند. با این حال آن چیزی که در رسانه، عنصر کلیدی است، هنر و فنّ تولید محصول رسانهای نیست بلکه عِرق، روحیه و قوت قلب است که اهالیِ رسانههای ما باید آن از قرآن بگیرند و تکرار و طنین آن باشند. شهید آوینی این روحیه را در خودش داشت. رسانهایها باید قرآن و بهخصوص این سوره را زیاد بخوانند تا توپشان پُر باشد، اگر رسانهایها این روحیه را نداشته باشند، بازی میخورند.
اثر حضرت خدیجه(س) در پشتیبانی از پیامبر(ص) فوقالعاده بود؛ ثروت ایشان در راه بنیانگذاری اسلام خرج شد
خداوند متعال برای کافران اثر نمیگذارد بلکه برای کسانی مثل حضرت خدیجه(س) اثر میگذارد که امشب شب رحلت این بانوی باعظمت است. اثر حضرت خدیجه(س) را در پشتیبانی از پیغمبر(ص) ببینید. انسان ثروت داشته باشد و ثروتش در راه بنیانگذاری اسلام خرج شود، ثروتش در حمایت از اسلام عِدل شمشیر امیرالمؤمنین(ع) شود. تاریخ گواه است که در سختترین شرایط که اسلام در خطر نابودی قرار داشت در مکه، ثروت خدیجۀ کبری(س) و پس از هجرت شمشیر امیرالمؤمنین(ع) به یاری اسلام و مسلمانان آمد و آنها را از دشواریها عبور داد. حضرت خدیجه(س) چقدر زن بزرگی است! همسر عمران فرزندی از خدا خواست و خدا مریم را به او داد. ای حضرت خدیجه(س)! تو از خدا چه خواستی که خدا فاطمه(س) را به تو داد؟!
این هم از خلوص ایشان است که خودش نماند تا از برکات و ثمرات عظمتی را که تولید کرد استفاده کند. در اوج تنگنا در شعب ابیطالب(ع) رحلت فرمودند بلکه بگویید شهید شد. این هم از اخلاص او است که در راه خدا قربانی بدهد و خودش هم فدا شود امّا لحظههای فتح را نبیند. قلب انسان مقابل شخصیت بزرگ حضرت خدیجه(س) متواضع میشود و کرنش میکند. او کسی است که هر موقع پیغمبر اکرم(ص) به یادش میافتد از بیان مدح و ثنای او خسته نمیشد (کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا ذَکَرَ خَدِیجَةَ لَمْ یَسْأَمْ مِنْ ثَنَاءٍ عَلَیْهَا؛ کشف الغمه، ج1، ص512) امّ سلمه میگوید وقتی نزد پیامبر(ص) از خدیجه(س) یاد کردیم، آن حضرت گریه کرد و فرمود خدیجه(س) و مثل خدیجه(س) کجاست؟! (فَلَمَّا ذَکَرْنَا خَدِیجَةَ بَکَى رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ خَدِیجَةُ وَ أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَة؛ کشف الغمه، ج1، ص360) حضرت خدیجه(س) چه عظمتی داشت که رسولخدا(ص) سالها بعد از رحلت آن حضرت به دوستان او احترام فراوان میگذاشت به حدی که باعث تعجب دیگران میشد. مگر ایشان شخصیت کمی است!؟ رابطه و علاقۀ پیامبر اکرم(ص) نسبت به حضرت خدیجه(س) یک رابطۀ عاطفی ساده نیست. احساسات پیامبر(ص) نسبت به آن حضرت نشانۀ شکوه و عظمت آن حضرت است.
وقتی حضرت خدیجه(س) از دنیا رفت فاطمۀ زهراء(س) که کودکی سهچهار ساله بود دور پدرش رسولخدا(ص) میگشت و میپرسید: «أینَ اُمّی؟» مادرم کجاست!؟ پیغمبر(ص) جواب نمیداد تا اینکه جبرئیل(ع) نازل شد و فرمود که خداوند امر کرده است به فاطمه(س) سلام برسانی و بگویی مادرت در بهشت است؛ او در کنار آسیه(س) و مریم(س) است.(إِنَّ أُمَّکِ فِی بَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ، کِعَابُهُ مِنْ ذَهَبٍ، وَ عُمُدُهُ یَاقُوتٌ أَحْمَرُ، بَیْنَ آسِیَةَ وَ مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَان؛ امالی، طوسی، ص175)
(الف3/ن2)
البته نگاه سیاسی و اجتماعی قرآن در جهت رشد عقل و واقع بینی و رشد شعور مردم بوده نه تکثیر نگاه ساده لوحانه و توده ای برای منافع حزبی و سازمانی