۹۸/۰۴/۰۹ چاپ ایمیل و پی دی اف
گناه چیست؟ توبه چگونه است؟ جلسه بیست و چهارم

این مُطاع‌بودنِ رسول خداست که دعوا راه می‌اندازد نه معلم‌بودنِ ایشان! / چه چیزی اطاعت از رسول و امام را برای انسان سخت می‌کند؟ / بعد از این مرحله، دین‌داری خیلی آسان است!

شناسنامه:

  • مکان: تهران، مسجد امام صادق(ع)
  • زمان: رمضان98
  • صوت: اینجا
  • موضوع: گناه چیست؟ توبه چگونه است؟

چه چیزی اطاعت از رسول و امام را برای انسان سخت می‌کند؟ تکبر و حسادتِ انسان! اما چه چیزی پذیرش اطاعت از ولیّ خدا را سهل می‌کند؟ خوبی و مهربانیِ ولیّ خدا و دلسوزی او نسبت به ما! اینکه اهل‌بیت(ع) ما را دوست دارند، و اینکه برای ما فداکاری کردند و مظلوم واقع شدند، کار را برای ما سهل می‌کند.

بعد از «مراقبتِ امر خدا» نوبت به «مراقبتِ امر ولیّ خدا» می‌رسد  

  • بعد از اینکه برای یک فرد مؤمن و دین‌دار، موضوع گناه و طاعتِ خدا مسئلۀ اول شد و مراقبت از اینکه «مبادا امر خدا را کنار بگذارد» این‌قدر برایش عمده شد که فراتر از منفعت و ضرر خودش، مدام به این نگاه کرد که آیا معصیتِ خدا را انجام داده یا نه؟ و آیا خدا را اطاعت کرده است یا نه؟ حالا نوبت به مرحلۀ بعدی می‌رسد؛ یعنی می‌رسد به اینکه مبادا رسول را معصیت کند، مبادا طاعت ولیّ‌ خدا را انجام ندهد و حتی در دلش هم حق‌ ولیّ خدا و امر ولیّ خدا را مراقبت کند.
  • این مرحله در صدر اسلام هم آنچنان که باید و شاید، تحقق پیدا نکرد و اصلاً مردم هیچ‌وقت در طول تاریخ به این سطح از رشد-آنچنان که باید و شاید- نرسیدند. این در زمان امام زمان(ع) رخ خواهد داد. البته در زمان رسول خدا(ص) فقط کمی، تحقق پیدا کرد، اصلاً دین اسلام و پذیرش نبوت و رسالت آخرین پیامبر، معنایش ایستادن پای فرمان پیغمبر و دفاع‌کردن از ایشان بود.
  • همان‌طور که بیان شد، محور و مسئلۀ کلیدیِ دین، «گناه نکردن» و معصیتِ خدا نکردن است، اما یک‌مقدار که جلوتر می‌رویم، می‌بینیم که این مرحلۀ ابتدایی دین است و در مرحلۀ بعدی، بحث معصیتِ رسول نکردن و دفاع‌کردن از رسول و ولیّ خدا و حتی فداشدن برای ایشان مطرح می‌شود. این یک چهره‌ای از دین است که جز در عاشورا، جای دیگر نمی‌توانیم آن را درست ببینیم؛ یعنی پای رکاب رسول‌خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هم-آن‌طور که در عاشورا دیده شد- دیده نمی‌شود. مثلاً در تاریخ می‌بینید بعضی‌ها که پای رکاب أمیرالمؤمنین‌(ع) بودند، جلوی حضرت می‌ایستادند و با امر ایشان مخالفت می‌کردند.
  • ما در این دورۀ قبل از ظهور، باید آماده بشویم برای تحققِ آن دینی که وقتی امام زمان(ع) آن را پیاده می‌کند، مردم می‌گویند «این دین تازه است!» درحالی که تازه نیست؛ بلکه حقیقتِ همین دین است، فقط به مرحلۀ اجرا می‌رسد.

اطاعتِ خدا قبل از اسلام هم بود؛ مسئله این بود که پیامبر(ص) هم باید مطاع باشد

  • جایگاه ولیّ خدا و اهمیت اطاعت از ایشان را در تاریخ اسلام نگاه کنید. مثلاً در زمان رسول خدا(ص) ببینید که وقتی در پیمان عقبۀ دوم، عده‌ای از مدینه آمدند با پیغمبر اکرم(ص) بیعت کنند و پیمان ببندند، مفاد پیمان‌نامه چه بود؟ نه مباحث اخلاقی بود، نه مباحث اعتقادی! اصلی‌ترین مفاد آن پیمان‌نامه، دفاع‌کردن از رسول خدا(ص) بود و اینکه از جان خود و از اموال خود به‌خاطر رسول‌خدا(ص) بگذرند. اصلاً بحث هجرت پیامبر به مدینه، برای این بود که آنان از پیامبر دفاع کنند. (فَقَالَ: بَایَعُونِی عَلَى السَّمْعِ وَ الطَّاعَةَ... وَ عَلَى أَنَّ تَنْصُرُونِی إذَا قَدِمْتَ عَلَیْکُمْ یَثْرِبَ تَمْنَعُونِی مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ أَزْوََاجُکُمْ وَ أَبْنََاءَکُمْ وَ لَکُمْ الْجَنَّةَ؛ دلائل النبوه/2/443)
  • اسلام یعنی چه؟ اطاعت از خدا که از قبل هم وجود داشته است؛ البته با یک‌مقدار تفاوت و یک‌مقدار جزئیاتِ کمتر یا بیشتر. مثلاً قبل از اسلام هم، خانۀ کعبه را احترام می‌گذاشتند و این درواقع اطاعت از خدا بوده، یا اینکه قربانی می‌دادند هم اطاعت از خدا بوده؛ هرچند یک جزئیاتی را نمی‌دانستند یا کامل نمی‌دانستند که رعایت کنند.
  • مسئله این است: «این پیامبر که آمد، او باید مطاع باشد، باید فرمانده باشد» یعنی پذیرش فرماندهی پیامبر، برای آنها کار سختی بود و از اول هم برای مشرکین، همین سخت بود. اگر پیامبر(ص) خودش را این وسط حذف می‌کرد و می‌فرمود «من پیامبری هستم که آمده‌ام تعلیمات را کامل کنم و بروم؛ فقط همین!» در این‌صورت، کسی با ایشان مخالفت نمی‌کرد! مگر دعوا سرِ نحوۀ نمازخواندن و عبادت‌کردن بود؟!

مُطاع‌بودنِ رسول خداست که دعوا راه می‌اندازد نه معلم‌بودنِ ایشان!

  • این «مُطاع بودنِ» رسول خدا است که دعوا راه می‌اندازد، «معلم بودنِ» ایشان که دعوا راه نمی‌اندازد، «متخلّق به اخلاق اسلامی بودنِ» ایشان که دعوا راه نمی‌اندازد! آنجا قبیله‌ها و رؤسای قبائل برای خودشان، جایگاه و نفوذ داشتند، اما پیامبر(ص) آمده بود و داشت نظام قبیله‌ای را به‌هم می‌زد و می‌فرمود «من فرمانده هستم و بعد از خودم هم، تعیین می‌کنم چه کسی فرمانده باشد» این بود که دعوا راه می‌انداخت.
  • دین، آدم را می‌رساند به اینجا که «از چه کسی باید تبعیت کنی؟» اتفاقاً در آیات قرآن دیده می‌شود که این دعوا اصلی‌ترین دعوای تمام کافران در مقابل همۀ انبیاء است! دعوای قابیل و هابیل هم سرِ خدا نبود، یعنی این‌طور نبود که او بگوید خدا هست و آن بگوید «خدا نیست، پس من می‌کشمت!» مسئلۀ قابیل این بود که «چرا خدا تو را بر من ترجیح داد؟!»

مرحلۀ دوم، مراقبت از معصیتِ رسول و ولیّ خداست که سخت‌تر از مرحلۀ قبل است

  • وقتی ما به موضوع گناه و لزومِ گناه‌نکردن رسیدیم و آن را پذیرفتیم، این تازه اول ماجرا است! بعضی‌ها همین‌جا مقاومت می‌کنند و نمی‌پذیرند؛ البته شاید اینها آدم‌های باهوشی هستند چون می‌گویند «ما اگر همین‌جا جلوی مفهوم اطاعت و معصیتِ خدا نایستیم، بعداً ما را می‌کشانند به مرحلۀ دوم که سخت‌تر است و آن مفهوم اطاعت و معصیتِ رسول است!»
  • بله، مرحلۀ دوم سخت‌تر می‌شود و آن هم این است که باید شما مواظب باشی، رسول و ولیّ خدا را معصیت نکنی و امام جامعه را معصیت نکنی! آن‌وقت چهرۀ دین اصلاً فرق می‌کند و یک‌چیز دیگری می‌شود. شاید همین اتفاق می‌افتد که بعد از ظهور، همه می‌گویند «آخرین امام، دین تازه آورده است!»

طبق روایت، خدا امر مردم را به پیغمبرش واگذار کرد تا ببیند چگونه او را اطاعت می‌کنند؟!

  • زراره نقل می‌کند که من از دو امام بزرگوار-امام باقر‌(ع) و امام صادق(ع)- شنیدم که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى نَبِیِّهِ ص أَمْرَ خَلْقِهِ لِیَنْظُرَ کَیْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (کافی/1/266) خدا امر مردم را به پیغمبرش واگذار کرد تا ببیند مردم چگونه او را اطاعت می‌کنند؟! (اصلاً برنامۀ دین همین است) سپس این فرمان را داد که «هرچه پیامبر به شما فرمود اطاعت کنید و آنچه نهی کرد، آن را باز بدارید» (سوره حشر/7)
  • ببینید چقدر شفاف، بیان شده است که بحث اصلی سرِ چیست! دربارۀ این موضوع، آیات فراوانی هست که در اینجا چند آیه را مرور می‌کنیم. مثلاً اینکه می‌فرماید: «فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیرا» (فرقان/52) ای پیامبر من، از کافران تبعیت نکن و با آنان جهاد کن؛ جهاد کبیر و بزرگ! یعنی تو با همین اطاعت‌نکردن از کافران، با آنان درگیریِ سختی خواهی داشت. جهاد اکبر نسبت به جهاد اصغر، جهاد اکبر است، اما جهاد کبیر، خودبه‌خود جهاد باعظمتی است.
  • این آیه در مکه نازل شده است، اما مگر آن کافران چه گفته بودند که پیامبر نباید آنها را اطاعت می‌کرد؟ آنها حرف‌شان چه بود؟ آیا کافران گفته بودند «ای پیامبر، دست از خدا بردار!» آیا گفته بودند «ای پیامبر، بیا بُت بپرست!» این‌طوری نبوده که آنها پیامبر را به بت‌پرستی یا کارهایی زشتی مثل شراب‌خواری دعوت کنند! در آیۀ قبل، به حرف آنها اشاره شده است (وَ لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فىِ کُلّ‏ِ قَرْیَةٍ نَّذِیرًا) آنها به پیامبر(ص) گفتند: شما به خدا بگو برای هر قومی یک پیغمبری بفرستد تا اختلاف پیش نیاید که همه بخواهند از پیامبرِ یک قوم تبعیت کنند! آنها به‌ظاهر حرف انسانی و معقولی زده بودند اما جهاد کبیر، مخالفت در برابر همین حرف است، چون خدا می‌فرماید «من برای همه، یک فرمانده گذاشته‌ام و یک پیغمبر تعیین کرده‌ام!»

طبق آیه قرآن، مؤمنین باید در مقابل فرمان پیغمبر، بگویند «سمعنا و أطعنا»

  • در آیۀ دیگری می‌فرماید: «إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنینَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» (نور/51) وقتی که خدا و پیامبرش امری می‌کنند، مؤمنین باید بیایند در مقابل پیامبر بگویند «چَشم و اطاعت می‌کنیم!» مؤمنین باید در مقابل امر پیامبر، این را بگویند و این‌هم یک چیزی شبیه ارتش می‌شود؛ کمااینکه در دیسیپلین نظامی یا در بعضی از آئین‌نامه‌های نظامی، این هست که در مقابل فرمانِ یک مقام ارشد، باید بگویند «بله، اطاعت می‌کنم!» و بعد بروند اطاعت کنند، نه اینکه همین‌طوری بروند و اطاعت کنند، یعنی وقتی فرمانده فرمان می‌دهد باید بگویند «بله» و بعد بروند اجرا کنند. این برجسته‌سازیِ امر اطاعت است! مؤمنین هم باید در مقابل فرمان پیغمبر، بگویند «سمعنا و أطعنا» یعنی «شنیدم؛ چَشم، اطاعت می‌کنم!» و بعد بروند اطاعت کنند.

مشکل خیلی‌ها این بود: آیا ما از یک آدمی مثل خودمان تبعیت کنیم؟

  • ابن‌ابی‌کثیر می‌گوید: وقتی امام موسی‌بن‌جعفر‌(ع) به شهادت رسید، بعضی از مردم، در امامت ایشان متوقف شدند و سراغ امام‌رضا(ع) به‌عنوان امام، نرفتند. در آن سال، من به مکه رفته بودم، آن زمان امام‌رضا‌(ع) هم در مکه بود. در اطراف خانۀ خدا، ایشان را بین مردم دیدم. داشتم به امام‌رضا(ع) فکر می‌کردم که یک‌دفعه‌ای چیزی به دلم خطور کرد و این آیه قرآن را پیش خودم خواندم «أَ بَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُه‏» (قمر/24) آیا ما از یک آدمی مثل خودمان تبعیت کنیم؟ چون دیدم که ایشان هم یک آدم معمولی در میان بقیۀ آدم‌ها است. (این مضمون هم خیلی در قرآن تکرار شده است)
  • یک‌دفعه‌ای امام رضا‌(ع) مثل برقی آمد جلوی من و عبور کرد و در یک لحظه برگشت به من نگاه کرد و فرمود: من به خدا قسم همان بشری هستم که بر تو واجب شده است که از من تبعیت کنی! من زود عذرخواهی کردم و گفتم: آقا معذرت می‌خواهم؛ از خدا و از شما معذرت می‌خواهم. حضرت فرمود: بخشیده شدی!  (لَمَّا تُوُفِّیَ مُوسَى ع وَقَفَ النَّاسُ فِی أَمْرِهِ فَحَجَجْتُ تِلْکَ السَّنَةَ فَإِذَا أَنَا بِالرِّضَا ع فَأَضْمَرْتُ فِی قَلْبِی أَمْراً فَقُلْتُ أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ‏  الْآیَةَ فَمَرَّ عَلِیٌّ ع کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ عَلَیَّ فَقَالَ أَنَا وَ اللَّهِ الْبَشَرُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْکَ أَنْ تَتَّبِعَنِی فَقُلْتُ مَعْذِرَةً إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَیْکَ فَقَالَ مَغْفُورٌ لَک‏؛ عیون‌اخبار ‌الرضا(ع)/ 2/217)

انسان باید تکبر و حسادت خود را تحت فرمان ولیّ خدا از بین ببرد

  • حالا یک‌مقدار هم به جنبه‌های روانیِ مسئله بپردازیم. وقتی دین برای آدم جا افتاد «فرمان‌پذیر» می‌شود؛ یعنی جایگاه فرمان و دستور را متوجه می‌شود و بعد، فرمان خدا را می‌پذیرد. ولی انسان با غرور و تکبرِ خودش چه‌کار کند؟ اول به‌دلیل هوا‌پرستی‌اش، نمی‌توانست با دستور، کنار بیاید و فرمان‌پذیر باشد و بعد، کم‌کم می‌پذیرد که هوا‌پرستی‌اش را کنار بگذارد و در محدودۀ فرمان خدا، دنبال لذت‌های خودش برود و در آن محدوده زندگی کند، اما حالا تکبرش را چه‌کار کند؟ (جلوۀ اجتماعیِ تکبر هم می‌شود «حسادت»!) حالا با این حسادت خودش چه‌کار کند؟ هردویِ اینها را باید ذبح کند؛ تحت فرمان ولیّ خدا و اصلِ این مسئله را بپذیرد و قبول کند که «ولیّ خدا بر ما برتری و فرماندهی دارد»
  • باید بگوییم که هنوز هم «پذیرفتن دینی که محورش اطاعت از یک شخص است» سخت است، هنوز هم آموزش‌های دینی رایجِ ما بیشتر سکولار است؛ به این معنا که نقش شخص را از بین می‌برند! کمااینکه صریحاً برخی از روشن‌فکرهای غرب‌زده می‌گویند «اصلاً این حرف‌ها از دوران صفویه باب شده است!» یعنی یک‌دفعه‌ای آل‌بویه را در تاریخ حذف می‌کنند و خیلی از روایات را هم حذف می‌کنند!

بعد از این مرحله، دین‌داری خیلی آسان است!

  • حالا اگر کسی این حقیقت را پذیرفت چه می‌شود؟ اگر برتریِ رسول را پذیرفت و بنای خود را بر اطاعت از رسول و اطاعت از ولیّ خدا گذاشت، همین‌که این مرحله را پذیرفت بقیه‌اش دیگر مثل آب‌خوردن است و خیلی آسان است. این‌قدر پذیرشِ این حقیقت، ارزش دارد که بعدش: اولاً خدا کمک می‌کند و بقیۀ مسیر را برایش آسان می‌کند. ثانیاً اگر گناه کند خدا به‌آسانی او را می‌بخشد، ثالثاً اصلاً نمی‌گذارد گناه کند، بلکه او را می‌کشاند و راهش را به‌سمت خوبی‌ها تغییر می‌دهد. فقط به‌خاطر اینکه همین مرحلۀ مهم را پذیرفت: اینکه «دین من، اطاعت از شما است؛ من این را پذیرفتم»
  • کسی که این حقیقت را بپذیرد، وقتی گناه کرد و معصیت رسول یا معصیت ولیّ را انجام داد یعنی معصیت خدا را در بخشِ تبعیت از امام، انجام داد، اگر عذرخواهی کند، خیلی آسان عذرخواهی او را می‌پذیرند. از اینجا به‌بعد است که می‌شود گفت «واقعاً دین آسان است!» کمااینکه فرمود: «یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْر» (بقره/185)
  • آمدند پیش امام‌رضا‌(ع) گفتند: بعضی از شیعیان شما-یعنی کسانی که اصلِ اطاعت از امام را پذیرفته‌اند- در طریق(یعنی در خیابان) نبیذ می‌خورند(یعنی عرق یا شراب می‌خورند) حالا جواب امام‌رضا(ع) را ببینید! فرمود: شیعیان ما در طریق هستند؟ الحمدلله که در طریق هستند! گفت: منظورم از طریق، این است که در خیابان عرق می‌خورند! بعد، حضرت فرمود: عرق می‌خورند؟ عرقیاتِ گیاهی که چیز بدی نیست، در زمان پیغمبر هم می‌خوردند! (یعنی حضرت به معنای دیگری که برای کلمۀ «نبیذ» وجود دارد، اشاره کردند و به این صورت خواستند با اغماض، از کنار این موضوع بگذرند)
  • آن فرد دوباره گفت: منظورم این است که مسکرات می‌خورند! حضرت فرمود: شیعۀ ما این کار را نمی‌کند، اگر هم یک وقتی شیعۀ ما این کار را کرد، روز قیامت یک خدای مهربان دارد، یک پیامبر شفیع و یک امامِ دستگیر هم دارد که نجاتش می‌دهند، شما بروید به فکر خودتان باشید! (أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْمُنَافِقِینَ قَالَ لِأَبِی الْحَسَنِ الثَّانِی ع إِنَّ مِنْ شِیعَتِکُمْ قَوْماً یَشْرَبُونَ الْخَمْرَ عَلَى الطَّرِیقِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَهُمْ عَلَى الطَّرِیقِ فَلَا یَزِیغُونَ عَنْهُ وَ اعْتَرَضَهُ آخَرُ فَقَالَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِکَ مَنْ یَشْرَبُ النَّبِیذَ ... قَالَ فَإِنْ فَعَلَهَا الْمَنْکُوبُ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ یَجِدُ رَبّاً رَءُوفاً وَ نَبِیّاً عَطُوفاً وَ إِمَاماً لَهُ عَلَى الْحَوْضِ عَرُوفاً وَ سَادَةً لَهُ بِالشَّفَاعَةِ وُقُوفاً وَ تَجِدُ أَنْتَ رُوحَکَ فِی بَرَهُوتَ مَلُوفاً؛ مشارق‌الانوار/ص289) و (عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ هَؤُلَاءِ الْمَلاعِینِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأَسُوءَنَّهُ مِنْ شِیعَتِه‏... إِنَّ شِیعَتَکَ یَشْرَبُونَ‏ النَّبِیذَ فَقَالَ وَ مَا بَأْسٌ بِالنَّبِیذِ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ أَنَّ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ص کَانُوا یَشْرَبُونَ‏ النَّبِیذَ فَقَالَ لَیْسَ أَعْنِیکَ النَّبِیذَ إِنَّمَا أَعْنِیکَ الْمُسْکِرَ فَقَالَ شِیعَتُنَا أَزْکَى وَ أَطْهَرُ مِنْ أَنْ یَجْرِیَ لِلشَّیْطَانِ فِی أَمْعَائِهِمْ رَسِیسٌ‏ وَ إِنْ فَعَلَ ذَلِکَ الْمَخْذُولُ مِنْهُمْ فَیَجِدُ رَبّاً رَءُوفاً وَ نَبِیّاً بِالاسْتِغْفَارِ لَهُ عَطُوفاً وَ وَلِیّاً لَهُ عِنْدَ الْحَوْضِ وَلُوفاً وَ تَکُونُ وَ أَصْحَابَکَ بَبَرَهُوتَ‏ مَلْهُوفاً؛ التمحیص/ص40)

امام‌(ره): کاری نکنیم که به‌خاطر ما، امام‌زمان(ع) سرافکنده بشود!

  • اگر می‌خواهید مردم گناه نکنند، شیعه‌گری و اطاعت از ولیّ خدا را در آنها بالا ببرید. اگر می‌خواهید توبه کنند، به آنها بگویید: «شما که با گناه خودتان به خدا ضرری نزده‌اید، اما دلِ امام‌زمان را شکستید، این را چه‌کارش می‌کنید؟» این سیرۀ عارف واصل، رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام(ره) در برخورد با معصیت بود؛ ایشان می‌فرمود: کاری نکنیم که به‌خاطر کار ما امام‌زمان(ع) سرافکنده بشود!
  • (توجه داشته باشید که در کارهایتان جورى نباشد که وقتى عرضه شد بر امام زمان- سلام اللَّه علیه- خداى نخواسته آزرده بشود، و پیش ملائکة اللَّه یک قدرى سرافکنده بشود، که اینها شیعه‏هاى من هستند، اینها دوستان منند و بر خلاف مقاصد خدا عمل کردند. رئیس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رئیس منفعل مى‏شود؛ صحیفه‌امام/12/358) (خلافِ ما براى امام زمان سرشکستگى دارد. دفاتر را وقتى بردند خدمت ایشان و ایشان دید شیعه‏هاى او- خوب، شما شیعه او هستید، ما شیعه او هستیم- شیعه او دارد این کار را مى‏کند، این ملائکة اللَّه که بردند پیش او دید، سرشکسته مى‏شود امام زمان‏؛ صحیفه‌امام/8/423)

دغدغۀ ما برای گناه‌نکردن، این باشد که «دلِ امام‌زمان را نشکنیم»

  • این دینِ امام را ببینید! مُدل دین امام را ببینید! ایشان توضیح می‌دهد که امام‌زمان(ع) رئیس ما هستند و رئیس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رئیس منفعل مى‏شود و سرافکنده می‌شود! یعنی ما با گناه خودمان امام‌زمان(ع) را سرافکنده می‌کنیم؛ چون ایشان ما را خیلی دوست دارد، لذا به‌خاطر گناه ما دلش می‌شکند!
  • وقتی نگاه ما این‌طوری باشد، اصلاً مسئله فرق می‌کند و دغدغۀ ما اصلاً عوض می‌شود. البته همان‌طور که قبلاً بیان شد، یک دغدغه برای گناه‌نکردن این است که حرمت خدا را پاس بداریم. اما یک دغدغۀ دیگر هم-به تعبیر حضرت امام- این است که دل امام‌زمان را نشکنیم. آن‌وقت ببینید توبۀ ما چقدر شدید‌تر می‌شود و تقوا چقدر شدید‌تر می‌شود!
  • اگر ما بخواهیم مردم را «بدون وساطت اهل‌بیت» به تقوای خدا دعوت کنیم؛ نمی‌شود و نمی‌گیرد، اگر می‌گرفت که وجودِ ولیّ خدا این وسط لازم نبود! یک آقایی این وسط هست که ما نمی‌توانیم از او بگذریم! بگو: «یابن‌الحسن، تو را چه‌کار کنم؟ تو هرشب بلند می‌شوی و برای من دعا می‌کنی و طلب مغفرت می‌کنی! من بیچاره شدم!» خدا در قرآن می‌فرماید: خدا و پیغمبرش اعمال شما را می‌بینند! (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون‏؛ توبه/105) خدایا من وقتی گناه کردم، با تو می‌توانم کنار بیایم، با پیغمبرت چه‌کار کنم؟ همان پیغمبر مهربانی که فرمودی «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم‏» (توبه/128)
  • حضرت امام(ره) می‌فرماید: «نامه اعمال ما مى‏رود پیش امام زمان- سلام اللَّه علیه- هفته‏اى دو دفعه، به حسب روایت. من مى‏ترسم که مایى که ادعاى این را داریم که تبع این بزرگوار هستیم، شیعه این بزرگوار هستیم، اگر نامه اعمال را ببیند- و مى‏بیند، تحت مراقبت خداست- نعوذ باللَّه شرمنده بشود. شما اگر یک فرزندتان خلاف بکند، شما شرمنده‏اید. اگر این نوکر شما خلاف بکند، شما شرمنده‏اید. در جامعه آدم شرمنده مى‏شود که پسرش این کار را کرده یا نوکرش این کار را کرده، یا اتباعش این کار را کرده. من خوف این را دارم که کارى ما بکنیم که امام زمان- سلام اللَّه علیه- پیش خدا شرمنده‏ بشود» (صحیفه امام/8/391)

مجالس استغفار ما چگونه باید باشد؟

  • ما اصلاً طبق این سیرۀ حضرت امام(ره) مجالس استغفار درست و حسابی، خیلی کم داریم! مجالسی که ذکر ما «یابن‌الحسن!» باشد و اینکه آقا ببخشید! کمااینکه در آخرِ زیارت جامعۀ کبیره می‌خوانیم؛ آن گناهانی که در زمینۀ فرمان خدا انجام داده‌ام، آنها را هم خدا نمی‌بخشد مگر اینکه شما راضی بشوید. «یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلَّا رِضَاکُم‏» (من‌لایحضره‌الفقیه/2/616) خدا امر خلقش را واگذار کرده است.
  • زیاد در تاریخ اسلام دنبال این حرف‌ها نگردید! چون اگر این حرف‌ها در تاریخ اسلام جاری بود که اهل‌بیت(ع) این‌همه غربت نمی‌کشیدند و دین خدا به نیزه نمی‌رفت! حتی در جنگ احد، کسانی که پای رکاب پیامبر(ص) بودند، سخن پیامبر را می‌شنیدند، اما ایشان را تنها گذاشتند و جان خودشان را برداشتند و فرار کردند! در سپاه امیرالمؤمنین(ع) هم این نافرمانی وجود داشت.

طبق آیه قرآن، کسی که ته قلبش هم پذیرش فرمان پیامبر برایش سخت باشد، ایمان ندارد!

  • این آیۀ قرآن را ببینید که چقدر روشن، مسئله را بیان کرده است: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» (نساء/65) پیغمبرِ من، به خدای تو سوگند که اصلاً ایمان ندارد، کسی که تو حکمی بدهی و او ته دلش، سختش باشد که حکم تو را بپذیرد! حتی اگر اجرا هم بکند ولی ته دلش یک‌کمی سختش باشد، او اصلاً ایمان ندارد مگر اینکه تسلیم بشود؛ چه تسلیم‌شدنی! اینجا علامۀ طباطبائی می‌فرماید «این تسلیم از ته قلب است!» یعنی تو اگر فرمان بدهی و او ته قلبش برای پذیرش فرمان تو «نه» بگوید، به‌خدا قسم ایمان ندارد! مگر خدا چندبار در قرآن، به خودش قسم خورد؟
  • ما وقتی گناه کردیم باید چه‌کار کنیم؟ برویم درِ خانۀ امام‌زمان(ع) و بگوییم: «یابن‌الحسن، من ناراحت نیستم از اینکه شما به من فرمان می‌دهی؛ منتها من اشتباه کردم، خطا کردم، ببخشید...» و اهل‌بیت(ع) هم واقعاً بخشنده و مهربان هستند، یک‌مقدار که ناله بزنیم، بیشتر از ما، خودِ آنها درِ خانۀ خدا ناله می‌زنند و شفاعت می‌کنند.

چه چیزی اطاعت از رسول و امام را برای انسان سخت می‌کند؟ تکبر و حسادت

  • خیلی‌ها می‌گویند: بهشت و جهنم که نقد نیست، دور است، لذا به این راحتی روی ما مؤثر واقع نمی‌شود که بخواهیم از گناه دوری کنیم» خُب اگر بهشت و جهنم دور است، امام که نزدیک است! اینکه خیلی ملموس است که ما با گناه خودمان، امام را اذیت می‌کنیم، این آقا (امام و ولیّ خدا) را از خودت راضی کن! چی چیزی این کار را برای انسان سخت می‌کند؟ تکبر انسان!
  • پذیرفتنِ این مرحلۀ دوم (اطاعت از رسول و امام) را چه چیزی برای انسان سخت می‌کند؟ چه چیزی پذیرفتنِ گناه نکردن این آقا را، سخت می‌کند؟ تکبر و حسادت و رذالتِ انسان! اما چه چیزی این را سهل می‌کند؟ خوبی و مهربانی این آقا و دلسوزی این آقا نسبت به ما! اینکه اهل‌بیت(ع) ما را دوست دارند، کار را برای ما سهل می‌کند.

چرا امام‌زمان(ع) هرهفته پروندۀ اعمال ما را نگاه می‌کند؟

  • شما فکر کنید به اینکه امام‌زمان(ع) چقدر شما را دوست دارد! پدر و مادر‌تان پروندۀ مدرسه‌تان را چند وقت یک‌بار سر می‌زدند؟ امام‌زمان پروندۀ شما را هفته‌ای دو مرتبه سر می‌زند! برای چه؟ آیا نعوذ بالله می‌خواهد تجسس کند؟! آیا می‌خواند مچ بگیرد؟ آیا این تکلیف اداریِ ایشان است و مجبور است این کار را بکند؟ یا اینکه ما را دوست‌مان دارد و دانه دانه می‌آید سر می‌زند که «چی شد این پسر من؟ چی شد این دختر من؟» دوباره هفتۀ بعد، و دوباره هفتۀ بعدش...
  • می‌فرماید: اعمال شما به ما می‌رسد، به‌خاطر کارهای خوب‌تان خدا را شکر می‌کنیم و به‌خاطر کارهای بدتان استغفار می‌کنیم و درِ خانۀ خدا تمنا می‌کنیم. (إِنَّ أَعْمَالَکُمْ تُعْرَضُ عَلَیَّ کُلَّ یَوْمٍ فَمَا کَانَ مِنْ حَسَنٍ اسْتَزَدْتُ اللَّهَ لَکُمْ وَ مَا کَانَ مِنْ قَبِیحٍ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَکُمْ ؛ وسائل‌الشیعه/16/109) و (تُعْرَضُ عَلَیَّ أَعْمَالُکُمْ عَشِیَّةَ الْإِثْنَیْنِ وَ الْخَمِیسِ فَمَا کَانَ مِنْ عَمَلٍ صَالِحٍ حَمِدْتُ اللَّهَ عَلَیْهِ وَ مَا کَانَ مِنْ عَمَلٍ سَیِّئٍ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَکُمْ؛ وسائل‌الشیعه/16/110)
  • امام‌زمان(ع) هر هفته اعمال ما را می‌بیند؛ آن کسی که هیچ‌وقت از ما خسته نمی‌شود حجة‌بن‌الحسن العسکری(ع) است. این ته گناه و استغفار و مناجات است! چرا فرموده‌اند که هر موقع استغفار کردید بعدش ذکر صلوات هم بگویید؟ چون تا شما استغفار می‌کنی خدا می‌گوید: تو که آمده‌ای پیش من استغفار می‌کنی، آقایت از تو راضی است؟

روز قیامت می‌فهمیم که چقدر کار ما ساده بود!

  • چقدر کار ما ساده است! روز قیامت می‌فهمیم که واقعاً چقدر کار ساده بود! بعضی‌ها قرآن می‌خوانند و می‌بینند که خدا چه عظمتی دارد و دچار خوف می‌شوند، اما باید بدانند که خدا یک امام مهربان و دلسوز هم این وسط گذاشته است که تو را در آغوش بگیرد و ببرد، چرا او را ندیدی؟
  • خدا این امکانات را برای ما گذاشته است؛ درست است که الان امام ما غایب است، ولی این‌قدر قصه‌های مظلومیت حسین(ع) را برای ما گفته‌اند و این مظلومیت کار را برای ما آسان کرده است، امام‌حسین(ره) با فداکاری خودش دلِ ما را آتش زده است! به‌حدی که دیگر دلت نمی‌آید برای امام حسین(ع) قیافه بگیری! درست است که ما محضر رسول خدا را درک نکردیم، ولی برای‌مان روضه‌های حضرت زهرا(س) را خوانده‌اند...

(الف2-ن2)

 


<<جلسه قبل

جلسه بعد>>

نظرات

لطفا فایل مهربانی خدا را باور کنیم را برام ایمیل کنیدamam138397@gmail.com

۱۲ تیر ۹۸ ، ۱۰:۰۸ مهشید سلیمی نبی
و مورد دوم در جلسه دوم فاطمیه ۹۳فرموده بودید :گرفتن مال و ابرو و اسباب رو چه طور بگم تاثیر دار باشه؟ که بی اهمیت اند یا ثاتیر منفی دارند ....
 جواب میشه وقتی یکی مریضه خصوصا روح و روانش وقتی ازاد میشه که سالم شه ما هم  همون سلامت روحی که روان شناس های غرب و عالمانشونم مثل داروین و فروید و ...بهش واقعا رسیده بودند میپسندیم که همان دریافتن حال خوش است که اون فرد لازم داره که با خنده عموما بر طرف میشه و راه حل های ایجاد رفع مشکل روان و ایجاد حال خوش که همش تو قرآنم هس که بهش میگن-حال خوش معنوی- هموناست ... وقتی همه دنیا یه چیز میگن و علمیه کار ما راحت میشه تو یه کارتون خارجی ملوان مانندی بود که به گنج که میرسید میگفت اخرش، ولی کاش بیشتر بود ولی مهم نیس .یا یه فیلم خوب خارجی بود که میگفت شخصیت مادر قصه که خیلی از رفتن پسرانش به جنگ؛ خانواده شون داشتن اذیت میشدن و یکی میرفت یکی مثلا مریض از جنگ برمیگشت در اخر فیلم با یه دیالوگ روشن تموم شد که هر چه نباشه من مادر هفت پسرم اونا هم به راه های کسب ارامش با علم رسیدن که دیگه تا اخر بگیرید و به نتیجه برسید -منظورم شنونده است- وخیلی چیزا ارزش خیلی کارا رو نداره چون خود ادم میسوزه.
روز خوش
۱۲ تیر ۹۸ ، ۰۹:۵۲ مهشید سلیمی نبی
سلام خسته نباشید دو مورد رو در سخنرانی هاتون گفته بودید که اگه بلدیم بگیم که چگونه بیانشون کنید تا مردم‌راحت تر بفهمند :یک گفته محبت امام زمان را مردی گفته بودند به شما که برای مردم توضیح بدید و...
محبت امام زمان که موجب ترک گناه میشود را این طورم میشود توضیح داد گرچه من شاگردی شما را میکنم: یک مورد هست که میگن برای نماز کاری رو کنیم‌که خدا دوست داره مثل دست گل خریدن برای کسی که‌دوست داره که اگه نرگس دوست داره مثلا نرگس بخریم و در نماز مثلا دوست داره قنوتم بگی پس بگو و کسی دوسش داری مادرت برادرت یا هر کس دیگه ای اگه ناراحتش کنی ناراحت میشی امام زمانم این طوری و مدل نمازی که گفتم منتظر ماست.و مورد دوم 

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...