مهمترین راه پیشگیری از سقوط انسان و نابودی جامعه (6)
جامعهای که اهل مواسات نباشد، تفکر لیبرال، آنرا به خاک سیاه مینشاند / عدالت در جامعهای که اهل «شحّ نفس» باشد برقرار نخواهد شد / بعضیها مواسات را در حد صدقه تنزل میدهند؛ مواسات فراتر از صدقه است
شناسنامه
- زمان: 99/06/04
- موضوع: مهمترین راه پیشگیری از سقوط انسان و نابودی جامعه
- مکان: هیئت میثاق با شهدا
- صوت: اینجا
بخشی از وقت خود را باید بگذاریم برای اینکه «جلوی فریبهای نفس خود را بگیریم»
حتماً توجه دارید که انسان خیلی موجود پیچیده، توجیهگر، دارای نفس مکار و فریبندهای است که دائماً سعی میکند هم خودش و هم دیگران را خواسته یا ناخواسته فریب بدهد. هرکسی زمانی از زندگیاش را باید اختصاص بدهد به اینکه جلوی فریبهای نفس خودش را بگیرد. هیچکس از نفس امارۀ بالسوء در امان نیست. بسیاری از بدیها در وجود انسانها توجیهِ خوب دارند و آدمها بدیهایشان را حتی از خودشان هم پنهان میکنند.
شناختن نفس، اینقدر کار پیچیده، سخت و ارزشمندی است که با شناختن خدا همسان گرفته شده است: «مَن عَرَف نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه» (غررالحکم/ ص588).
دو راه مهم برای شناختن خود و مکر خود: «محاسبۀ نفس» و «استغفار و تضرع»
ما خیلی باید خودمان را بررسی کنیم، اهلبیت(ع) فرمودهاند: از ما نیست کسی که هر روز خودش را محاسبه نکند «لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کلِّ یَوم» (کافی، ج2، ص453) بخش کوچکی از محاسبۀ نفس، این است که «من چه کار کردم؟» ولی بخش بسیار مهمی که آدم به این سادگیها نمیتواند به جوابش برسد این است که «چرا این کار را کردم؟»
یکی از راهحلها برای شناختن خود و مکر خود همین محاسبۀ نفس است. یکی دیگر از راهحلها استغفار و تضرع مداوم است. خیلی ساده و خودمانی بگویم: به ما سفارش کردهاند شبها بروید درِ خانۀ خدا سیصد مرتبه بگویید «خدایا غلط کردم» (الهی العفو...) برای خیلیها سؤال پیش میآید مگر من چه کار کردهام؟ بر فرض که همۀ کارهایم غلط باشد، اصلاً من سیصد تا فعل انجام دادم که اینقدر بگویم «غلط کردم»؟ ببینید چه خبر است که این سفارش را کردهاند. رسول خدا(ص) میفرمود: من روزی لااقل صد مرتبه استغفار میکنم. (إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی حَتَّی أَسْتَغْفِرُ فِی الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ؛ مستدرک الوسائل/ ج5 /حدیث5978)
هرکسی حتی اگر در خودش گناهی سراغ ندارد باید این را در برنامۀ خودش بگذارد که برود درِ خانۀ خدا استغفار کند، بگوید: «خدایا! من غلط کردم». بعد سؤال برایش پیش میآید که من چه کار کردم که دارم عذرخواهی میکنم؟ این سؤال آغاز خودشناسی و جلوگیری از فریبهای نفس است.
انسان میتواند کارهای خوب را بهخاطر انگیزهها و صفات بدش انجام بدهد
علیالقاعده نه دین پیچیده است نه معرفت دینی پیچیده است، ولی آنجایی که میبینید پیچیده میشود و نیاز به گفتگو پیدا میکند مال پیچیدگی انسان است. انسانها میتوانند کارهای خوب را به خاطر انگیزهها و صفات بدشان انجام بدهند. مثلاً اینکه انسانها میتوانند کارهای خوبِ بدون اولویت را در اولویت بگذارند و خودشان را معاف بدانند و بگویند «من کار خوبی انجام دادم!» درحالیکه آن کار خوبِ با اولویت را انجام نداده و ترک کرده، چون برایش سخت بوده است.
انسانها با هر مفهوم دینی میتوانند بازی کنند. کلیدیترین مفهوم دین، ولایت و ولایتمداری است، اما بهقول بعضی توحیدگرایان افراطی، توحید است؛ آیا تکفیریها و وهابیها به بهانۀ توحید سر انسانهای بیگناه را نبریدند؟ حالا برویم سراغ ولایت؛ در آخرالزمان، آیا ولایتمدارانی نیستند که همین ولایتمداری را اسبابی قرار میدهند برای هوای نفس خود و علیه ولایت اقدام میکنند؟ مگر امام رضا (ع) نفرمود: بعضیها که محبت اهلبیت دارند در آخرالزمان فتنههایشان شدیدتر از فتنۀ دجال است. (إِنَّ مِمَّنْ یَتَّخِذ [یَنْتَحِل] مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ فِتْنَةً [لَعْنَة] عَلَى شِیعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ ؛ وسائل الشیعه/ ج16/ ص179)
اخلاق که چیز بدی نیست. بعضیها اخلاق را مستمسک قرار میدهند تا علیه دین قیام کنند، بعضیها به عدالت متمسک میشوند و با تقوا، با ولایت، با مفاهیم دیگر در میافتند. قرآنخواندن مگر بد است؟ ما از قرآن عزیزتر چه داریم؟ اما در روایت هست: «رُبَّ َّ تَالِی القرآن و القُرآن یَلعنُه» (جامع الاخبار/ ص48) چهبسا قرآنخوانی که قرآن لعنتش میکند.
از بین چند کار خوب باید تکلیف خود را تشخیص بدهیم که الان وقت انجام کدام است؟
نفس انسان مکار است. چون این پیچیدگی در روح انسان هست، امتحانهای الهی تا صدق آدمها و صدق جامعه را مشخص نکند آنها را رها نمیکند، آدم هر لحظه سراغ هر کار خوب و هر سخن خوبی رفت باید برگردد یک ملاحظه و بررسیِ همهجانبه بکند، سر انگیزهاش، سر شیوۀ ارتباطش با آن مفهوم خوب، سر لوازمش؛ ببیند آیا لوازمش را رعایت کرده یا نکرده؟ تا یکوقت این کار خوب برایش دکّان نشود!
انسان موجود پیچیدهای است. یکی از دلائل اینگونه گفتگوها، مباحثات، تأملات و برپایی اینگونه محافل-که محل اندیشیدن است- این است که جلوی فریبهای نفس گرفته بشود؛ برای این است که انسان زمانِ درست پرداختن به هر خوبیای را درک بکند. این خیلی مهم است. یکنفر بین چندتا کار معطل مانده بود، میگفت من از کجا بفهمم الان تکلیفم چیست؟ گفتم تو بزرگترین درد عرفای بزرگ را داری مطرح میکنی، مگر به این سادگی کسی به تو جواب میدهد؟ مگر تو با چهارتا محاسبۀ عادی میتوانی به جواب این سوال برسی؟ آدم چه کار کند تا از بین چند کار خوب تکلیفش را تشخیص بدهد که کدام را الان باید انجام بدهد؟
اینطور نیست که همهچیز روشن باشد، لذا هر لحظه به هدایت خدا احتیاج داریم
به جوانها و نوجوانها عرض میکنم، به هیچوجه اینطور نیست که تا شما آدمهای خوبی بشوید همهچیز برایتان روشن باشد؛ مثلاً اینطور نیست که علما بیایند لیست کارهایت را از صبح تا شب بدهند که انجام بدهی، و بعد هم نمرۀ قبولی بگیری! مگر درس ریاضی و جغرافی و تاریخ مدرسه است که همهچیز روشن باشد!
اگر همۀ کتاب (قرآن) را هم به تو یاد بدهند، تو تازه به یک چیز دیگری احتیاج داری به نام حکمت. حکمت یعنی خودت بفهمی چه کار باید بکنی. حکمت از داخل کتاب در نمیآید. تو به فرقان و بصیرت احتیاج داری. خدا انسان را اینطوری نیافریده که انبیاء و اولیاء الهی بیایند یک دستورالعملی به او بدهند و او انجام بدهد. مثلاً خلبانها فهرستی از دستورها دارند که موقع برخاستن و نشستن هواپیما یکییکی بررسی میکنند و انجام میدهند، تکلیفشان در همۀ زمینهها روشن است، اما دینداری اینطوری نیست که یک فهرست به دستت بدهند تا عمل کنی، در تشخیص مصداقِ بسیاری از تکالیف، خودت تنهایی باید بفهمی؛ به ابتکار عمل و نیت تو بستگی دارد که خدا چقدر به ذهنت بیندازد چه کار کنی.
من نمیخواهم سختش بکنم، کسی سالم باشد، دقت کند، استغفار کند، محاسبۀ نفس کند، توکل کند، توسل کند، یک مرضی را عمداً پنهان نکند و باصفا باشد، خدا هدایتش میکند و دستش را میگیرد. شما سر نماز هر بار میگویی «اِهدِنا الصِّراطَ المُستَقیم» خدایا من را هدایت کن، دستم را بگیر؛ نه اینکه خدا قبلاً هدایت کرده باشد و تو به خداوند بگویی: «من خودم قرآن را میخوانم و اجرا میکنم، خیلی ممنون! شما بفرمایید به کارتان برسید من دیگر کاری به شما ندارم!» نه؛ هر لحظه به هدایت خدا احتیاج داریم. مواظب باشید با نماز، با قرآن، با اخلاق، با عدالت و با ولایت بازی نکنیم، نفس انسان پیچیده و مکار است؛ این مقدمۀ اول.
ما موضوعی را بحثی میکنیم که الان زمان آن است: پیوند و تعامل مؤمنین با یکدیگر
ما از دو جهت دربارۀ یک موضوع صحبت میکنیم؛ یک جهت اهمیت ذاتی موضوع و جایگاه آن در دین است و جهت دیگر تناسب آن با زمانۀ ماست. الان زمان چیست؟ چی مهمتر است؟ الان کدام موضوع را باید بیشتر تأکید کرد؟
«العالِمُ بِزمانِه لاتَهجُمُ علیه اللَّوابس» (کافی/ ج1 /ص27) کسی زمان خودش را نشناسد زیاد اشتباه خواهد کرد، چه چیزی تعیین میکند که زمان چه زمانی است؟ در اینباره باید با مبنا داشته باشیم؛ مبانی دینی، مبانی عقلانی، مبنای انسانشناسانه، مبنای جامعهشناسانه یا مبنای شناخت تاریخ و اینکه در چه مرحلهای از تاریخ هستیم. یک برنامهریزی راهبردی درست، انسان و جامعه را نجات میدهد. اگر شما همۀ خوبیها را اجرا کنی ولی زمان انجامشان به موقع نباشد، هیچ کدام به درد نمیخورد. همان نفس بازیگر امّارۀ بالسوء، همان نفس مکار میآید از طریق همان کارهای خوب، شما را خراب میکند.
ما موضوعی را بحثی میکنیم که الان زمان همین بحث است، این بحث مربوط است به پیوند مؤمنین با یکدیگر، شیوۀ تعامل مؤمنین با یکدیگر و از خودگذشتگی مؤمنین برای یکدیگر است، این بحث مربوط است به اینکه انسان بخل نورزد. محدودۀ بحث در مورد موضوعاتی مثل انفاق، زکات، مواسات، ایثار، تعاون، اخوت و رابطۀ بین مؤمنین است.
تحقق ولایتمداری یک امتحان بزرگ دارد و آن رابطۀ بین ولایتمداران است
این بحث الان چقدر اولویت دارد؟ الان این بحث مهمتر است یا موضوعات دیگر؟ به صراحت روایات و بر اساس آیات فراوان قرآن، مسئله ولایت مهمترین موضوع است ولی اگر امروز از من بخواهند در مورد ولایت صحبت کنم میگویم الحمدلله ابهت و کارآمدی و حقیقت ولایت، لااقل برای جامعۀ مؤمنین جا افتاده است. چیزی که امروز ما دربارۀ ولایت بیشتر نیاز داریم رابطۀ عرضی ولایتمداران با یکدیگر است، نه رابطۀ طولی بین ما و مولایمان. ولایت دو جور است؛ ولایت طولی، ولایت عرضی. ولایت طولی تبعیت کردن ولایتمداران از امام است، ولایت عرضی رابطۀ بین ولایتمداران را تعیین میکند. نقصمان الان در این بخش است. ما باید این بخش را درست کنیم.
بعضیها میگویند «اگر ولایت این دستور را به ما بدهد ما تبعیت میکنیم» اینها واقعاً هم ولایتمدار هستند، ولی رفتارشان با ولایتمداران دیگر خوب نیست. اینهایی که ولایتمدار هستند باید پیوندشان با همدیگر چگونه باشد؟ نباید لازم باشد پشت سر هم در اینباره دستور صادر شود. تحقق ولایتمداری یک امتحان بزرگ دارد و آن «رابطۀ بین ولایتمداران است» نمیدانم ما در این امتحان بزرگ پیروز شدهایم یا نه؟ این هنوز درد ما است. اگر سیل و زلزله و... ما را به چالش میکشد و ولایتمداران و هیئتیها جلودار میشوند، تمرین همین عرصه و پاسخ مثبت در این امتحان است که «رابطۀ ولایتمداران با یکدیگر چگونه است؟» معتقد هستم ولایتمداران باید رابطهشان را با همدیگر بهتر کنند؛ خیلی بهتر از این چیزی که الان هست. بر اساس روایاتی که ما میخوانیم، اهلبیت(ع) خیلی بیشتر از اینها از ما انتظار دارند. ما هنوز در حد انتظار اهلبیت(ع) نیستیم.
دشمنشناسی مهم است ولی الان دشمنان ما خودشان را لو دادهاند
زمانشناسی یعنی بدانیم ما الان در چه زمانی هستیم؟ در این زمان باید بیشتر به چه چیزی حساسیت نشان بدهیم؟ مثلاً جهاد با دشمن موضوع مهمی است، دشمنشناسی هم فوقالعاده موضوع مهمی است. موضوع سخنرانی محرم بنده در شانزده یا هفده سال پیش، همهاش دشمنشناسی بود، چون مردم یادشان رفته بود که دشمن داریم. اما الان دشمنی آمریکا و صهیونیست و استکبار، دیگر معلوم است، به حدی که الان هرکسی میخواهد ضدانقلاب بشود گدای درِ خانۀ آلسعود میشود. در چنین شرایطی آیا بنده باید دشمنیِ آمریکا و آلسعود را برای کسی جا بیندازم؟ کدام احمقی نمیداند که آمریکا نامرد است؟ً
الحمدلله دشمنهای ما اینقدر جنایتکار هستند که خودشان را لو دادهاند. البته معنای این حرف این نیست که الان دشمن نداریم، دشمن داریم و در حال جنگ با او هستیم.
همیشه دوران عدالتخواهی هست، ولی دوران «سخنرانی دربارۀ عدالتخواهی» گذشته
در جلسۀ قبل، مطلبی را عرض کردم که برای برخیها سوءتفاهم ایجاد شد. کسی به من گفت «نمیخواهی دربارۀ عدالتخواهی سخنرانی کنی؟» گفتم «نه دوران عدالتخواهی گذشته» طبیعتاً بنده در مقام اینکه موضوع سخنرانیام را عدالتخواهی بگذارم، گفتم که دورانش گذشته، نه اینکه بگویم مطلقاً دورۀ عدالتخواهی گذشته است!
الان ما نیاز به تبیین و تبلیغ عدالتخواهی برای مردم نداریم؛ الان موقع اجرای عدالتخواهی است، مثل قوۀ قضائیه که دارد اجرا میکند. ما تا پارسال به قوۀ قضائیه میگفتیم «کسی که جنایت میکند شما دستگیرش میکنی، کسی که کار نمیکند چطور؟» و در اینباره مطالبهگری میکردیم. رئیس محترم قوۀ قضائیه گفت «ما از این به بعد با ترک فعل هم برخورد میکنیم، کسی را که کار نکند هم محاکمه میکنیم.» البته عدالت فقط با قوۀ قضائیه پر نمیشود، مجلس شورای اسلامی هم باید بتواند عدالت را برقرار کند، دولت جمهوری اسلامی هم باید بتواند عدالت را برقرار کند.
موتور عدالتخواهی روشن شده است، توجیه مردم نسبت به عدالتخواهی بسیار بالا است، چیزی که موتورش روشن است دیگر چرا باید آن را هُل بدهیم؟ همیشه دوران عدالتخواهی است، ولی دوران سخنرانی دربارۀ عدالتخواهی گذشته است. بنده یکماه پیش در مصاحبه با سایت مقام معظم رهبری گفتم: اگر در عدالت موفق نبودیم بهخاطر این بود که مطالبهگری در عدالت کم بوده و باید افزایش پیدا کند، و الان الحمدلله افزایش پیدا کرده است. مطالبهگری در عدالتخواهی که تمام نمیشود!
جریانهای عدالتخواه مثل جریانهای اخلاقی و معنوی و جریانهای ولایتمدار چند نوع هستند. مثلاً ولایتمداران چند نوع هستند: ولایتمداران بدون سیاست و بدون مبارزه با استکبار، ولایتمداران اهل سیاست و اهل مبارزه با استکبار. در مورد عدالتخواهها هم تقسیماتی وجود دارد؛ عدالتخواههای بیتقوا و بیولایت، عدالتخواههای باتقوا و باولایت. عدالتخواهی بیتقوا آسان است؛ مثل کسی که آبروی مردم را-که مهمتر از خانۀ کعبه است- به بهانۀ عدالتخواهی بریزد.
آنچه به سربازان امامزمان(ع) باید آموزش داد عدالتورزی نیست؛ اولویت امروز ما مواسات است
موضوعی که ضرورتش را بیشتر از تبلیغ عدالتخواهی میدانم موضوع مواسات است. موضوع آمادگی برای گذشتن از داراییها است، الان این موضوع را باید تبلیغ کنیم. آیا این بحث، یقۀ مسئولین را هم میگیرد یا نه؟ بله میگیرد. ما مقام معظم رهبری را بالاتر از اسوۀ اجرای عدالت میدانیم، ایشان را اسوۀ اجرای مواسات میدانیم، پرهیزکردن از خوردن خیلی از میوهجاتی که گران بود در قبل از انقلاب که اصلاً مسئول نبودند، این فراتر از عدالت است؛ این یعنی مواسات. بعضیها مواسات را به «کمک مؤمنانه» ترجمه میکنند درحالیکه مواسات فراتر از کمک مؤمنانه است. مواسات یعنی تو حق نداری بهتر از برادرت زندگی کنی، حتی در خلوت خودت. چند نفر از مسئولین کشور در مواسات، به رهبری و امام تأسی میکنند؟
اولویت امروز ما مواسات است. من با شما مؤمنین کار دارم، با شما سینهزنهای امام حسین(ع). الان شما اعضای خیمۀ أباعبداللهالحسین(ع) هستید، به لشکرگاه حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء آمدهاید. به اعتقاد ما این ارتش یک یگان تحت فرماندهی حضرت ولیعصر(ع) است. آنچه به سربازان حضرت ولیعصر باید آموزش داد عدالتورزی نیست، به او باید بگویند «بیشتر از نان خشک نباید بخوری؛ آیا برای این صحنه آماده هستی یا نه؟» الان این بخش ماجرا را داریم میگوییم که تکلیف ما مردم چیست؟ اگر ما از «بخل» فاصله بگیریم اتفاقهای فوقالعادهای در زندگیمان خواهد افتاد، وقتی بخلورزی در فرهنگ جامعه منحوس و محکوم شد بیعدالتی اصلاً جا نخواهد داشت.
«مواسات» صدقهدادن نیست؛ یک سبک زندگی است / امتحانات ما نشان میدهد باید بهسوی فرهنگ مواسات برویم
پس یک بحث ما در این جلسات این است که زمانۀ ما زمانۀ چیست؟ امروز به مسئولی که میخواهد به مستضعفان خدمت بکند باید بگوییم «شما خودت بیا با مواسات رفتار بکن، زاهدانهتر زندگی کن.» اصلاً چرا وقتی یک مسئول، خودش امکاناتی برای زندگی دارد به او حقوق میدهند؟ همانطور که أمیرالمؤمنین(ع) کیسۀ آذوقۀ خودش را نشان داد و فرمود «این از بیتالمال نیست، این از دارایی خودم است!»
وقتی ما در حد برداشت حقوق، به سمت مواسات برویم، چون که صد آمد نود هم پیش ماست. دیگر دزدیها هم قطع خواهد شد، آنوقت اجرای عدالت یعنی «دادن امکانات مساوی و متناسبِ استعدادها برای همه» مسلماً انجام خواهد شد. الان موضوع، موضوعِ مواسات است، مواسات صدقه نیست، یک سبک زندگی است. فرهنگ مواسات، سبک زندگی را برای مسئولین، بیشتر از بقیۀ افراد جامعه، تغییر خواهد داد.
چرا ما امروز باید فرهنگ مواسات داشته باشیم؟ وقتی یک جامعه، اهل مواسات نباشد در رأیگیریها تفکر لیبرالیزم رأی میآورد و بعد، مملکت را به خاک سیاه مینشاند. ولی اگر تفکر مواساتی حاکم باشد هیچوقت لیبرالمسلکها در این جامعه، جا نخواهند داشت، چه برسد به اینکه رأی بیاورند. ما این فرهنگ مواسات را میخواهیم و البته این فرهنگ، اثر سیاسی هم دارد. علاوه بر اینکه امتحانات ما نشان میدهد باید بهسوی فرهنگ مواسات برویم، آسیبهایی که مردم خوردهاند هم ضرورت این بحث را نشان میدهد.
چرا اینقدر یک مفهوم را با مفهوم دیگر مقایسه میکنی؟ میخواهیم جلوی مکر نفس را بگیریم
در بخش بعدی بحث باید بگوییم جدای از اینکه این زمان زمانۀ چه چیزی است، مفاهیم را فینفسه هم میشود با هم مقایسه کرد. بعضیها میگویند چرا اینقدر یک مفهوم را با مفهوم دیگر مقایسه میکنی؟ خداوند متعال گاهی در آیات کریمۀ قرآن بین دو کار خوب مقایسه میکند و در روایات هم مقایسۀ بین دو کار خوب بارها صورت میگیرد. وقتی این مقایسهها انجام میشود انسان به نتایج مهم میرسد. ما در این مقایسهها است که میتوانیم جلوی مکر نفس را بگیریم.
در روایتی امام باقر(ع) ولایت را با مناسک عبادی مقایسه میکند و با صراحت بیان میفرماید: هیچ عملی همپایۀ ولایت نیست: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ، عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ، وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة» (کافی/ ج2 /ص18) به هیچچیزی دعوت نشد مثل دعوتی که به ولایت شد. علت برتری ولایت این است که اجراکننده عدالت و بسیاری از امور است.
از یک زاویه، مهمترینِ مشکلات بشر و جامعۀ بشری شحّ نفس است
أمیرالمؤمنین علی(ع) به یککسی هدیه دادند، یکنفر که پیش أمیرالمؤمنین(ع) نشسته بود گفت آقا چرا به او هدیه میدهی؟ آن شخص این حرف را با صورت خیلی خوشگلی بیان کرد که مثلاً آقا او اینقدر مستحق نیست، شما دارید از اموالتان هدر میدهید و... آقا فرمود از مال خودم دارم میدهم، چرا تو بخل میورزی؟ بعد به او فرمودند: تو شحّ نفس داری که بدتر از بخل است. بخیل مال خودش را به دیگران نمیدهد ولی کسی که شحّ نفس دارد از اینکه دیگری از مال خودش به کسی میدهد هم ناراحت میشود. (لَا کَثَّرَ اللَّهُ فِی الْمُؤْمِنِینَ ضَرْبَکَ أُعْطِی أَنَا وَ تَبْخَلُ أَنْت...؛ کافی/ ج4 /ص23)
غیر از اینکه گاهی میشود گفت «الان زمانۀ ما بحث دربارۀ چیست؟» گاهی هم میشود اینطور بحث کرد: «چه چیزی ذاتاً مهمتر است؟» از یک زاویه، مهمترینِ مشکلات بشر و جامعۀ بشری همین شحّ نفس، بخل، امساک و محافظهکاری است، اهمیتش در کجا است؟ اینکه جلوی رسوخ فرهنگ منحط تمدن پوسیده و پوشالی غرب را در جامعۀ ما خواهد گرفت. در همین ایام کرونا، جلوههایی از مواسات توانست ملت ایران را سرفراز کند.
شحّ نفس از ظلم هم بدتر است
جدای از بحث زمان، ببینیم اساساً جایگاه قصۀ امساک در دین کجاست؟ از اینجا شروع کردیم که حضرت آدم(ع) سر این قصه زمین خورد، چون نمیخواست داراییهایش را رها کند. اگر بحث زمانه هم مطرح نباشد بنده قائل به اولویت بحث مواسات برای تربیت یک انسان هستم تا عدالت. در اینباره یک حدیث از أمیرالمؤمنین علی(ع) برایتان بخوانم که نشان میدهد، شحّ نفس بدتر از ظلم است.
بعضیها میگویند «چرا مفاهیم را با هم مقایسه میکنی؟» در اینجا یک نمونه از مقایسهها را-که در روایات آمده است- برای شما بگویم. امام باقر(ع) میفرماید: أمیرالمؤمنین علی(ع) شنید که مردی میگوید «خسیس معذورتر از ظالم است، چون خسیس ضربهای به کسی نزده ولی ظالم ضربه زده است، پس ظالم بدتر است.» در واقع این فرد آمده و بین خسیس و ظالم مقایسه کرده است. این حرف ممکن است به ذهن ما هم برسد. حالا ببینید، علی(ع) چه پاسخی به او میدهند.
أمیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: «کَذَبتَ» دروغ گفتی، اشتباه کردی، کسی که ظالم است ممکن است توبه کند، ممکن است دست از ظلمش بردارد و میتواند بعداً برود جبران کند. ظلم آثاری دارد که میتواند آدم را از کارِ خودش پشیمان کند، قبحِ ظلم بالاتر از شحّ نفس نیست. بعد فرمودند: بخیل مانع زکات، صدقه، صلۀ رحم، مهماننوازی، خرج مال در راه خدا و درهای نیکی میشود، به همین خاطر حرام است که یک آدم خسیس وارد بهشت بشود. «سَمِعَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع رَجُلًا یَقُولُ الشَّحِیحُ أَعْذَرُ مِنَ الظَّالِمِ فَقَالَ لَهُ کَذَبْتَ إِنَّ الظَّالِمَ قَدْ یَتُوبُ وَ یَسْتَغْفِرُ وَ یَرُدُّ الظُّلَامَةَ عَلَى أَهْلِهَا وَ الشَّحِیحُ إِذَا شَحَّ مَنَعَ الزَّکَاةَ وَ الصَّدَقَةَ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ إِقْرَاءَ الضَّیْفِ وَ النَّفَقَةَ فِی سَبِیلِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَبْوَابَ الْبِرِّ وَ حَرَامٌ عَلَى الْجَنَّةِ أَنْ یَدْخُلَهَا شَحِیح» (منلایحضرالفقیه/ ج2 /ص63)
عدالت در جامعهای که مردم اهل شحّ نفس باشند برقرار نخواهد شد
ما ممکن است بگوییم خسیس که کاری نکرده! فوقش پول به کسی نداده است؛ اینکه کار چندان بدی نیست، کسی که ظلم کرده است خیلی بدتر است. باید توجه کنیم که امیرالمومنین(ع) نمیخواهد بگوید «ظالم را رها کن!» بلکه در واقع منظور این است که در جامعه راحت میتوان مچ ظالم را گرفت و او را گرفتار کرد و مانع ظلم شد، اما شح نفس «امّ الفساد» است، جامعهای که همه اهل بخل باشند اینقدر در آن جامعه ظلم پیش میآید که دیگر هیچکسی نمیتواند از آن ظلمها بازداری کند؛ حتی علیبنابیطالب(ع)! آن جامعهای که به دست أمیرالمؤمنین دادند، جامعهای بود که قبلاً مردم را اسیر و ذلیل شح نفس کرده بودند، أمیرالمؤمنین علی(ع) در اوج عدالت بود ولی در این جامعه نصرتش نکردند، غریبش گذاشتند، تنهایش گذاشتند، تا از دست مردم دق کرد.
چرا أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید شحّ نفس بدتر است؟ ممکن است من و شما دستمان به جایی نرسد لذا ظلم هم نکنیم، ولی آیا اهل شحّ نفس هستیم یا نه؟ اگر اهل شحّ نفس باشیم عرضه نداریم عدالت را برقرار کنیم. عدالت در جامعهای که ما در آن اهل شحّ نفس باشیم برقرار نخواهد شد. کسانی عدالت را در جامعه برقرار خواهند کرد که اهل مواسات و اهل ایثار باشند.
اگر من بخواهم بچههایم را تربیت کنم مبنای تربیت را بر «از بینبردن شحّ نفس» میگذارم، آنوقت ظلم هم نخواهند کرد. مبنای تربیت را ایثار میگذارم نه انصاف و عدالت. اگر مبنا را بر ایثار بگذارم، عدالت و انصاف را هم رعایت خواهند کرد؛ چونکه صد آمد نود هم پیش ما است.
بعضیها یک روایت از أمیرالمؤمنین(ع) را در نهجالبلاغه خواندهاند که «عدالت اساس حکومت است» و جمعبندی هم نمیتوانند بکنند. درحالیکه ما الان حکومتداری نمیکنیم، الان داریم تربیت نفوس میکنیم، ما داریم با خودمان صحبت میکنیم. عادلانهترین حکومتها هم که عدل را مبنا قرار بدهد در میان مردمی که فرهنگ شحّ نفس بینشان پذیرفته شده است موفق نخواهد بود. نمونۀ آن حکومت علیبنابیطالب(ع) است که در اوج عدالت است ولی در میان مردمی قرار گرفته که مبتلا به شحّ نفس هستند. این شحّ نفس را کنار بگذاریم تا امام زمان(ع) بیاید و حکومت عدلش را برقرار کند.
یا صاحبالزمان، چقدر در ما بخل میبینی که ما را نمیپذیری؟
شب عاشورا شب قدر ما است، شبی است که قدر ما تعیین میشود و معلوم میشود ما چقدر یار امام زمان(ع) و حسین زمانمان هستیم؟ یابنالحسن، یا صاحبالزمان، ما در خیمۀ شما هستیم. التماست میکنیم؛ ما برای مراسم و تشریفات نیامدهایم، گرفتار هستیم، پس تو کِی ما را انتخاب میکنی؟ اگر انتخاب کرده بودی که از پشت پردۀ غیبت بیرون آمده بودی. چقدر در ما بخل میبینی، چقدر در ما امساک میبینی که ما را نمیپذیری؟ ما چه چیزی را حاضر نیستیم فدای تو کنیم که خودمان خبر نداریم؟
(الف3/ن2)
متاسفم برای سطحی نگرهایی مث جناب ابطحی ک حاضره کلی زمان صرف آسمون ریسمون بافتن کنه تا قضاوت عجولانه و بی مایه ای ک با خوندن اولین جملات متن سخنرانی به ذهنش رسیده رو عالمانه و عمیق جلوه بده! ولی حاضر نیس همون زمان رو، خرج بازخوانی متنی کنه ک در ابتدای امر از درک و فهم صحیح اون عاجزه!! وچنان از مواسات حرف و مثال میزنه ک گویا کاملا مسلط بر وجوه و ابعاد اون کلمه اس در حالیکه نمی تونه حتی بین زمان شناخت مساله ای (درکش ک جای خود دارد) و زمان بیان قصاوتش در مورد اون مواسات برقرار کنه!
و اتفاقا آدم های عالمنما و عدالتفهمنماهایی مثل همین جناب ابطحی ک در مورد صرف سرمایه توجه و تفکر انسانیشون هم شحنفس داشته و در قضاوتهاشون ردی از مواسات هم دیده نمیشه در کنار دیگر شحنفسداران مالاندوز و مالدوست هستند ک مانع اجرای عدالت هستند حتی اگرعلی علیه السلام مجری عدالت و در راس حکومت عدالتخواه باشه